جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۲
۰ نفر

سعید کریمی: موسیقی تئاتر در میان هنرمندان این حوزه مهجور مانده است. سیاوش لطفی آهنگساز نمایش‌های "درخشش در ساعت مقرر"،"سقراط" و "فاوست" و روشنک رفانی نوازنده جوان و اصلی این گروه در خصوص این نوع موسیقی مطالبی را عنوان کردند.

گروه موسیقی تئاتر فاوست

سیاوش لطفی رهبر گروه کر انجمن فرهنگی اتریش، آهنگساز برگزیده "سی و یکمین جشنواره ی تئاتر فجر"، آهنگساز برگزیده سال 91 از سوی "کانون ملی منتقدان تئاتر ایران" و یکی از پرکارترین آهنگسازان تئاتر ایران در سه سال اخیر بوده است. وي در اين گفت‌وگو به ابعاد مختلف موسيقي تئاتر پرداخته است:

  • به نظر شما موسيقي تئاتر چيست و اساساً ريشه‌هاي تاريخي آن از کجا و چگونه شكل مي‌گيرد؟

سياوش لطفي: موسیقی تئاتر يكي از شاخه‌هاي هنري در ايران است كه به صورت جدي به آن پرداخته مي‌شود ولي خيلي كم ديده مي‌شود. متاسفانه موسيقي تئاتر بين گروهي از از كارگردانان، بازيگران، عوامل فني و حتي مسئولين خانه تئاتر، محجور مانده است.
سخن خودم رو با نقلی از ولادیمیر استانیفسکی آغاز می‌کنم که می‌گوید: "تئاتر دوبار زاده شد و هر دوبار از موسیقی"
موسيقي تئاتر سابقه‌اي بسیار طولاني دارد، اگر موسيقي فيلم به اندازه تاريخ سينما قدمت دارد، موسيقي تئاتر به اندازه تاريخ هنر قدمت دارد. بين هيچ دو هنري چنين پيوندي كه بين موسيقي و تئاتر است وجود ندارد. در ابتدايي و اوليه ترين تئاترهاي يونان باستان كه در ستايش و بزرگداشت دينوسيوس برگزار مي شده يك گروه كر وجود داشته و معمولاً يك ساز در بعضي از موارد يك فلوت یا چند ساز بادی و يا سازهاي كوبه اي كه هرلحظه تئاتر را همراهي مي كرده. پس در اولين تئاترها موسيقي به عنوان يك موضوع جدي و نه به عنوان حاشيه وجود داشته است. از زمان پيدایش ترا‍‍ژدي در يونان باستان پيوندي عميق بين موسيقي و تئاتر تراژدی وجود دارد. در تئاتر روم و ايتاليا و یا رومانسک كه تحت تاثير تئاتر يونان به وجود آمده و به لحاظ تاريخي اهميت دارد موسيقي پاي اول ماجراست و پا به پاي تئاتر پيش مي‌رفته. اشاره‌اي هم به تئاتر ايران داشته باشم. تعزيه و روحوضي و سیاه بازی و غيره سراسر با موسيقي پيوند دارند و براي مثال هيچ لحظه‌اي در تعزيه نيست كه در آن چيزي خوانده شود و با موسيقي همراه نباشد. به نوعي تعزيه يك اپرت ايراني است. حتي ميتوانيم اسم تئاتر روي آن نگذاريم براي آنكه سراسر با موسيقي خوانده مي‌شود. بنابراين موسيقي يار تئاتر است كه اگر بخواهيم خيلي ساده تعريف كنيم اولين ابزار غیر تئاتری، تئاتر بوده. يعني اگر عناصر اوليه و سازنده موسيقي ملودي و ريتم باشند و عناصر اوليه و سازنده تئاتر حركت و بازي و متن، مي‌توانيم بگوييم عنصر ثانويه‌ای كه در تئاتر كار مي‌كند و بسيار حرف مي‌زند در طول تاريخ، موسيقي بوده و به تدريج عناصر ديگر اهميت پيدا كردند؛ مثل نور، دكور يا طراحي صحنه و نظاير آن.

