اما بين تمام پروژههايي كه مهندس نيكبخت در اين چند سال كار كرده، نام يك پروژه اسم او را بين افراد عادي هم سرزبانها انداخته؛ ساختماني كه تصاويرش بارها و بارها در سايتها و شبكههاي اجتماعي با نام «ساختمان شگفتانگيز نياوران» منتشر شده؛ ساختماني كه بدون قطع حتي يك درخت ساخته شده است. معماري منحصر به فرد ساختمان در كنار احترام شگفتانگيزي كه معمار آن به درختان و محيطزيست روا داشته بهانهاي شد تا سراغ مهندس نيكبخت برويم تا هم درباره ساختمان نياوران و ايدههايي كه براي اجراي آن داشته حرف بزنيم و هم از معماري اصيل ايراني - اسلامي صحبت كنيم كه اين روزها اثر كمي از آن در بافت شهري بهخصوص شهرهاي بزرگ ميبينيم.
- خيليها به شما لقب مهندس سبزانديش دادهاند. احتمالا دليلش پروژه معروفي است كه در خيابان نياوران تهران اجرا كردهايد. براي شروع شايد بد نباشد كمي درباره اين پروژه صحبت كنيم؛ اينكه ماجراي ساخت اين بنا از كجا شروع شد؟
سال 84 بود كه كارفرماي اين كار براي نخستين بار به من مراجعه كرد. زمين مورد نظر حتي جواز ساخت هم داشت؛ يعني قبلا نقشه ديگري برايش طراحي شده بود اما كارفرما از اين نقشه و طرح راضي نبود و تصميم گرفته بود طرح را تغيير بدهد. طرح اوليهاي كه براي بستر تهيه شده بود يك طرح خيلي صريح بود مثل همه طرحهاي ديگري كه اين روزها ساخته ميشوند. اين طرح بهخاطر اينكه درختها در محدوده 60درصد به علاوه 2 متر قرار ميگرفتند، براي يك تعداد از درختها مجوز جابه جايي گرفته شده بود و يك تعداد هم مجوز قطع. وقتي من وارد كار شدم ديدم كه درختهاي موجود، درختهاي كهني هستند كه سايهانداز و بلندند. حقيقتا حيفم آمد كه اين درخت ها را ببريم.
- چه تعداد درخت در اين زمين وجود داشت؟
حدودا 128اصله درخت كه در بستر 2700متري پروژه پراكنده بودند. موقعي كه طرح را بررسي كردم ديدم اگر كمي از مقدار سطح تقاضا كم كنيم اين امكان وجود دارد كه درختها را حفظ كنيم.
- يعني فضا را كوچكتر كرديد؟
بله. دقيقا با اين كار چيزي حدود 40متر از سطح زيرساخت بنا كم شد اما در عوض درختهايي كه عمر بعضيهايشان بالاي 70سال بود حفظ شدند.
- براي تغيير نقشه با مشكلي مواجه نشديد؟
در آن سالها، بهخاطر ترافيك پروژههايي كه به شهرداري ميرفتند و ساخت و سازهاي بيرويه، تغيير نقشه در شهرداري كار سختي بود؛ يعني شهرداري براي هر پروژه يكبار اجازه كنترل و صدور درنظر ميگرفت و پروژههايي كه تصميم ميگرفتند نقشهشان را عوض كنند با مشكل مواجه ميشدند. به همين جهت من به سختي وارد موضوع تغيير نقشه شدم و بهخاطر اينكه اجازه اين تغيير را بگيرم حتي مجبور شدم يك ماكت از پروژه بسازم و تعداد درختها و محلشان را مشخص كنم و با ماكت به شهرداري بروم و درخواست تغيير نقشه و مجوز را مطرح كنم. طوري شده بود كه مدتها اين ماكت در قسمت صدور پروانه بالاي طاقچه بود و هر دفعه من ميرفتم راجع به پروژه صحبت كنم همه ميگفتند اين طراح همان پروژه است كه ماكت دارد؛ چون معمول نبود كسي براي پروژهاش ماكت بسازد اما بهنظر من حفظ درختها ارزش اين كار را داشت.
- حتي اگر معمـــــول هم باشد، در ساختمانسازي ما كار رايجي نيست.
رايج نيست چون بين معمار، كارفرما و پيمانكار همدلي و دلسوزي نسبت به فضاي سبز و محيطزيست وجود ندارد. اگر اين 3 قطب تأثيرگذار ماجرا نسبت به تأثير گل و گياه بر روح و روان و فيزيك انسانها حساس باشند حتما اين اتفاق ميافتد و حتما قبل از پروژه نياوران هم افتاده؛ حالا شايد در حد يكيدو درخت يا حتي بيشتر. مهم حفظ درخت است. متأسفانه در خيلي از ساخت و سازها درخت را از كمر ميبرند و ميگويند ما درخت را حفظ كردهايم! درحاليكه اين درخت با درخت مرده هيچ فرقي ندارد. درخت زنده بايد نفس بكشد، قد بكشد و بلند شود.
