كامبيز نوروزي در روزنامه اعتماد با تيتر«با احترام بيتبريك» نوشت:
به خلاف آمد عادت بطلب كام كه من/ كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم هفدهم مرداد ماه روز خبرنگار است و به تناسب ايام بازار تبريك و تهنيتهاي فراوان به روزنامهنگاران و خبرنگاران رونق دارد. اما اين تبريكها و تهنيتها چيست و به چه كار تواند آمد؟ رسم است كه هر مناسبتي، بهانهيي است براي يادكرد از خصوصيات آن مناسبت. مثلا در روز پرستار، از فداكاريها و سختيهاي كار پرستاران ياد ميكنند و تيمارداري بيماران و مهربانيهاي آنان را به ياد ميآورند و اينكه بايد كار پرستاران را تسهيل كرد و برنامههاي متعدد براي ارتقا و امنيت شغلي تدوين شود و غيره و غيره و غيره. حالا در روز خبرنگار، چه چيز اين حرفه را بايد به روزنامهنگاران تبريك گفت؟ اصلا بگذاريد پاي از اين فراتر نهيم و اندكي خلاف عادت سخن بگوييم و بپرسيم كه اين تبريكات مقامات رسمي و صاحب منصبان به چه كار اين حرفه و روزنامهنگاران ميآيد؟
و چه مشكلي از مشكلات آنان را لااقل كم ميكند؟ اگر مقامات رسمي كه اين روز را، كه به مناسبت تاريخ شهادت شهيد بزرگوار صارمي در تقويم به روز خبرنگار موسوم شد، مناسبتي براي تبريك به روزنامهنگاران ميدانند، بخواهند از كارهاي خبرنگاران و روزنامهنگاران و مصايب و رنجهاي آنها بگويند، يا بخواهند.از برنامهيي براي بهبود كيفيت زندگي روزنامهنگاران سخن برانند، چه ميگويند؟ چه گفتهاند؟ اگر بخواهند از كارهايي كه در طول تاريخ روزنامهنگاري كشور، دولت براي روزنامهنگاران كرده است كارنامهيي درآورند، فكر ميكنيد اين كارنامه؟ حداكثر چند صفحه خواهد شد؟ اگر بخواهند برنامهيي براي رشد و توسعه مطبوعات و حرفه روزنامهنگاري ايران بنويسند، چه خواهند نوشت؟ عملكرد دولتها در تامين ضرورتهاي پايهيي روزنامهنگاران، از قبيل آزادي و امنيت و استقلال حرفهيي روزنامهنگاران چگونه بوده است؟ غير از روزنامهنگاران چند نشريه متعلق به دولت يا سازمانهاي عمومي، چند درصد از جمعيت چندهزار نفري روزنامهنگاري ايران، از حداقل امكانات شغلي برخوردارند؟ سهل است، كه درآمد معمول حرفه روزنامهنگاري، كفاف سادهترين زندگي را هم نميكند. دست كم تا به امروز، هيچكس هيچ منتي بر روزنامهنگاري ايران نميتواند داشته باشد، مگر خود روزنامهنگاران.
از سوي ديگر، يك روزنامهنگار، هدف انواع عتابها و خطابهاست. هركسي عربده اينكه مگو آنكه مپرس. در حرف و در عمل، مستقيم و غيرمستقيم، بايد به اقتضاي حرفهاش نارواهايي را بشنود و به دوش كشد، كه در هيچ شغل ديگر مشابه ندارد. انگ خوردن و برچسب ديدن، به عادت روزانه روزنامهنگار ايراني بدل شده است. فرقي هم ندارد كه وابسته يا علاقهمند به كدام جريان سياسي يا فرهنگي باشد. كار بدانجا كشيده است كه حتي احترام تجربه حرفهيي، كه ابتداييترين حق حرفهيي در هر شغلي است، براي روزنامهنگار رعايت نميشود. هركس، به اتكاي يك ابلاغ دولتي، ميخواهد به روزنامهنگار، كار ياد بدهد و تا آنجا پيش ميروند كه هديه دولت به روزنامهنگاران ميشود «آموزش رايگان خبرنگاري»، هديهيي كه لابد عدهيي در حكم قيم و سرپرست تداركش را ديدهاند و به نام هديه تبريك روز خبرنگار به آقاي رييسجمهور گفتهاند و ايشان هم خبرش را دادهاند.
اين همه در شرايطي رخ ميدهد كه بيهيچ گمان و ترديد، روزنامهنگاري امروز ايران، از نظر سطح كار حرفهيي در بهترين دوران 150 سالهاش به سر ميبرد. ادعاي اين نيست كه اين روزنامهنگاري بيعيب و نقص است، كه نيست. سخن بر سر اين است كه روزنامهنگاري امروز ايران با ايستادن بر پاهاي خود به سطحي از توانايي حرفهيي رسيده است كه اگر هم نياز به ارتقاي دانش حرفهيي خود داشته باشد، كه مثل هر حرفه ديگري اين نياز را دارد، ميتواند خود با اتكا به توانايي خود به اين مهم دست يابد. روزنامهنگاري امروز ايران، نيازي به بسياري از اين تبريكها ندارد. در همه اين 100، 150 ساله هم نداشته است. روزنامهنگاري ايراني با تبريك و بيتبريك راهي را رفته است كه ميتواند به آن ببالد. راهي كه در آن توسعه مطبوعات و روزنامهنگاري و پيشرفت آزادي مطبوعات و روزنامهنگاري، براي نخستينبار در تاريخ مطبوعات ايران، رو به نهادينگي گذاشته است و با تبريك و بيتبريك، فرآيند حفظ و استقلال حرفه روزنامهنگاري از مداخلات دولتي را هم طي خواهد كرد.
