شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، کار دزدانه انجام دادن، شکست و خرد کردن اشیا، گستاخی نسبت به فامیل یا دوستان خانواده، دزدیهای کوچک و ...
هر چند شدت و فراوانی این رفتارها در بین کودکان مختلف و در سنین گوناگون یک کودک فرق میکند، ولی به طور کلی میتوان مشکلات رفتاری متداول بین کودکان سنین دبستان را به شرح ذیل عنوان کرد: زودرنجی و حساسیت خیلی زیاد زودرنجی یکی از مشکلات رفتاری رایج بین کودکان دبستانی است.
روانشناسان نقطه اوج حساسیت پسران را سن 11 سالگی و دختران را دوره بلوغ میدانند. زودرنجی شیوهای موثر برای جلب موافقت و تسلیم والدین است که از طرف کودک اتخاذ میشوشد. مادام که کودک بتواند از این شیوه در مواجهه با موفقیتهای تعارضانگیز سود جوید، زودرنجی باقی خواهد بود.
دروغگویی در بین کودکان کمسنتر، دروغگویی بیشتر جنبه خیالبافی و رویااندیشی دارد و کمتر به منظور صرف فریب دیگران به کار میرود. پارهای از دروغهای کودکان به دقیق نبودن آنان به جزئیات بزرگ جلوه دادن موضوعات و نادرستی بزرگسالان مربوط میشود.
فشار به گفتن جزئیات دقیق یک امر، غالباً کودک را تشویق به دروغگویی میکند. علاوه بر این بسیاری از کودکان دروغ گفتن را یاد میگیرند، چون آنان را از تنبیه و یا تهدید مواظبت میکند. تقلب کودکی که تقلب میکند معمولاً تحت فشار شدید برای گرفتن نمره خوب، یا ترس از زندگی است، معلمی که مطالب درسی و یادگیری را متناسب با تواناییها و رغبتهای کودکان تنظیم میکند، بدون تردید از تعداد و فراوانی تقلب در کلاس خود به طرز قابل ملاحظهای میکاهد. دزدی برای عمل دزدی همیشه علت یا انگیزهای وجود دارد.
معلمان و مربیان باید تلاش کنند تا دریابند که کدام نیاز یا نیازهای کودکان با عمل دزدی برآورده میشود. از این رو کمک و درمان در مورد کودکی که دست به دزدی میکند، بستگی نام به شناخت انگیزههای حاکم بر رفتار او دارد.
از نظر روانشناختی اعتراف خواستن از کودکی که دزدی میکند و یا تهمت زدن به او در نزد دیگران، بسیار غیرعاقلانه است، زیرا با این گونه روشها، به ندرت به ریشه اصلی و علت بنیادین میتوان پی برد و این کار موجب ریختن آبروی او میشود. کمرویی و انزواطلبی تلاش معلمان در اجتماعی کردن هرچه بیشتر کودکان کمرو از اهمیت زیادی برخوردار است.
معلم آگاه باید توجه داشته باشد که کودکان کمرو نیز دارای تواناییها و شایستگیهای ویژهای هستند که با راهنمایی و تشویق و به کارگیری آنها در فعالیتهای گروهی تا حد زیادی میتوان اعتماد به نفس آنها را افزایش داد. حسادت حسادت واکنش هنجاری است که کودک نسبت به از دست دادن محبت واقعی، فرضی و یا تهدید به آن از خود نشان میدهد. حسادت اغلب محصول موقعیت خانوادگی است به ویژه نگرش مادر و روشهای انضباطی اوست.
لذا مادران باید از توجه بیش از حد (زیاد یا کم) نسبت به فرزندان خود دوری کنند و از به کار گرفتن شیوههای انضباطی ناهماهنگ و ناهمخوان که هر دو از عوامل تشدیدکننده حسادت هستند، بپرهیزند.
ترس به طور کلی بیشتر ترسهای کودکان در سنین مختلف، ناشی از یادگیری است. میتوان گفت بسیاری از ترسها براساس «شرطی شدن عامل»ایجاد میشوند. معلم یا والدین باید از شیوهها و وسایل مختلف، جهت کمک به کودکان در غلبه بر ترس خود استفاده کنند. نگرانی در سالهای دبستان، نگرانی درباره تکالیف درسی و امتحانات در بین کودکان بسیار رایج است و به طور کلی نگرانیها، معمولاً آن است که کودک آنچه را که احتمال دارد رخ دهد به طور غیرمنطقی و اغراقآمیز بزرگ کند.
اضطراب اضطراب در خلال سالهای کودکی مخصوصاً از 4 تا 6 سالگی افزایش مییابد و از لحاظ کمی و کیفی در کودکان مختلف و حتی یک کودک در زمانهای مختلف، متفاوت است. اضطراب بیشک نشانه مقدماتی عدم سازگاری در کودک است. خشم نوع انضباط و روشهای تربیت کودک نیز، در چگونگی، شدت و فراوانی ابراز خشم تاثیر دارد.
محیط خانه و مدرسه نقش مهمی در تعیین شدت و فراوانی خشم کودک دارد و با شیوههای تربیتی مناسب میتوان خشم کودکان را کاهش داد. پرخاشگری هر اندازه والدین در خانه پرخاشگرانهتر عمل کنند، کودکان آنان نیز پرخاشگر خواهند شد. پرخاشگری در خانوادههایی که تنبیه بدنی را در کودک ضروری میدانند بیشتر دیده میشود.
پرخاشگری معمولاً در زمان خستگی کودک و یا قبل از غذا خوردن و یا خوابیدن او شدیدتر میشود. به طور خلاصه میتوان گفت که در مورد تمامی موارد ذکر شده باید موجبات ناسازگاری را شناخت و درصدد رفع آنها برآییم.
منابع:
1- احمدوند، محمدعلی- مهجور، رضا، 1374، آشنایی با فعالیتهای تربیتی و اجتماعی، چاپ اول، انتشارات دانشگاه پیام نور 2- مقدم، بدری، 1379، کاربرد روانشناسی در آموزشگاه، چاپ ششم، انتشارات سروش