- پروژههايي را ديدهايد كه درختها را در آن قطع كرده باشند؟
بله. خيلي از پروژهها را ميشناسم كه درختها را بهخاطر ساخت بنا قطع كردهاند. ميدانم كه در خيابان مبشر الهيه زميني بود كه درختهايي به قطر يك و نيم متر داشت، يعني بالاي 200سال اما همه آنها قطع شدند. درختهايي بودند در منطقه تختي و يا فرشته كه نوكشان از ميدان تجريش ديده ميشد اما اين درختها را براي ساختمانسازي بريدند، فقط به صرف اينكه مثلا يك توالت بيشتر بسازند! درختهايي كه قبل از به دنيا آمدن همه ما ريشهزده و بزرگ شده بودند. انگار رسالت نسل ما اين بوده كه اين درختها را ببريم؛ درختهايي كه حتي پدران ما آنها را حفظ كرده بودند. متأسفانه اين حجم وسيع قطع درختان در تاريخ سهم نسل ما شد.
- شما چرا خلاف جهت بقيه حركت ميكنيد؟
ببينيد من بهعنوان يك معمار در حوزه كاري خودم رسالتي دارم؛ همانطور كه پزشكها رسالت دارند و قسم ميخورند كه بيمورد دست به جراحي نزنند و تيغ بر بدن بيمار نكشند من و بقيه همكارانمان هم بايد به نوعي قسم بخوريم كه به بهانه سوداگري و درآمد بيشتر آسيبي به محيط نزنيم.
- آسيبي كه قطع اين درختها به فضاي شهري ما زده چقدر است؟
درحال حاضر طوري شده كه ما هرچه زمين داريم، داخلش ساختمان ميسازيم. اين اتفاق باعث شده كه سيماي شهري ما سيمايي باشد كه از نظر رواني آسيب زننده است؛ درحقيقت ساختمانها خودشان را به عابرين كوچه و خيابان تحميل ميكنند. هركدامشان با يك ادبيات و زبان صحبت ميكنند و تأثير مستقيمي بر بههمريختگي روحي و رواني مردم دارند.
- ريشهاش را كجا بايد پيدا كرد؟
قطعا مسائل اقتصادي. وقتي كه پول و ماديات در هر فعاليتي و هرجايي مطرح ميشود اولويتها و ارزشهاي خيلي چيزها از بين ميرود حتي اخلاق كاري. متأسفانه در معماري امروز ما، سرمايه و پول نقش پررنگي پيدا كرده و همه اولويتهاي معماري زيرسايه پول قرار گرفته. كارفرما حساب و كتاب ميكند و اگر صرف داشته باشد درخت را ميبرد و اگر صرف نداشته باشد نگه ميدارد، يعني صرفه اقتصادي حكم ميكند نه حفظ محيطزيست، نه بحث روانشناسي محيط، نه بحث سالمسازي محيط و نه حتي بحثهاي زيبايي شناسانه و فرهنگي. هيچ كدام از اين عوامل در حال حاضر در حوزه مسكن ما نقش مؤثري ندارند.
- تهران چقدر نيازمند فضاهاي تلفيق شده با درخت است؟
طبيعتا از اين فضاها خيلي كم داريم. درحاليكه پايه فرهنگي ما نگاه تا حدي مقدس و تا حدي عاشقانه نسبت به درخت و محيطزيست دارد؛ يعني بنيان فرهنگي ما اين مسئله حفظ درخت را از گذشتههاي خيلي دور در خودش دارد. اگر دقت كنيم ميبينيم كه در كنار صحن امامزادههاي ما هميشه درختهاي عظيم ديده ميشود؛ درختهايي كه سن و سال زيادي دارند يا بركههاي آب. حتي در ادبياتمان هم نسبت به اين مسئله حساسيم چون منطقه كويري و تقريبا خشكزيستي بوديم انگار قدر درخت را بيشتر ميدانستيم. اگر يك سايه بود هزارو يك اتفاق زيرش رخ ميداد؛ آنچنان كه خيليها حتي افراط كرده و از درخت مراد ميخواستند و دخيل ميبستند. پس اين احترام به درخت و فضاي سبز در پايه و بنيان فرهنگي ما وجود دارد. فارغ از اين ماجرا كلا هرجا درخت هست آباداني هم هست. وجود درخت مثبت است اما متأسفانه اين فرهنگ سوداگري كه بر بازار ساختمانسازي ما غلبه كرده، پردهاي كشيده بر اين نيازهاي طبيعي انسانهاي امروز... به جرأت ميتوانم بگويم كه درختهاي حدود 90درصد از پروژههاي ما حين عمليات گودبرداري عامدانه خشك ميشوند و كارفرما جريمهاش را پرداخت ميكند. خيلي وقتها حتي همين جريمهها را هم نميدهند چون شهرداري كه آمار دقيق همه درختهاي همه ملكهاي تهران را ندارد. پس كارفرما قبل از اينكه موضوع ساختوساز را به شهرداري اعلام كند درختها را از بين ميبرد و بعد اعلام ميكند كه قصد ساختوساز در اين زمين را دارد.