خبرنگار و رسالت تفسير، تبيين و تحليل
محمدعلي وکيلي در روزنامه ابتكار به مناسبت روز خبرنگار نوشت:
دراهميت جايگاه خبرنگار، بسيار گفته و نوشته اند؛ اما هر روز بر اهميت آن افزوده ميشود. خبرنگار صرفا يک واژه نيست، بلکه راه و مسلک است. خبرنگاري شغل به حساب نميآيد، آنچنانکه پيامبري شغل نيست. خبرنگار داراي رسالت و البته شخصيت حقوقي است. رسالتي که از بدو خلقت آدمي بوده و تا انتها نيز خواهد بود. شريان حيات بشري مديون خبررساني است. خبرنگاران نگهبانان حقوق عمومي هستند.
اينان علاوه بر نقش روايتگري وظيفه تفسير، تحليل و تبيين را نيز برعهده دارند.تفسير حقيقت، تبيين واقعيتها و تحليل رخدادها پايههاي آگاهي بخشي جامعه به حساب ميآيند. تفسير خبرنگاران باعث ميشود تا گوهر حقيقت پنهان نماند و آفتاب حقيقت از زير ابر سياه خدعه و نيرنگ سياستبازان و قدرتمداران و زراندوزان بيرون آيد. رسالت تحليل گري خبرنگار، ابعاد مبهم وقايع را کشف و آشکار ميکند و اجازه نميدهد حقوق مردم در دالان تاريکِ بازي الفاظ ضايع گردد؛ و از آنجا که حقيقت مراتب تشکيکي دارد، کشف لايههاي زيرين و پنهانِ آن رسالت خبرنگار است. تبيين حقيقت يعني بيان علل دور و نزديک يک مسئله. اهميت اين رسالت در اين است که بدانيم همواره بخشي از حقيقت با اتکا به علل نزديک به اطلاع مردم ميرسد و در گمان مخاطب کل حقيقت همان است که گفته و نوشته شده است.
ولي رسالت خبرنگار امين و آگاهي بخش اين است که علل دور و نزديک يک مسئله را يکجا ببيند و در تبيين خود به کار ببندد، تا بخش بيشتري از حقيقت رونمايي شود. سنگيني اين وظايف، خبرنگاري را نه در چارچوب يک شغل که در قامت يک رسالت جريان ساز و در امتداد رسالت پيامبر قرار داده است. چنين وظايفي، حرفه خبرنگاري را سخت، پراسترس و البته تأثيرگذار کرده و به همين دليل برخورداري از مهارتهاي مختلف پژوهشي، تخصصي، هنري و نوآوريهاي حرفه اي و بهرهمندي از دانش حقوقي، فرهنگي، رسانه اي براي اهالي رسانه واجب و ضروري است. اصول روزنامهنگاري و اخلاق حرفه اي، خبرنگار را در جايگاه عدالت گري قرار ميدهد. او همچون قاضي به نمايندگي از وجدان بيدار جامعه و افکارعمومي پيرامون وقايع قضاوت ميکند. پس او بايد صداقت پيشه کند و علمِ مقدار و ميزان به کار گيرد؛ علم مقدار و ميزان يعني اينکه در اطلاعرساني، ارزش و مقدارِ خبر رعايت شود. ارزش خبري فداي مقدار نشود و بالعکس. اغراق باعث از دست رفتن ارزشهاي حرفه اي ميشود. صداقت و امانت داري، خبرنگاران را از افتادن در ورطه خيال بافي و تحريف واقعيات نجات ميدهد. خبرنگار ميآموزد که ميدان خبر ساحت تک صدايي نيست و با تک صدايي نميتوان اضلاع حقيقت را روشن کرد.
او نيک ميداند که لازمه روشنگري چند صدايي است و لازمه چند صدايي بالابردن ظرفيت شنيدن حرف مخالف و نقدپذيري است. بنابراين خبرنگار نميتواند فاشيست باشد و فاشيستها نميتوانند خبرنگار باشند. اگر رفتار برخي سياستمداران استبدادزاست، ولي رفتار خبرنگار نميتواند و نبايد استبدادي باشد؛ بلکه به يمن قلم و رسالت خبرنگار هم جلوي استبداد سياسي گرفته ميشود و هم فرصت استبداد رسانه اي ايجاد نميشود. در ذات خبررساني حريت و آزادگي نهفته است. خبرنگارِ واقعي قادر به تبليغ و مدحِ اشخاص و چاپلوسيهاي مرسوم به نام مصلحت انديشيهاي زمانه نيست. درد نان و دغدغه روزمره او را به وادي قلم به مزدي نميکشاند. اصول حرفه اي، خبرنگار را مانند پزشکان امانتدار حريم خصوصي مردم و شخصيتها کرده است. اِشراف و دسترسي به اطلاعات محرمانه و شخصي مردم، هيچگاه سوداي تجارت با اطلاعات مردم را در سر خبرنگار نميپروراند؛ تقواي شخصي اش مانع سوء استفاده و رفتار تجاري با آمار و اطلاعات ميشود و چون اهل رانت نيست، از اطلاعاتي که در اختيار دارد بهنفع و يا به ضرر فردي خاص استفاده نميکند.کمتر شنيده ايم که خبرنگاران خود اهل رانت اطلاعاتي باشند. حال با درنظر گرفتنِ چنين رسالت سنگيني، ميتوان نتيجه گرفت که اگر جامعه خبرنگاري به درستي وظيفه و رسالت خويش را انجام دهد، ميتواند به نوبه خود تضمينهاي لازم براي استيفاي حقوق مردم و سلامت نظام سياسي و گردش آزاد اطلاعات فراهم کند.
تحریم و درس مقاومت
علي اكبري در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
همزمان با مذاکرات هستهای ایران با کشورهای 5+1، برخی مرعوبان با اشاره به این مطلب که کشور، توانایی مقاومت در برابر تحریمهای نظام سلطه را ندارد، از لزوم عقبنشینی ایران سخن میرانند. مقام معظم رهبری در خطبههای عید سعید فطر با اشاره به وضعیت نوار غزه و سختیهایی که مردم این منطقه متحمل میشوند، فرمودند که باید از این مقاومت درس گرفت و فهمید که قدرت ایستادگی انسان و قدرت مقاومت یک ملت تا کجا است (نقل به مضمون) بر همین اساس مناسب است که به طور دقیقتر وضعیت این منطقه و درسی که باید از مقاومت ملت مظلوم فلسطین در غزه گرفت، مورد ارزیابی قرارگیرد:
منطقه غزه در جنوبغربی سرزمینهای اشغالی قرار دارد. این منطقه از غرب به دریای مدیترانه متصل است و رژیم صهیونیستی تنها اجازه تردد در مرز شش مایلی دریایی را به ماهیگیران فلسطینی میدهد (که البته این اجازه، بعضا به سه مایل یا محدودیت کامل، تغییر مییابد.) هیچ کشتی اجازه حمل مایحتاج مردم غزه را ندارد و رژیم صهیونیستی از این امر ممانعت به عمل میآورد که نمونه آن در حمله به کشتی ترکیه و کاروان آزادی مشاهده شد.