در عمق اين پيوند، كار موسيقي تحقق بخشيدن به انر‍‍‍ژي و احساس محيط است، به آنچه كه نمي‌بينيم؛ اشيا را مي‌بينيم، حركت و نور را مي‌بينيم، ديالوگ را مي‌فهميم. همه اينها از فيلتر عقل عبور کرده، فهم مي‌شوند و بر مخاطب تاثير مي‌گذارند. اما موسيقي اولين عنصري است كه مستقيماً از فيلتر عقل عبور کرده و بر احساس آدمی اثر مي‌گذارد. بنابراين هر چيز نادیدنی و انرژيك و احساس داري كه در صحنه وجود دارد موسيقي ابزاريست براي قدرت و تحقق بخشيدن آن و ماهیت و ابعاد آن را به احساس ما نشان مي‌دهد. در نتيجه نوع ديگري از ارتباط هنري را با مخاطب برقرار مي‌كند كه هيچ كدام ديگر از آن عناصر برقرار نمي‌كنند. از اين بابت موسیقی تئاتر را زنده مي‌كند و به تئاتر روحيه و توانايي مي‌بخشد.

  • دليل پيوندي كه بين موسيقي و تئاتر شكل گرفته چه بوده است؟ و این تعامل از کجا شروع می‌شود؟

لطفي: اين بحث ريشه تاريخي دارد. با نبود موسيقي در گذشته خللی در تئاتر احساس مي‌شده که این به خاطر پيوند میان آنها است. هر چند امروزه تعريف هنر خيلي گسترده شده و حتي تئاتر مي‌تواند با يك بازيگر يا يك پروژكتور و بدون موسيقي انجام شود و گوياي مطالب فراوان هم باشد. من اصراري ندارم اگر موسيقي را حذف كنيم تئاتر انجام نمي‌شود ولي اگر به گذشته نگاه كنيم قطعاً جاي خالي موسيقي را احساس مي‌كنيم چون موسیقی فضایی زنده ايجاد مي‌كند و این به خاطر اهميت ذاتي موسيقي است که كاركردهاي زيادي دارد. چون تئاتر درگذشته يك آيين بوده و به عنوان عبادت، جشن و عزاداري كه كاربردهای اجتماعي داشته استفاده مي‌شده، بنابراين تمام عناصر و هنرهايي كه به بيان و پيشبرد آن آيين كمك مي‌كردند مورد استفاده قرار مي‌گرفتند و خود به خود موسيقي هم يك عنصر زنده و پويا در عبادت و جشن و عزاداري بوده. بنابراين هيچ گونه نمي‌شود اين ها را از هم جدا كرد.

  • تفاوت تئاتري كه موسيقي زنده دارد با تئاتری كه موسيقي (زنده) ندارد در چيست؟

روشنك رفاني: فرق تئاتري كه موسيقي زنده دارد با تئاتري كه موسيقي به آن شكل محسوس ندارد اين است كه تئاتری كه مخاطبش را علاوه بر تجربه بصري دچار يك تجربه ي سمعی هم مي كند قاعدتاً تاثير ژرف‌تري بر مخاطب مي‌گذارد. چون وقتي فردي در اتمسفري قرار گيرد كه بازيگر را درحال بازي و صحنه را با طراحي و نور می‌بیند و تمام عناصر مخصوص به تئاتر را در كنارهم ادراک می‌کند درعین حال موسيقي هم در حال پخش است تاثير عمیق‌تری می‌گیرد. البته اين موسيقي مي‌تواند افكتيو باشد يا كاملاً مجزا، آن مخاطب خواه ناخواه دچار تجربه‌هاي حسی مختلف مي‌شود. براي همين تئاتري كه موسيقي دارد خصوصاً موسيقي زنده به مراتب مي‌تواند از تئاتری كه موسيقي ندارد تأثير بيشتري بر روي مخاطب بگذارد.

  • آيا به صرفه است يك تئاتر با اجراهاي فراوان و عوامل مختلف، يك تيم موسيقي مفصل اعم از خواننده‌ها و نوازنده‌ها با هزينه‌هاي زياد داشته باشد يا مي‌توان از جایگزین‌های ضبط شده استفاده کرد؟

رفاني: وقتي موسيقي زنده است و هر شب نوازنده روی صحنه آن را می‌نوازد و هیچ قطعه‌ای از قبل ضبط شده نيست، نوازنده همان لحظه با نگاه به صحنه و حضور در آن فضای انرژیک دچار يك تجربه احساسي شده و درهمان حال به خلق موسيقي مي‌پردازد. طبیعتاً در این حالت كار زنده‌تر و پوياتر است تا زمانیكه قطعاتی را بگذاريم و هر شب پخش كنيم يا اصلاً بخواهيم موسیقی را جدا كنيم و بگوييم موسيقي نه و فقط از افكت‌هاي صوتي استفاده کنیم. در عين حال که موسيقي زنده پرهزينه و پرزحمت مي‌تواند باشد اگر كارگردانان به فكر اين هستند كه مخاطبين خود را دچار يك التذاذ كامل بكنند موسيقي زنده مي‌تواند براي مخاطب به مراتب تاثيرگذارتر و جذاب تر باشد.