- چند سال از ساخت بناي ساختمان نياوران گذشته، درختهايش را بازهم ديدهايد؟
بله. خيلي وقتها كه از سر نياوران ميگذرم نگاهم به درختها ميافتد. چند بارهم براي عكاسي رفتهام. يا اينكه براي گفتوگو با كارفرما و...
- اين همزيستي درختها و بنا باعث نشده كه رشد درختها متوقف شود؟
نه. اتفاقا برعكس، درختها براي اينكه به نور برسند قد كشيده و خودشان را به بام رساندهاند؛ يعني حدود 3متر قد كشيدهاند. سايه بسيار مطلوبي هم در قسمت حياط مياني اين پروژه ايجاد كردهاند. اين سايه تأثير مهمي در خنك بودن ساختمان در تابستان دارد؛ بحث صرفهجويي انرژي و راندمان مصرف برق هم مطرح است.
- بعد از اينكه اين ساختمان را با هدف حفظ درخت ساختيد، پيشنهادهايي از اين نوع به شما نشد؟
چرا... همين الان چند پروژه به من پيشنهاد شده كه در زمينشان درخت دارند و تمايل دارند كه درختها حفظ شود؛ يكي در منطقه دركه، يكي هم دروس و يكي هم نياوران. اكثرا بالاي50-40درخت دارند. بهنظرم اين اتفاق خيلي عاشقانه است؛ اينكه مردم ما بالاخره فهميدند همهچيز پول نيست و ميتوان به طبيعت احترام گذاشت. ميتوان به اصالت برگشت و آرامش داشت. اين همان موضوع معماري ايراني - اسلامي است كه بايد بيشتر تبليغ شود. مردم بايد اين پروژهها را ببينند و از نحوه اجراي آن الگو بگيرند براي ساختمانسازي خودشان. اين بهنظرم اتفاق مثبتي است و بايد از آن خوشحال بود. ضمن اينكه بايد به اين نكته توجه كرد كه ناخودآگاه همه ما انسانها درخت و سرسبزي را دوست داريم. ولي اين موجهاي فضاي سوداگري است كه آدمها را وادار ميكند كه به اين ويژگيهاي فضاي غيربومي تن بدهند والا هيچكسي نيست كه بگويد از درخت متنفرم. خيلي وقتها كارفرماها در محيطي قرار ميگيرند كه همه آنها را تشويق به بريدن درخت ميكنند، مينشينند و چرتكه مياندازند كه اگر درختها را ببري، سودت عوض 38درصد ميشود 39درصد! آنها هم ناخودآگاه فكر ميكنند كه قاعده بر اين است كه درخت بريده شود. ولي اگر چند نفر به آنها بگويند مبادا به اين درختها دست بزني، وجود آن درختها برايشان ارزشمند ميشود.
- پيشنهاد كار در خارج از كشور را هم داشتهايد؟
من خارج از ايران نميتوانم كار بكنم؛ در حقيقت نميتوانم معماري كنم؛ حس معماري ندارم. من اگر يك روز مجبور به ترك كشورم بشوم فكر ميكنم بروم دنبال كشاورزي يا آشپزي و رستوران داري اما قطعا سراغ معماري نميروم چون معماري اصيل ايراني - اسلامي را براي مملكت خودم، براي ايران دوست دارم. خارج از فضاي كشورم انگيزهاي براي كار كردن ندارم. البته معماري يك وجه بسيار پررنگ فرهنگي دارد؛ يعني وقتي يك نفر معماري ميكند به قولي انگار دارد براي مردمش كاري انجام ميدهد. حالا اگر سرزمين، سرزمين خودم نباشد و مردم، مردمام نباشند براي چهكسي معماري كنم؟ كار كنم؟ براي من اين دو موضوع خيلي مهم است.
- بهعنوان يك معمار، تهران را دوست داريد؟
خيلي زياد. من هر وقت در تهران راه ميروم، زيباييهايش را ميبينم. مخصوصا در سالهاي اخير كه تهران واقعا شهر زندگي شده است.
نظر شما