از شمال و شرق به مناطق صهیونیستی متصل است و تنها از بخش جنوبی به کشور مصر متصل است. وسعت این منطقه حدود 360 کیلومترمربع و جمعیت آن بالغ بر یک میلیون و هفتصد هزار نفر میباشد و به عبارتی پرتراکمترین منطقه جمعیتی را در دنیا دارا میباشد.
در پی پیروزی حماس در انتخابات، تحریمها و محاصره این منطقه تشدید شد و به تدریج سختتر تا جایی که متعاقب برخی درگیریها، رژیم صهیونیستی این منطقه را به یک زندان بزرگ تبدیل و تمام گذرگاههای این منطقه را مسدود نمود. تنها محل رساندن امکانات به این زندان بزرگ، گذرگاه رفح در مرز با مصر ( به طور محدود و با محدودیت برای میزان و نوع کالاهایی که اجازه ورود دارد) و تونلهای زیرزمینی است. منطقه غزه فاقد زیرساختهای اقتصادی میباشد. نرخ بیکاری در این منطقه در حدود 45 درصد است و برخی آمارها بیکاری را بیش از پنجاه درصد ذکر کردهاند. سوخت به شدت کمیاب و وسایل دارویی و تجهیزات بیمارستانی در محدودیت شدید است و این وضعیت در تمام کالاها قابل مشاهده است. اجازه ورود سیمان و برخی مصالح ساختمانی به بهانه این که در تونلسازی مورد استفاده قرار میگیرد، داده نمیشود. هیچ کارخانه ویژهای در این منطقه وجود ندارد و بسیاری صنایع موجود به دلیل عدم ورود مواد اولیه تعطیل شدهاند. معادن خاصی ندارد و به عبارتی تقریبا تمام وسایل و ملزومات زندگی، وارداتی است... این وضعیت زمانی که با شهادت اطفال و بیماران به علت کمبود امکانات درمانی و شهادت مردان و زنان در تهاجمات رژیم غاصب صهیونیستی توأم میگردد، نشاندهنده اوج سختی مردم این منطقه خواهد بود. این منطقه باریک با این همه محدودیت و مشکلات و یک محاصره تمام عیار چند ساله، نه تنها مغلوب و تسلیم نشده است بلکه مانند کوهی استوار و خاری در چشم رژیم صهیونیستی به حیات خود ادامه میدهد و در هر نبرد و جنگی که رخ داده نسبت به نبرد قبلی، قویتر و پرصلابتتر ظاهر شده است و تمام تحریمها و سختیها را تحمل نموده است.
سؤال این است که این وضعیت چگونه میتواند عبرتی برای ما باشد؟
نباید فراموش کرد که نظام سلطه به رهبری آمریکای جنایتکار، انگلستان خبیث و برخی دیگر از دولتهای غربی، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، کشورمان را مورد تحریم قرار دادند و طی چند سال اخیر و به بهانه پیشرفتهای هستهای کشورمان، اظهار داشتهاند که این تحریمها را به شدتی خواهند رساند که وضع فلج کنندهای برای ایران پیش بیاورد.
همین مسئله بهانهای برای برخی افراد داخلی اعم از اذناب نظام سلطه و برخی مرعوبان گردید تا اعلام نمایند که کشور توانایی مقابله و پشت سر گذاشتن این تحریمها را ندارد و در صورت ادامه این روند، کشور به ورطه سقوط خواهد رسید. بر همین اساس برخی از همین افراد، صراحتاً مدل برخی کشورها چون لیبی را برای تسلیم شدن و تعطیلی مراکز هستهای و برخی دیگر ضرورت توافق با کدخدا و برطرف ساختن نگرانیهای مشروع نظام سلطه را! مطرح ساختند.
باید به این سؤال پاسخ داد با فرض این که ایران اسلامی بر روند پیشرفت خود تأکید ورزد و توافقی با نظام سلطه محقق نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این صورت ممکن است غرب و نظام سلطه اقدام به تشدید تحریمها نمایند. در آن صورت، وضعیت چگونه خواهد بود؟ آیا نظام سلطه توانایی تحمیل یک تحریم و محاصره مشابه وضعیت غزه را برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟
ایران اسلامی کشوری است در یک منطقه فوقالعاده حساس که به گذرگاه انرژی معروف است و از سوی دیگر ایران اسلامی با داشتن بالاترین میزان مجموع نفت و گاز جهان، عنصری است که نمیتوان آن را از بازار بینالمللی نفت حذف کرد و در حال حاضر نیز نظام سلطه نتوانسته مانع فروش نفت ایران به بسیاری کشورهای جهان گردد. وسعت ایران اسلامی حدود یک میلیون و 648 هزار و 195 کیلومتر مربع در آمارهای بینالمللی ثبت شده و این در حالی است که طبق آخرین اعلام سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح عدد دقیق وسعت ایران اسلامی، یک میلیون و 873 هزار و 959 کیلومتر مربع است. جمعیت ایران اسلامی نیز بیش از 77 میلیون نفر است که با این حساب،کشور ایران از نظر جمعیت و وسعت در رده هفدهمین کشور جهان قرار میگیرد. ایران با داشتن 15 همسایه، سومین کشور جهان بعد از روسیه و چین از نظر تعداد همسایگان میباشد که در برخی از این کشورها، زبان فارسی به عنوان زبان اصلی یا یکی از زبانهای اصلی در آنها رایج است.