  • امروزه چه مشكلات اقتصادي و اجتماعي موثري بر سر راه موسيقي تئاتر وجود دارد؟

لطفی: اگر قرار است به امروز بپردازيم به چند موضوع برمي‌خوريم كه برموسيقي تاثير دارند. به طور كل موسيقي گرفتاری‌های اجتماعي و اقتصادي زيادي داشته و دارد. براي مثال نهادي داريم به نام خانه تئاتر كه عده‌اي از كارشناسان، اساتيد و مسئولين معيارهايي را تعيين كردند براي بودجه موسيقي تئاتر و آن معيار اين گونه است كه به سوابق شما به عنوان موزيسين نگاه مي‌كنند، اگر ده تا سابقه كار تئاتر داشت يك مبلغ، اگر دوازده تا سابقه داشت هم فلان مبلغ. ديگر اين موضوع را مورد نظر ندارند كه اين كار بيست نوازنده دارد یا یک نفر، يك ساعت موسيقي دارد يا سه دقيقه. در نتيجه از اساس معيار اشتباه است. و ده‌ها برداشت و نگاه اشتباه ديگر هم وجود دارد که به این ماجرا دامن می‌زند. در نتيجه موسيقي به دلايل اقتصادي و اجتماعي مختلف از تئاتر جدا افتاده به عبارتي تئاتري‌ها انقدر خودشان مشكل دارند كه ترجيح مي‌دهند گرفتاري موسيقي به گردنشان نيفتد. البته من خيلي خوشحالم كه در دهه اخير موضوع موسيقي تئاتر جدي‌تر شده. در اكثر جشنواره‌ها مثل جشنواره فجر در بخش‌های مختلف داخلي و بين‌المللي آهنگسازان برتر را برمي‌گزينند و به آنها جايزه مي‌دهند كه اتفاق خوبي است البته در جشنواره‌هايي مثل جشنواره ي كودك هم اصلاً رديف موسيقي نداریم که موجب تأسف است ولی در كل با اينكه ماهيت تئاتر با موسيقي پيوند دارد خيلي اوضاع موسيقي و بالاخص موسیقی تئاتر بد است.

  • موسيقي در تئاتر چه كاركرد‌ها و نقش هايي دارد؟

لطفي: در برخی صحنه‌ها موسيقي به عنوان يك مفصل استفاده مي‌شود بدین معنی که در هنگام تعویض و تغییر صحنه سر مخاطب را گرم می‌كند تا صحنه عوض شود و به نوعی فضاي قبلي را به فضاي بعدي پيوند دهد تا مخاطب احساس نكند ناگهان از يك فضا به فضايي ديگر پرتاب مي‌شود بلكه انرژي را نگه مي‌دارد و مخاطب را در آن موقعيت حفظ مي‌كند. پس نقش وصل كننده و پركردن فضا را دارد. نقش ديگر آن همراهي با زمينه‌هاي عاطفي و احساسي است، وقتي كه موضوع احساسي خاصي مد نظر كارگردان است موسيقي بر آن سوار مي‌شود و آن پس زمينه احساسي تماشاگر را پوشش مي‌دهد. موسقي كاربردي مستقل هم دارد آن هم در جايي كه به مثابه موسيقي شنيده مي‌شود يعني نه پس زمينه است نه وصل كننده بلكه خودش به عنوان يك عنصر مستقل خودش را به مخاطب تئاتر ارائه ميدهد. به عنوان مثال در اين زمينه گروه موسيقي ما اتفاق خوبي را به وجود آورده. در همكاری‌های اخيرما با گروه تئاتر شايا به كارگرداني آقاي حميدرضا نعيمي گاهی در برخي موقعيت‌ها ايشان كمي تئاتر خود را كنار مي‌كشد و ما هم به مثابه يك بخشي از تئاتر با لباس‌ها و طراحي و ميزانسن و حركت بازيگران، موسيقي ارائه مي‌كنيم. تماشاگر لحظه‌اي مي‌گويد من دارم كنسرت نگاه مي‌كنم يا تئاتر. به نوعي از جمع اين دو لذت مي‌برد، بنابراين موسيقي يك كاركرد مستقل از تئاتر هم مي‌تواند داشته باشد ولی درعین حال كنار هم قرار گیرند و موسيقي به معناي موسيقي ديده شود بدون آنكه به تئاتر لطمه‌اي بزند.