ایران اسلامی دارای 8574 کیلومتر مرز آبی و خشکی با کشورهای همسایه است؛ بنابراین تصور این که بتوان کشوری با این وسعت، جمعیت و مرز را محدود و محصور نمود، خیالی باطل و گمانی غیرممکن است. ضمن این که اصولاً ایران محل ترانزیت و معبر وصولی برخی از کشورهای منطقه است و محاصره ایران، بیش از ایران برای این کشورها ضرر و زیان دارد. با این حال بر فرض محال، اگر نظام سلطه بتواند چنین اقدامی را انجام دهد، آیا کشور از تأمین مایحتاج ضروری خود عاجز است؟ آیا اگر لازم شد برای پیشرفت، مجبور به قبول شرایط محاصره و تحریم شویم (که البته همان طور که ذکر شد وضعیت به آن شدت نخواهد رسید) آیا ایران نمیتواند آنچه برای ادامه حیات و زندگی مردم لازم است (اعم از خوراک، پوشاک، دارو و...) را فراهم سازد؟
در پاسخ باید گفت ایران اسلامی دارای زیرساختهای لازم برای ادامه حیات خود بدون وابستگی به خارج است. در تولید انرژی، سوخت، برق خودکفا است. در تأمین آب توانایی لازم را دارد. کارخانههای تولید دارو، وسایل زندگی و... فراهم است. در معادن تقریباً تمام مواد و کانیها را میتوان در کشور یافت. از نظر کشاورزی با داشتن یک سرزمین چهارفصل، امکان تهیه و تولید تمام گونههای کشاورزی فراهم است و در گندم و غله توانایی رسیدن به خودکفایی وجود دارد و بسیاری امکانات دیگر که برشماری آمار و ارقام در این خصوص ضرورتی ندارد. اینها همه در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از نظر نظامی و امنیتی در بهترین وضعیت دفاعی و امنیتی قرار دارد. آنچه از توانایی حزبالله لبنان و گروههای مقاومت فلسطینی در مقابله با رژیم صهیونیستی مشاهده میشود، گوشه و ذرهای از توانایی ایران اسلامی است.
بنابراین نباید به کسانی که قصد ارعاب و ترساندن مردم را دارند، اجازه و فرصت خودنمایی داد. این افراد تلاش دارند در جنگ نرم دشمن که تسخیر ارادهها را هدف قرار داده، نخبگان و آحاد مردم را دچار اشتباه محاسباتی نمایند؛ مبنی بر این که کشور توانایی مواجهه با تحریمها و تشدید آن را ندارد و برای فرار از این وضعیت، باید امتیاز داد، و حتی اگر لازم شد به خاطر حفظ و بقای کشور، از پیشرفتها دست کشید و عقب نشست. آنها ما را از مرگ میترسانند تا به تب راضی شویم.
در جواب این افراد مرعوب و یا عوامل دشمن، که نه اعتقادی به سنتهای الهی دارند و نه ایمانی به توان کشور، به جای استدلال و صغرا و کبرای منطقی، باید نمونه عینی غزه را نمایش داد. اگر یک منطقه 360 کیلومتری در محاصره کامل چندین ساله و با کمترین امکانات و مقدورات توانسته این گونه خود را حفظ کرده و دشمن را وادار به تسلیم نماید، چگونه ایران اسلامی با این حجم وسیع از امکانات نظامی، سیاسی، اقتصادی و... از مقاومت عاجز باشد؟
درسهاي آلمان و جام جهاني
حامد حاجي حيدري در روزنامه رسالت نوشت:
معمولاً جام جهاني فوتبال، تأثيرات فرهنگي و الگويي مهمي بر مردم سراسر جهان و خصوصاً جوانان به جاي ميگذارد. •و من چقدر دوست دارم که جوانان ما، از جام جهاني که سپري شد، بياموزند که بينظمي و بيانضباطي و شل و ولي، هر چند که مد اين روزگار باشد، عاقبت ندارد. •هميشه همين بوده است و امروز نيز چنين است و آتيه نيز چنين خواهد بود که عاقبت نظم و پشتکار و دقت و مسئوليتپذيري جواب ميدهد. و امروز، نه تنها در فوتبال آلمان، بلکه در اقتصاد و اجتماعي و آموزش و...، باز هم يک ملت که به حکم الزامات زباني خويش، کم و بيش منضبط است، برتري خود را اظهار ميکند.
نظم نظم نظم
- نظم در سايه اخلاق و آداب و قاعده، کليد کوشش مستمر و هماهنگ فرد، گروه يا يک ملت است. اين نکته را ميتوان بوضوح، در بازي نيمه نهايي بين دو تيم آلمان و برزيل که با نتيجه سهمگين هفت بر يک به نفع تيم ملي آلمان تمام شد، مشاهده کرد.
- درحاليکه ذکر يک دليل واحد براي چنين شکست هولناک و تاريخي دشوار به نظر ميرسد، اما، بسياري از افراد، دليل اين هزيمت را بينظمي و سردرگميهاي بازيکنان تيم برزيل در طول بازي و همچنين، نبود دو تن از بازيکنان اصلي اين تيم يعني، «پابلو نيمار» و «تياگو سيلوا» دفاع وسط (کاپيتان تيم) عنوان کردند. ولي، هر چند که داشتن افراد استثنايي در کنار خود عالي است، اما، در نهايت، کل تيم بايد با همکاري يکديگر و به صورت گروهي از عهده حل مشکلات برآيند، و اين هماهنگي بين مردم و افراد، تنها با نظم و نسق و سياق و ادب به دست ميآيد. وابستگي بيش از حد به يک يا دو چهره درخشان که ممکن است به طور ناگهاني يا به دلايلي ديگر آنان را در اختيار نداشته باشيد، شما را به دردسرهاي بزرگ مياندازد.
پيوسته پيوسته پيوسته
- به رغم داستانها و افسانههاي رايج در دنياي ورزش و کسبوکار، موفقيت معجزهاي نيست که يکشبه اتفاق بيفتد، بلکه اغلب ناشي از سرمايهگذاري بلندمدت در زمان و تلاش واقعي است. هيچ تيمي به اين اصل بيشتر از آلمان معتقد نيست. در سال 2002 بعد از انجام يک سري مسابقات دلسردکننده، آلمان يک برنامه ملي، درازمدت و فشرده را مبني بر يافتن بهترين نخبههاي جوان و بااستعداد فوتبال اين کشور آغاز کرد تا آموزشهاي لازم را جهت ارتقاي تيم ملي انجام دهد. 12 سال بعد، يعني در سال 2014، ثمرات اتخاذ آن استراتژي، کاملاً طي مسابقات جام جهاني قابل مشاهده بود و نهايتاً آلمانها پيروز ميدان شدند. شما چه مربي ورزشي باشيد يا يک مديرعامل، پيغام جام جهاني نميتواند براي شما از اين روشنتر باشد. تربيت صبورانه و مداوم افراد بااستعداد و روند تشکيل يک تيم ممکن است از نظر زماني طول بکشد، اما، در پايان نتايج پربارتري به همراه خواهد داشت.
دقت دقت دقت
- آيا فکر ميکنيد صرفاً با مطالعه اطلاعات آماري ارائه شده در وبسايت رقبا، به شناخت کافي از آنان دست يافتهايد؟ شايد زمان آن فرا رسيده باشد تا درسي از «تيم کرول» دروازهبان ذخيره هلند بگيريم. او به تيمش براي برد در يک بازي بسيار هيجانانگيز، کمک شاياني کرد. بايد از او به خاطر مهارت در گرفتن ضربههاي پنالتي در بازي يک چهارم نهايي در برابر کاستاريکا تشکر ويژه کرد. هنگامي که از تيم هلند در مورد نحوه آمادگي در برابر گرفتن ضربات پنالتي سئوال شد، دروازهبان تيم «تيم کرول» گفت: تمامي اعضاي تيم پيش از هر بازي دور هم جمع ميشدند و فيلم ضربات پنالتي تک تک بازيکنان تيم حريف را بررسي ميکردند تا با آشنايي با عادات آنها، بتوانند نوع ضربه بازيکنان تيم مقابل را با دقت بيشتري پيشبيني کنند. در اين صورت، است که درک بهتري از رقيب خود پيدا خواهيد کرد.
جهاد جهاد جهاد...
- اين جام جهاني را نميشود بدون اشاره به جهاد قهرمانانه تيمهاي موفق تصور کرد. عملکرد بعضي از اين تيمها به قدري غيرمنتظره و عالي بود که به مرحله يک چهارم نهايي راه پيدا کردند. با اينکه شکست را تجربه کردند، اما عملکرد شجاعانه تيم آنها، احترام و غرور را برايشان به همراه داشت. پس از تحمل هر شکستي و، حتي، در دنياي کسبوکار به اين فکر کنيد در مقابل آنچه از دست دادهايد چه چيزي عايدتان شده است. به جاي توجه به شکستها و فکر درباره آن بر ماحصل کار مانند دانش، مهارت، تجربه و اعتماد به نفس تمرکز کنيد. شايد تعجب کنيد، در مقابل، چيزهايي که از دست ميدهيد تا چه اندازه قابليت به دست آوردن و يادگيري خواهيد داشت. دستاوردهاي مورد علاقه شما از جام جهاني امسال چه بود؟
- بر عکس، بازي تماشايي و پربرخورد مرحله نيمهنهايي برزيل و آلمان، دومين بازي نيمه نهايي بين هلند و آرژانتين بيشک يکي از خستهکنندهترين مسابقات در کل جام بود. درک دليل آن هم زياد سخت نيست. با وجود خطرات بالا و باخت تحقيرآميز برزيل، هيچيک از بازيکنان دو تيم نميخواستند مرتکب اشتباهي شوند که به قيمت نرفتن تيمشان به فينال جام جهاني تمام شود، اما همين موضوع نشان ميدهد که ميتوان يکي از مهمترين درسهاي زندگي فردي اخلاقي و زندگي جمعي سياست را از جام جهاني آموخت: «قطعاً بازي براي نباختن مانند بازي براي برنده شدن نيست». مهم نيست يک فعال تازه کار هستيد يا سياستمداري مشهور، هنگامي که گزينههاي بدون ريسک را جايگزين گزينههاي خلاق ميکنيد، از خطرات هوشمند اجتناب ميکنيد و از تمام نيروهاي بالقوه، مهارتها و منابع خود براي کسب موفقيت استفاده نمينماييد. ممکن است با فرار کردن نبازيد، اما آيا واقعاً برنده خواهيد بود و در موقعيت عالي قرار خواهيد گرفت؟
جهان، گرفتار بحران رهبري
روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:
آتش بس موقت ميان حماس و رژيم صهيونيستي، به دليل اصرار اين رژيم بر ادامه محاصره غزه، ديروز شكسته شد و اكنون زمان آنست كه اعلام شود جنگ يكماهه غزه با عبرتهائي همراه است كه برشمردن آنها براي شناخت بيشتر ملتها از مدعيان اخلاق، قانون، حقوق بشر ورهبري جهان ضرورت دارد. حملات وحشيانه هوائي، زميني و دريائي ارتش رژيم غاصب صهيونيستي هر چند نزديك هزار شهيد، ده هزار مجروح و صدها هزار آواره و بيخانمان روي دست مردم غزه گذاشت و به ويراني هزاران خانه و مدرسه و بيمارستان و مسجد منجر شد، ولي از اين نظر كه پرده تزوير را از چهره بسياري از دولتها، سازمانها و مجامع بينالمللي كنار زد، داراي ويژگيهاي زيادي است. هر چند قبل از اين جنگ نيز كم و بيش واقعيتهاي مربوط به اين دولتها و سازمانها و مجامع بر اهل فن آشكار بود ولي ابعاد جنايات يكماهه صهيونيستها در غزه و مواضع بسياري از دولتها و مجامع بينالمللي چنان بيسابقه و ضد بشري بود كه بيش از هر زمان ديگري به شناخت چهره واقعي گردانندگان بخش عمدهاي از جهان منجر شد. رسيدن به چنين نتايجي هر چند خوشايند نيست ولي براي ثبت در تاريخ و اضافه شدن برتجربهاي كه ملتها از قدرتمندان و كار كرد ابزارهاي بينالمللي در اختيار آنها به دست ميآورند اهميت زيادي دارد.