  • آیا در موسیقی تئاتر می‌توان از یک نوع دسته‌بندی استفاده کرد و ذیل آن انواعی برای آن تعریف کرد؟

رفاني: پرداختن به این موضوع که منظور ما از موسیقی تئاتر دقیقاً چه هست و چه چیزی را در تئاتر به نام موسیقی تئاتر میشناسیم موضوع مهم و قابل بحثی است اما حتی در تعاریف مختلف آن می‌توان به تقسیم‌بندی و زیرشاخه‌هایی قائل بود.
در کمتر از یک دهه اخير يك ژانر جديد به نام موسيقي‌ تئاتر، در تئاتر ما شكل گرفته و افرادي مانند محمد رحمانيان در اين زمينه فعالیت‌هایی داشته اند. اینها در واقع تئاترهایی هستند که در دل خود کنسرت‌هایی دارند و یا برعکس کنسرت‌هایی هستند که در دل خود تئاتری دارند. در واقع همانقدر که تئاتر است کنسرت هم هست و این دو کاملاً با یکدیگر گره خورده‌اند. در این میان می‌توان از ژانری دیگر به نام نمایش موزیکال نام برد که تفاوت‌هایی با تئاتر صرف و یا اجرای صرف موسیقی دارد. چرا که اگر بخواهیم موسیقی یا نمایش را از آن جدا کنیم به هیچ فصل افتراق و انفکاکی در این بین نمی‌رسیم. به نوعی هر کدام ازعناصر تئاتری و موسیقایی را از آن بگیریم شاکله اثر دچار تزلزل میشود. اما تئاترهایی كه خود موسيقي قوي و زنده‌ای دارند مثل كارهاي اخير گروه تئاترشايا به كارگرداني آقاي نعيمي خود دسته‌ای دیگرند. اما سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان تمام اینها را زیر یک چتر دید که در اصل ذاتی هستند که گرایش واحدی دارند و نهایتاً یک هدف را دنبال می‌کنند یا نه هر کدام رو به سمتی مجزا دارند؟ دراینجا شاید بتوان همه اینها را در طول یک طیف دید که یک سمت آن تئاتر است و سمت دیگر موسیقی وممکن است میل و گرایش هرکدام به یک طرف بیشتر باشد.

لطفي: جای خالی اين دسته‌بندي به شدت احساس می‌شود. هرچند امروزه با تعریف‌های نوین از موسیقی و تئاتر این مرزبندی‌ها کمرنگ تر می‌شود اما دسته‌بندی روشنگرانه‌ای می‌تواند باشد. امروزه تئاتر ميتواند موسیقی به آن معنای خاص نداشته باشد مي‌تواند افكت داشته باشد مي‌تواند با موسيقي خودش كار كند یعنی يك جايي بازيگر باصداي خودش زمزمه‌ای كند و اين موسیقی کار تلقی شود. در واقع موسيقي ممکن است پر رنگ باشد یا كم رنگ، مي‌تواند ديده شود مي‌تواند ديده هم نشود.

  • روند آهنگسازي در موسيقي تئاتر چگونه است؟ از تجربه ساخت موسیقی "فاوست" هم کمی برایمان بگویید.

لطفي: معمولاً روند به اين شكل است كه كارگردان متن را به آهنگساز تحویل مي‌دهد چون ابزار اوليه متن است و اصولاً طرح موضوع با خواندن متن شروع مي‌شود بعد از خواندن متن گفتگویی بين كارگردان و آهنگساز شروع می‌شود كه ساختمان اوليه طرز فكر موسيقي را شكل مي‌دهد. به عبارتي كارگردان مي‌گويد كه در فلان فضا، من در ذهنم فلان انتظار را از موسيقي دارم. مهم‌ترين بخش در روند كل آهنگسازي تئاتر اين گفتگوها است كه در هر مرحله‌اي بين آهنگساز و كارگردان در جريان است. البته نه هر كارگرداني و هر تئاتري! به دلایل اجتماعی و اقتصادی‌ای كه قبلاً به آن اشاره كردم یک گفتمان غلط تاریخی ایجاد شده که موسيقي را از تئاتر دور کرده. يك طرز فكر غلط براي كارگردانان كه موسيقي را در تئاتر با درجه اهميت كمتري می‌بینند. اولين چيزي كه كارگردان بد سليقه تئاتر حذف مي‌كند متأسفانه موسيقي است كه من به آن دسته از كارگرداناني كه اين كار را انجام مي‌دهند انتقاد دارم در نتيجه اين صحبت من شامل كارگردان‌هاي جدي مثل آقاي حميدرضا نعيمي، آقاي شهرام كرمي یا دیگر کارگردان‌ها كه حاضرند ميزانسن را به خاطر موسيقي تغیير دهند، نیست.
پس مهم‌ترين قسمت آهنگسازي آن صحبت‌ها است، به اين شكل كه بعد از مذاكرات اوليه اتودهايي را آهنگساز با سازها يا خوانندهايش و یا حتي با ابزارهاي اوليه كامپيوتری و نرم افزاري می‌زند تا ببينند به چه نظر مشترکی مي‌رسند. به عنوان مثال در تئاتر "فاوست" همان ابتدا كه متن را خواندم کارگردان گفت در آن يك روند زماني وجود دارد درباره زندگي يك كاراكتر که از تباهي آغاز شده اوج می‌گیرد و مجدداً به تباهي می‌رسد. درلايه بعدي این كاراكتر از قعر تباهي شروع به ساختن دنيا میکند. در واقع از خود كاركتر بيرون مي‌آييم و مي‌بينيم كه روي جهان چه تاثيري دارد، يك زن را نابود مي‌كند يك جامعه را به چالش مي‌كشد و گرفتار مي‌كند و جهان را صنعتی و ماشینی می‌کند. پس آن چيزي كه درون آن آدم است تحول معنایی و زماني پيدا مي‌كند. ما در دو لايه تحول زمان را داشتیم پس چرا در موسيقي تحول زمان را نداشته باشيم. درتئاتر "فاوست" اولين جرقه نگاه من به موسيقي از اين ايده كارگردان آمد و مثال خوبيست كه كارگردان چگونه تاثير مي‌گذارد و بعد من تصميم گرفتم كه سازهاي ما چه بايد باشد. قطعاً رنگ صدا و طراحي سازها بايد بر اساس برهه‌هاي زماني كه در نمايش است متناسب باشد، مثلاً موسيقي الكترونيك و استفاده از گيتار الكترونيك در جایی كه قرار است در آن يك جهان مدرن ببينيم. پس ما يك مؤلفه مدرن را اضافه كرديم و در پايان كار با اينكه جهان صنعتي شد و ديگر به عقب برنگشت ولي كاراكتر به عقب برگشت. من در اين جا با كارگردان اختلا نظر داشتم.  او مي‌گفت جهان صنعتي شده موسیقی الكتريك باید بماند اما من گفتم كه برگرديم به درون آن آدم. درنتيجه اين چالشي است كه ساعت‌ها با يكديگر صحبت مي‌كنيم. سپس در تمرين‌ها اتود مي‌كنيم، يك چيزي من آماده مي‌كنم آن جا ايشان آن را مي‌بيند و مورد تأيید يا رد واقع مي‌شود يا ممکن است در متن، صحنه‌اي موسيقي نداشته باشد ما قطعه‌ای را پيشنهاد مي‌دهيم. در نتیجه از اول تا آخر يك تعامل تنگاتنگ بين كارگردان و آهنگساز وجود دارد.