از نزديكترينها اگر شروع كنيم، بايد به مواضع سران عرب درباره جنگ يكماهه غزه بپردازيم. هر چند در روزهاي اول حملات صهيونيستها به غزه، بيعملي سران كشورهاي عربي موجب شده بود اين تصور در ذهنها پديد آيد كه آنها سكوت پيشه كردهاند ولي با گذشت زمان و كنار رفتن پردهها مشخص شد كه آنها از قبل در جريان حمله رژيم صهيونيستي قرار داشتند و حتي بخش عمدهاي از هزينههاي اين حمله را تعدادي از دولتهاي مرتجع عرب تقبل كردهاند. علاوه بر اين، شبكههاي راديوئي و تلويزيوني وابسته به سران ارتجاع عرب اجازه نداشتند واقعيتهاي غزه را پخش كنند و ملتهاي عرب نيز تحت فشار بودند تا اقدام به برپائي راهپيمائيهاي ضد صهيونيستي در حمايت از مردم مظلوم غزه نكنند.
از اولين روزهاي جنايات رژيم صهيونيستي در غزه، بسياري از ملتها با راه پيمائيها، تجمعات و تظاهرات اعتراضي نسبت به اين جنايات عكس العمل نشان دادند. اين تظاهرات و تجمعات، هر روز گستردهتر شد بطوري كه در روزهاي آخر، سرتاسر جهان را فرا گرفت و در خود آمريكا نيز مردم در شهرهاي مختلف با راهپيمائيهاي متعدد به حمايتهاي مالي و سياسي و تبليغاتي و نظامي دولت اين كشور از رژيم صهيونيستي اعتراض ميكردند. با اين حال، سران ارتجاع عرب حاضر نشدند به مردم كشورهاي خود اجازه راه پيمائي بدهند و حتي اخبار راه پيمائيهاي ملتهاي ديگر و واقعيتهاي غزه را نيز از رسانههاي خود پخش نكردند.
براي اين وضعيت، نامي غير از همراهي ارتجاع عرب با رژيم صهيونيستي در ارتكاب جنايت عليه مردم غزه نميتوان در نظر گرفت. فريادهاي زنان و كودكان غزه كه در طول يكماه گذشته از دولتهاي عرب ميخواستند به ياري آنان بشتابند، هرگز نتوانست در دل سنگ سران مرتجع عرب اثر كند و آنها را از همراهي با صهيونيستها منصرف سازد. اكنون حتي كودكان غزه هم فهميدهاند كه سران مرتجع عرب با صهيونيستها همدست هستند و نه تنها نبايد از آنها انتظار كمك براي جلوگيري از جنايات رژيم صهيونيستي داشت، بلكه بايد آنها را شريك جنايات اين رژيم سفاك دانست. در اين ميان، رژيم كودتائي مصر و شخص ژنرال كودتاچي عبدالفتاح السيسي كه با انتخابات تقلبي بر مسند رياست جمهوري مصر تكيه زده در رديف اول همدستان رژيم صهيونيستي در جنايات غزه قرار دارد.
كنار رفتن نقاب تزوير از چهره "اوباما" رئيسجمهور آمريكا نيز از نتايج تهاجم رژيم صهيونيستي به غزه بود. اوباما در تبليغات انتخاباتي خود هنگامي كه قصد داشت كليد كاخ رياست جمهوري آمريكا را از بوش كوچك بگيرد، از عنوان "تغيير" استفاده كرد. بكار بردن اين كلمه به معناي تصميم او براي كنار گذاشتن سياستهاي جنگطلبانه و ضد حقوق بشري حزب جمهوري خواه آمريكا و ايجاد تحول در سياست خارجي اين كشور بود. ولي اوباما نه تنها چنين تغييري را در سياست خارجي آمريكا پديد نياورد، بلكه در تمام زمينههاي حقوق بشري بسيار بدتر و حتي منفيتر از حزب جمهوريخواه عمل كرد. تازهترين نمونه، حمايت مطلق و گسترده سياسي، تبليغاتي، مالي و نظامي او از رژيم صهيونيستي در تهاجم جنايتكارانه به غزه است. اوباما، تحت پوشش لزوم تأمين اسرائيل، به سران خونخوار و سفاك رژيم صهيونيستي حق داد از زمين و هوا و دريا به غزه حمله كنند و حتي خانهها، مدارس، بيمارستانها، مساجد و مراكز اداري سازمان ملل را نيز ويران نمايند.
آنچه در موضعگيري اوباما بسيار عجب بود، حمايت از بمباران و گلوله باران خانهها و مدارس و بيمارستانهاي غزه بود كه قوانين بينالمللي مربوط به جنگ، آن را منع كرده و انجام آن را جنايت جنگي دانسته است. رئيسجمهور آمريكا در طول يكماه گذشته چند بار از اين جنايات جنگي صهيونيستها حمايت كرده و حتي براي تقويت بنيه نظامي رژيم صهيونيستي درهاي انبار سلاحهاي آمريكا در سرزمينهاي اشغالي را به روي ارتش اسرائيل باز كرده و علاوه بر آن، چند كشتي تجهيزات جنگي براي رژيم صهيونيستي ارسال نموده و مبلغ 225 ميليون دلار نيز به اين رژيم كمك نقدي كرده است. اين اقدامات، موجب شد چهره جنگ طلب و ضد حقوق بشر اوباما برملا شود و كار به جائي برسد كه رئيسجمهور آمريكا به منفورترين فرد نزد ملتهاي عرب و مسلمان تبديل شود. دولتمردان انگليس و فرانسه نيز در رديف بعد از رئيسجمهور آمريكا در صف شركاي جنايات رژيم صهيونيستي در غزه قرار دارند.