  • رابطه نوازنده با آهنگساز در روند آهنگسازي و اجرا چگونه است؟

رفاني: در رابطه با نوازندگي چيزي كه هميشه وجود دارد آن است كه نوازنده معمولاً يك تابعيتي بايد داشته باشد از فردي كه به عنوان آهنگساز يا سرپرست گروه موسيقي کار می‌کند و كسي است كه جريان موسيقايي را هدايت مي‌كند. اين تابعيت و تعامل بسيار تنگاتنگ بين نوازنده و آهنگسازهميشه وجود دارد مانند تعاملي كه آهنگساز با كارگردان دارد. من هم به عنوان نوازنده با آهنگساز اين تعامل را دارم. برفرض در برخي صحنه‌ها اتود مي‌زنم، براساس ذوق و سليقه خودم از يك ساز استفاده مي‌كنم يا تكنيكي را براي نواختنش استفاده مي‌كنم اگر آن تكنيك مورد قبول واقع شود از آن استفاده مي‌کنیم يا اگر نظر ديگري داشته باشد با صحبت كردن و رسيدن به يك فصل مشترك آن كار را انجام خواهیم داد. اما نكته كليدي بحث اين است كه اساساً بايد يك پيروي وجود داشته باشد يعني يك نفر اين جريان را بدست بگيرد و جلو ببرد. البته اين حرف منافاتي با اينكه نوازنده از خودش خلاقيت هم نشان دهد ندارد. شايد در برخي صحنه‌ها من براساس سليقه يا تجربيات خودم صلاح بدانم از فلان چيز استفاده كنم، اين كار را مي‌توانم بدون هيچ مشكلي انجام بدهم كما اينكه باز هم نظر نهايي را آهنگساز مي‌دهد يا برخي جاها خود كارگردان وارد مي‌شود و درخواست افكتي خاص مي‌كند. تخصص من سازهاي كوبه‌اي است، سازهاي كوبه‌اي علاوه بر اينكه نقش همراهي كننده دارند مي‌توانند يك ماهيت مستقل افكتيو هم داشته باشند. من به عنوان نوازنده ترجيح ميدهم از فلان ساز در زمان و مدتي مشخص و با كيفيت صدايي خاص استفاده کنم. اين چيزي است كه به نظر من از فاكتورهاي مهم در نوازندگي تئاتر مي‌باشد كه نوازنده نبايد يك عروسك باشد و واقعاً بايد از خود خلاقیت نشان دهد.

لطفي: نوازنده يا خواننده با انژي و اتفاقات صحنه كاملاً هماهنگ است يعني آن چيزي كه مي‌بيند كاملاً رويش تاثير مي‌گذارد براي همين مدعي هستيم تئاتر با موسيقي زنده جذاب‌تر است که به خاطر همين همراهي انرژي است.

رفاني: علاوه بر این نوازندگي در تئاتر با نوازندگي در جاهاي ديگر مثل اركسترها یا گروه‌هاي مختلف چه به صورت زنده و چه در استوديو برای ضبط قطعه بسیار فرق دارد. نوازندگی تئاتر يكسري پارامترها دارد كه اگر نوازنده از هوش خود استفاده كند سريع مي‌تواند به آنها برسد و در این بین علاوه بر خلاقیت میتوان به سرعت عمل هم اشاره كرد نه به اين معنی كه سريع ساز بزند يا سريع حركت كند بلکه به طور كل در پي جرياناتي كه اتفاق مي‌افتد چه در تمرين چه در اجراها سریعاً به نتيجه برسد كه چه چیزی مي‌تواند بهترين باشد چون در برخي موارد فرصت اين را نداريم كه مدت‌ها سر يك قطعه يا يك صحنه زمان بگذاريم و تمرين كنيم و اتود بزنيم و نهايتاً تصميم بگيريم، چون فرصتش فراهم نیست به همين خاطر آن نوازنده بايد از شعور، تجربه، خلاقيت و هوش خود استفاده كند تا بتواند در كوتاه‌ترين زمان به بهترين نتيجه برسد. كه همه اينها زير نظر آهنگساز و كارگردان است و اين باعث مي‌شود كه يك مای جمعي شكل بگيرد كه هيچ كدام جداي از هم نيستند. نوازنده كار خودش را مي‌كند و خواننده كار خودش را و همه در كنار هم هستند و يك وحدت جمعي دارند و كار خودشان را در يك هدف پيش مي‌برند.

  • به انرژي صحنه كه به صورت زنده خلق مي‌شود اشاره كرديد اين انرژي چه تاثيري بر بازيگر و شما مي‌گذارد؟

لطفي: انرژی‌ای که صحنه دارد و احساسي كه بازيگر دارد وآن را به انحاء مختلف نشان مي‌دهد با بدنش، بيانش، صدايش با حركات و ميزانسنش ذره ذره روي موزيسين تاثير مي‌گذارد. البته فراموش نكنيم كه در مرحله اجرا چندان تغيري در ساختار رخ نمي‌دهد ولي همان چيزي كه ساخته شده توسط آهنگساز و اجرا مي‌شود با كيفيت احساس آن بازيگر تغيير مي‌كند. حتي خارج از تئاتر وقتي موسيقي به طور مطلق پخش مي‌شود از احساس تماشاگر تأثير مي‌گيرد همان طور كه تماشاگر ازديدن تئاتر تاثير مي‌گيرد. تماشاگري كه ساكت نشسته و در تاريكي پلك نمي‌زند هم انرژي و تاثير خود را دارد که تمام كساني كه اجرای زنده مي‌كنند به آن اذعان دارند. حال چه برسد به آنكه يك بازيگر چيزي بگويد و عاطفه و احساسي را انتقال دهد. از طرف ديگر شما فرض كنيد در صحنه‌اي غم انگيز بازيگر قرار است اشك بريزد چقدر يك موسيقي با زمینه غم انگيز مي‌تواند به بازيگر كمك كند كه حسش را اوج ببخشد و يا عميق كند كه اين دو موضوع به طور جدي روي هم تأثير دارند. در واقع یک رابطه و تأثیر دوطرفه وجود دارد.
آهنگساز در طول تمرينات كار خود را كرده حالا نوازنده مسئول آن است كه آن چيزي كه روي كاغذ است را به گوش مخاطب برساند در نتيجه احساسش خيلي مهم و تاثيرگذار است.

  • موسيقي تئاتر با ديگر انواع موسيقي، مانند موسيقي كنسرت چه تفاوتي دارد؟

لطفي: چند نكته درباره فصولي كه موجب مي‌شود موسيقي تئاتر سختي‌هاي خاص خودش را پيدا كند باید بگويم. معناي خلاقيت هنري در موسيقي تئاتر به طور كل عوض مي‌شود به دليل آنكه هنرمند و آهنگساز را مقيد مي‌كند به نظم. يك نظم و روندي منطقي که در روايت و طراحی‌های کارگردان وجود دارد. در موضوع اگر موضوع تلخ است اگر كميك است هر كدام از اينها نظمي به ذهن آهنگساز مي‌دهد و او را محدود مي‌كند و اين با معني خلاقيت در تناقض است چون خلاقيت يعني درهم شكستن نظم منطق، نظم فرهنگ و هر نظم عمومي و بنا كردن نظم شخصي يعني عبور از زمان و قانون. حالا چطور مي‌شود كه هم خلاق بود و هم مقيد به موضوع تئاتر، چطور خلاق بود و مقيد به طراحي كارگردان، به حركات بازيگر، به متن و ... که در اینجا چالشي بزرگ براي موسقي تئاتر وجود دارد. و تفاوت ديگر آن در مورد سبك است، مثلاً به من مي‌گويند ما مي‌خواهيم موسيقي نواحي مختلف ايران را كار كنيم صحنه اول شمال خراسان صحنه دوم غرب حالا شما تصور كنيد كه من چقدر در انتخاب كارم دچار چالش هستم در حالي كه من مي‌توانم آهنگسازي آزاد باشم و درخانه نشسته باشم و آنچه دلم مي‌خواهد را بسازم. از طرف ديگر خود سبك هم يعني انحراف از نرم، يعني آن چيزي كه متعلق به من نیست از آن انحراف كنم و بروم به سمت چيزي كه شخصي است در واقع معني دوم سبك افزايش بسامد اكتشافات شخصي است. حال من چطور مي‌توانم اكتشافات خود را افزايش دهم در حالي كه مقيدم که موسيقي تلخي براي يك صحنه خونين جنگي بنويسم، بنابراين هر چيزي كه به سبک و خلاقيت مربوط است بشدت محدود مي‌شود اما از دل محدوديت هم همان طور كه قدما مي‌گفتند خلاقيت رشد مي‌كند. اتفاقاً جنس ديگري از خلاقيت را آهنگساز كشف مي‌كند و اين است كه دلچسب است. من آهنگساز بايد در يك فضا و يك موضوع تازه خودم را كشف كنم مثلاً يك موسيقي كردي بسازم با موضوع جنگ خلاق هم باشم! و این است که چالش بزرگیست.