كارنامه مجامع بينالمللي به ويژه سازمان ملل متحد در جنگ غزه، از همه سياهتر است. دبيركل سازمان ملل بعد از سه هفته طفره رفتن فقط جرأت كرد براي كشته شدن كودكان غزه توسط رژيم صهيونيستي ابراز تأسف كند اما وي حتي يك كلمه در محكوميت اين رژيم به زبان نياورد. شوراي امنيت سازمان ملل نيز نتوانست قطعنامهاي عليه جنايات صهيونيستها در غزه تصويب كند. اين وضعيت اسفبار، نشان دهنده عمق وابستگي سازمان ملل به قدرتهاي سلطهجو و صهيونيسم بينالملل است.
در جهان اسلام و جهان عرب نيز سازمانهاي بينالمللي پرطمطراقي همچون سازمان كنفرانس اسلامي سابق كه فكر ميكند با تغيير نام ميتواند ننگ بيعملي خود را بپوشاند و اتحاديه عرب كه توجيهگر ديكتاتوريهاي سران مرتجع عرب است، هيچ اقدامي براي نجات مردم بيپناه غزه از ظلم و ستم صهيونيستها به عمل نياوردند. اين دو سازمان نيز به دليل وابستگي به دولتهاي مستبد، دچار بيعملي شدهاند و تنها هنرشان اينست كه بودجههاي هنگفت خارج شده از كيسه ملتهاي مسلمان و عرب را حيف و ميل كنند، به صادر كردن بيانيههاي بيخاصيت اكتفا نمايند و براي ديكتاتورها فرصت ماندن بر مسند قدرت بخرند.
ملاحظه كارنامه سران كشورها و مجامع بينالمللي نشان ميدهد جهان با بحران رهبري مواجه است. ادامه اين وضعيت ميتواند به فاجعههاي بزرگتري براي ملتها منجر شود. براي جلوگيري از اين فجايع، بايد سقف جهان سياست را شكافت و طرحي نو در انداخت. اين كار، فقط از ملتها بر ميآيد. ملتها بايد عليه فساد گسترده حاكمان و سرسپردگي مجامع بينالمللي قيام كنند و زمينه را براي حاكميت صالحان فراهم سازند.
گران کنید؛ نخرند
ربابه شیخالاسلام . رییس انجمن علمی غذا و تغذیه حامی سلامت ایران در ستون سرمقاله روزنامه شرق، آورد:
سخنان وزیر محترم بهداشت در مورد «روغن پالم» و نگرانی ایشان از مصرف لبنیات پرچرب برای من که همیشه دغدغه پیشگیری از بیماریهای غیرواگیر را داشتهام پنجرهای است که برای تغذیه بهتر جامعه باز میشود؛ پنجرهای که سلامت جامعه را به صورت پیشگیری از عوامل خطر و خودمراقبتی مردم مژده میدهد. این گفته نشان از این دارد که ایشان برای کم شدن بار مالی درمان به پیشگیری از بار بالا و کمرشکن بیماریها اندیشیدهاند و بهزودی وارد عرصه عمل برای پیشگیری از عوامل خطرساز بیماریها میشوند. وقتی وزیر بهداشت یا مسوولان بالای کشور از سلامت، امنیت غذایی و خصوصا چگونگی پیشگیری از بیماری و بهطور خلاصه؛ از نگرانیشان در مورد چگونگی مصرف غذا توسط مردم سخن میگویند کارکنان عرصه سلامت کشور بسیار خوشحال میشوند. غذاها شورند، فستفودها در حال گسترش حتی به روستاها هستند، در برچسب غذاها میزان سدیم و نمک مشخص نیست،
نوع چربی بهکاررفته و میزان چربی اشباع و ترانس را روی بستهبندیهای غذا نمینویسند، نوشتههای روی بستهبندی آنقدر ریز است که باید برای خرید مناسب با ذرهبین به فروشگاهها رفت، اسنکهای مختلف و متنوع روزبهروز با رنگ و رو و بستهبندیهای زیبا و جذاب و تبلیغات آنچنانی با قیمت پایین در اختیار خانوادههایی است که نمیتوانند شیر، ماست یا میوه برای کودکشان بخرند و با خرید آنها کودکان را در معرض خطری که در آینده بهسراغشان خواهد آمد، قرار میدهند و میبینیم که سن ابتلا به بیماریهای غیرواگیر چقدر پایین آمده است. در عرصه کشاورزی میزان مصرف سم و کودهای شیمیایی و باقیمانده آنها در سبزی و سیفی نگرانیهایی جدی را بهدنبال آورده است. نظارت بر غذا از مزرعه تا سفره نیاز به بازبینی و استقرار سیستمی مطمئن دارد.
صادقانه بگویم اگر ما فقط وضعیت نابسامان غذا و تغذیه کشور را هم از نظر ایمنی غذا که مسوولیت مستقیم اداره کل نظارت بر مواد غذایی است و امنیت غذایی را که یک کار مهم بینبخشی است با همین منابع مالی موجود که در اختیار داریم بهبود دهیم به تدریج شاهد کاهش بار بیماریهایی خواهیم شد که در حال حاضر بیشترین بودجه را برای درمان آنها در بیمارستانها خرج میکنیم. آیا مسوولان قانونگذار کشور میدانند چرا ماده 37 قانون برنامه پنجم توسعه اجرا نشده است. چه کسی مسوول است موضوع را پیگیری کند؟ بعد از دهها سال مکاتبه و بحث و جدل در زمینه توقف تبلیغات غذاهای مضر سلامت و ناموفق بودن معاونتهای بهداشتی و دفتر بهبود تغذیه طی این مدت ما دست بهدامان قانونگذار شدیم و بالاخره این ماده قانونی در برنامه پنجم گنجانده شد.
ولی اکنون این قانون اجرا نمیشود و تبلیغات از صداوسیما که امام راحل آن را دانشگاه مردم نامیدهاند ادامه دارد؟ متاسفانه یک سر خط، به سیاستهای متناقض ما در وزارت بهداشت مربوط میشود. ابتدا باید پرسید آیا کارخانههای لبنیات بدون مجوز استفاده از روغن پالم را شروع کردهاند؟ آیا موسسه استاندارد و اداره نظارت بر مواد غذایی نمیدانستهاند؟ و چرا وقتی مجوز اضافه کردن روغن پالم را دادند به تولیدکننده ابلاغ نکردند که روی برچسب بنویسد که این ماده غذایی حاوی روغن پالم است. صنایع لبنی بیش از 10 سال است که برای نجات از ورشکستگی و اخراج کارگران خود دست بهدامان مسوولان شدهاند. زمانی که شعار انتخابشده کشور، توسط مقاممعظمرهبری حمایت از تولید داخلی بود هیچ بودجه کمکی از طرف دولت وقت به تولید تزریق نشد بلکه پولی که باید صرف تولید و افزایش تولید داخلی میشد به صورت نقدی در اختیار مردمی قرار گرفت که نیمی از آنها به آن پول احتیاج نداشتند و نیمی دیگر هم با افزایش قیمت کالاها قدرت خریدشان تغییر نکرد و شاید هم کمتر شد.
بدون توجه به نظر کارشناسی نیروهای تخصصی (اقتصاددانان و متخصصان تغذیه جامعه) یارانه را نقدی کردند و اسمش را گذاشتند هدفمندشدن. ما امروز به وجود روغن پالم در بعضی از فرآوردههای لبنی اشاره میکنیم آیا میدانیم بخش عمده روغنی که به قنادیها و سایر صنوف میرود بیش از 50درصد چربی اشباع و حداقل 20درصد ایزومر ترانس دارد. آیا میدانیم روکش بستنیهایی که کودکانمان آن را میخورند؛ بدترین نوع روغنی است که شرایط گرفتگی عروق را از همان دوران کودکی فراهم میکند. میدانیم بیشترین نمک که باید مصرف آن را کم کنیم در خیارشور، مخلوط شور، زیتون شور، انواع سسهای تولیدی و وارداتی، رب گوجه، انواع کنسروها و... است و مردم فرودست جامعه را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد. چون گاهی آنها هفتهها همان کنسرو، همان مخلوط شور خانگی و همان غذاهای خیابانی را میخورند. ما میدانیم که نظارت درستی بر اماکن تولید غذا نداریم و غذاهایی ارزان در شرایط بسیار بد بهداشتی و ناسالم تهیه میشوند و در ادارات خصوصا بخش خصوصی که میخواهند با پول کمی غذای کارکنان را تامین کنند مصرف میشود. سیاستگذاریهای اشتباه و نادیدهگرفتن واقعیات، شرایطی را به وجود آورد که در نبود نظارتهای قوی، برخی تولیدکنندگان به اقداماتی مانند استفاده از روغن پالم روی آورند ولی آیا برای مردم مشخص است که کدامیک! مردم چگونه تشخیص دهند کدام کارخانه و چه محصولی حاوی این روغنی است که امروزه بیشترین واردات را در کشور ما دارد
. آیا روی بستهبندیها چیزی نوشته شده است؟ مشخص است که این موضوع تنها یکی از چندین موردی است که در مورد آن اطلاع یافتهایم و چهبسا مواردی که از چشمان ناظران دور مانده باشد و باید منتظر باشیم. امیدواریم وزیر بهداشت بهعنوان متولی سلامت جامعه بهزودی در مورد تمامی محصولات ناسالم غذایی که با مجوز یا بیمجوز در بازار توزیع میشود موضعگیری کنند. متاسفانه اجازه داده میشود مشکلی ساده که میتوان با درایت آن را حل کرد به زخم عمیقی تبدیل شود. مانند سیاستگذاری که منتظر است ابتدا اتفاقی رخ دهد و سپس برای آن تصمیمگیری کند. ما هنوز برخی از مواد قانونی برنامه سوم، چهارم و پنجم را در زمینه غذا و تغذیه اجرا نکردهایم. بهطور مثال بر اساس ماده 37 قانون برنامه پنجم توسعه، کالاها و مواد غذایی که مخل سلامت مردم هستند نباید اجازه تبلیغ داشته باشند و صداوسیما و دیگر رسانهها در صورت تبلیغ آن کالاها باید جرایم سنگینی را به دولت بپردازند.
در دوسال گذشته وزارت بهداشت فهرست این غذاها را به رسانهها ارایه کرد اما در کمال بیتوجهی و به بهانههایی مانند نیاز به بودجه (بهقیمت افزایش مرگ و بیماری) بارها اقدام به تبلیغ این خوراکیها کرد بنابراین وقتی صداوسیما بهعنوان دانشگاه عمومی، برای تامین بودجه خود، سلامت مردم را به خطر اندازد و کاری هم از دست وزارت بهداشت برنیاید دیگران نیز برای تامین منافع مالی به خود جرات میدهند که برای نجات بنگاه اقتصادی خود انواع کالاهای ناسالم را عرضه کنند. بگذارید برای چندمینبار راهحل مناسبی را ارایه کنم. هماکنون سرانه مصرف لبنیات در کشور بسیار پایین است. مصرف مواد ضروری غذایی مانند گوشت، میوه و سبزیجات هم همین مشکل را دارند. راهحل اساسی برای حل مشکل، میتواند این گزینه باشد که دولت با مالیاتبستن بر انواع متنوع اسنکها که با بستهبندیهای جذاب دیوار بزرگی را در جلو میلیونها خواروبارفروشی در سطح کشور شکل داده و نوشابههای گازدار و بیگاز از جمله شربتهای مالت که در ظروف زیبا بهعنوان ماءالشعیر فروخته میشود و تمامی مواد غذایی شور، قیمت این مواد - که همه بهگونهای به روند پرشتاب بیماریهای ناواگیر شدت میبخشد - را بالا ببرد تا خانوادهها خرید اینگونه مواد را کاهش دهند و دولت سرمایه مالی عظیمی را که به این صورت به دست میآورد صرف یارانه لبنیات، گوشت و سبزی و میوه و سایر محصولاتی کند که برای سلامت مردم ضروری است اما به دلیل قیمت بالا در دسترس آنها قرار ندارد.
نظر شما