  • تفاوت موسيقي فيلم و تئاتر در چيست؟

موسيقي فيلم و تئاتر با وجود شباهت‌هاي فراواني كه باهم دارند، مهم‌ترين تفاوتشان در اجراي زنده آن است. همه آن چيزي كه درمورد نوازندگي يا آهنگسازي تئاتر گفتيم عملاً درموسيقي فيلم متفاوت است. در موسیقی فیلم فرصت بسیاری هست تا فيلم درحال ساخت است موسیقی آماده شود اما درمورد موسيقي تئاتر حتي اگر در ساخت آن فرصتي باشد در مورد اجرا فرصتي نيست و مرز اين جاست كه تفاوت خيلي ديده مي‌شود.

رفاني: آنچه به ذهن من مي‌رسد شكافي است که در خارج از كشور به مراتب كمتر است ولي در ايران متأسفانه خيلي بيشتر. موسيقي فيلم در خارج از كشور به صورت يك رشته آكادميك تدریس مي‌شود يعني يك نفر در تحصيلات عاليه خودش مي‌تواند برود به عنوان يك آهنگساز فيلم تحصيل كند و يك سري دوره‌هاي تخصصي را بگذراند و نهايتاً به عنوان يك آهنگساز فیلم شناخته شود نه فقط به عنوان يك آهنگساز صرف. اما آن چيزي كه در كشورمان وجود دارد اين است كه رشته موسيقي در دانشگاهاي ما جز چند گرايش محدود گرایش دیگری ندارد در نتیجه مسلماً موسيقي فيلم هم نداريم چه برسد به موسيقي تئاتر. اما تفاوتي كه اين جا ايجاد مي‌شود اين است كه كسي كه موسيقي فيلم را به عنوان يك رشته تحصيل مي‌كند يكسري واحدهاي تخصصي هم در سينما و هم درموسيقي مي‌گذراند. همین طور آهنگسازي كه كار تئاتر انجام مي‌دهد هم بايد در زمينه‌های فنی و تخصصی تئاتر آگاهی داشته باشد. ولي چون ما در ايران چنین رشته‌اي نداريم كه كسي در آن تحصيل كند، تمام آهنگسازهايي كه داريم همه از خلاق‌ترين و باهوش‌ترين آدم ها در اين عرصه هستند چون بدون آموزش اكادميك در اين زمينه كار ميكنند و روند رو به جلويي دارند و موفق هم هستند.

  • و نكته آخر

لطفي: دوست دارم از گروه خودمان بگويم كه دو كار بزرگ "سقراط" و "فاوست" را در فاصله زماني كوتاهی از هم انجام دادند. و در اين جا مي‌خواهم ادعا كنم كه من و گروهم داريم تلاش مي‌كنيم كه معيارهاي موسيقي تئاتر را در ايران تغير دهيم. من هرجا كه صحبت يا كار مي‌كنم با اين رويكرد كه موسيقي تئاتر جدي است وارد مي‌شوم و انتقاد دارم از همكاران خودم و موزيسن‌هايي كه چند قطعه از آهنگسازان مختلف سرهم مي‌كنند و به عنوان موسيقي تئاتر ارائه مي‌كنند و آبروي موسيقي تئاتر را مي‌برند و ارادت دارم وتشويق مي‌كنم آن بخش از همكاران را كه موسيقي تئاتررا جدي مي‌گيرند. اين مقوله براي من جدي است و به عنوان يك آهنگساز مي‌نشينم پشت ميز و با خون دل خوردن و با سختي كار مي‌كنم و يك پروژه را جلو مي‌برم كه بتوانم اين معيار را عوض كنم و دوست دارم از همه ي تئاتري‌ها خواهش كنم من و بقيه را ياري كنند كه موسيقي تئاتر جان گیرد. و ازتك تك اعضاي گروهمان كه در اين دو كار و پروژه قبلی (درخشش در ساعت مقرر) با من همراه بودند خانم‌ها سحر لطفی، پگاه عينك‌چي، يكتا اعتمادي، نسیم شجاعي و سارا مصطفوی نسب و روشنک رفانی و آقايان علیرضا عبدالکریمی، مهرداد طلايي، محمد حقيقي، پیام رستمی و حمید مردخنجری، مازیار یونسی، آرا کاراپتیان، نیما خادملو، هوتن حسینی، عرفان فرشی‌زاده و محمد برزیده صميمانه تشكر مي كنم كه سختي‌هاي بسيار كار را تحمل كردند.
به امید روزهایی روشن برای تئاتر و موسیقی این سرزمین. سپاسگزارم.

کد خبر 268832

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha