دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۳
۰ نفر

احسان رضایی: جوان است. خیلی جوان. فقط چند‌ماه قبل از پیروزی انقلاب به دنیا آمده و برای همین خودش به خنده می‌‌‌گوید: «من و شما (مصاحبه گر) برادر بزرگ انقلابیم».

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر یحیی صالح‌نیا

موقع صحبت زياد مي‌‌‌خندد. حتي وسط بحث جدي هم با اشارات ابرو مي‌‌تواند شما را به ياد بحث قبلي بيندازد و باعث خوش شدن وقت بشود. مصاحبه در دفتر كار كوچك امام جمعه انجام شد، هر چند اعتقاد داشت: «من اينجا را اصلا محل كار نمي‌‌‌دانم، محل كار ما ميدان است بايد در ميدان باشيم. اگرچند روز يا چند ساعت، پشت‌سر هم‌ در دفتر بوديم، معلوم است كه داريم عقبگرد مي‌‌‌كنيم.» قبل ازمصاحبه به پارك كوهسار رفتيم تا در مراسمي‌ بر سر مزار شهداي گمنام شركت كنيم. آنجا با افرادي كه در پارك بودند يكي يكي گرم مي‌‌‌گرفت و صحبت مي‌‌‌كرد و همه را دعوت به نمازجمعه مي‌‌‌كرد. حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر يحيي صالح‌نيا، هم درس حوزوي خوانده و هم دكتري دانشگاهي دارد. در دانشگاه اول روانشناسي مي‌‌‌خوانده، اما بعد آن را به علوم‌سياسي تغيير داده است. همسرش هم دانشجوي نمايشنامه‌نويسي است. 4فرزند دارد و در طول مصاحبه از ما (مصاحبه‌گر و عكاس) درباره ازدواج مان مي‌‌‌پرسد. امام‌جمعه كن و حومه (غرب تهران) خودش جوان است و حرف‌هاي زيادي درباره جوان‌هاي امروزي و سبك زندگيشان دارد. براي تنظيم مصاحبه و خوانش بهتر نظرات ايشان، سؤال‌ها را كم كرديم و حرف‌هاي هر حوزه را زير يك سؤال كلي آورديم.

  • اين روزها از سست شدن باورهاي با ارزش گذشته زياد حرف مي‌‌‌‌زنند و خيلي‌ها مي‌‌گويند جوان‌ها كم اعتقاد شده‌اند و ديگر آن دينداري گذشته را ندارند. اين حرف را شما قبول داريد؟

در نمازجمعه كه ما اينطور نمي‌‌بينيم. البته آمار را ديگران بايد بگويند اما به‌صورت چشمي‌ كه امام رو به جماعت دارد، به‌نظر بنده، بيش از نصف جماعت جوان هستند. اما به‌صورت كلي اين را بايد بگويم كه ما بايد تغيير را قبول كنيم. سرعت تحولات اجتماعي، ازجمله تحولات مربوط به حوزه جوان و جوانان، به‌شدت بالا مي‌‌رود. البته امير مؤمنان در هزار و خرده‌اي سال قبل به ما گفته بود، ما دقت نكرديم، گفته بودند كه فرزندانتان را براي زمان خودشان تربيت كنيد نه براي زمان خودتان. نسل كه عوض مي‌‌شود، اصلا زمان عوض مي‌‌شود، ما روايت داريم «إِذَاتَغَيَّرَالسُّلْطَانُ تَغَيَّرَالزَّمَانُ»، وقتي حاكم عوض بشود‌ (حاكم‌ها معمولا 10سال، 20 سال بيشتر حكومت نمي‌‌‌كنند، حالا اصلا فرض كنيد 30سال)‌ زمان اصلا تغيير مي‌‌كند ولي با اين حال، هرچي آمد جلو، اين مطلب بروز بيشتري پيدا كرد. الان سرعت تحولات اجتماعي بسيار بالاست. من چون پايان‌نامه كارشناسي‌ارشدم‌ راجع به مسائل ارتباطي و دين بود، با عنوان دين و علم ارتباطات و آينده جهان، مي‌خواستم تطبيق مقايسه‌اي بكنم بين دين و علم ارتباطات درباره آينده جهان؛ يعني نظراتي كه دين در رابطه با آينده جهان داده و علوم ارتباطات در مورد آينده دارد. آنجا من كتاب آقاي محسنيان راد را‌ كه بعضي‌ها مي‌‌‌گويند پدر علم ارتباطات ايران هستند مطالعه كردم. او در كتاب ارتباط‌شناسي مي‌‌‌گويد كه 300سال طول كشيد تا ماشين چاپ وارد ايران بشود، درحالي‌كه راديو كه نسل بعد و جنس بعد وسايل ارتباطي است، فقط 20سال طول كشيد تا وارد بشود و بعد اينترنت خيلي كمتر از اين. لذا اين واقعيت به اين معني است كه اگر ما از جوان‌ها بخواهيم مثل نسل قبل رفتار بكنند، اگر خودمان را عين دين و شعائر تلقي كنيم و خود را خوب‌ها تلقي بكنيم، بعد بگوييم هر كس از زمان ما و نسل ما دور شد بد است، اين حرف اساس و منطقش غلط است. جوان‌ها قاعدتا رفتارهايشان، سبك پوشش و گويش‌شان، سبك حضور و غيبتشان در مراسم‌‌ مذهبي مختلف، مثل نسل قبل نيست، چون زمان عوض شده و در هر زماني هم، دين مثل يك آب جاري و روان، جاي خودش را در قلب‌هاي همه نسل‌ها باز مي‌‌كند.

  • يك امام جمعه جوان كه خودش در اوج جواني مسئوليت بزرگي را به‌عهده دارد درباره مشكلات جوانان امروزي و سبك زندگيشان چه نظري دارد؟

اين را اگر از خود جوان‌ها بپرسيم، يعني آن جوان‌هايي كه به من مراجعه مي‌‌‌كنند، بگوييم مشكل شما چيست، جواب مي‌‌‌دهند: يك مشكل اشتغال دارند، دوم مشكل ازدواج دارند، سوم مشكل سربازي دارند، سربازي را يك سد مي‌‌‌بينند، بعضي‌هايشان مشكل مسكن دارند، بعضي‌ها كه مي‌‌گويم يعني خيلي‌هايشان. بعضي‌هايشان هم مثلا به دلايلي ادامه تحصيل نمي‌‌توانند بدهند. حالا اگر از كارشناسان بپرسيم جوان‌ها مشكلاتشان چيست؟ باز همان موارد بالا را مي‌‌‌گويند، به علاوه اينكه مي‌‌‌گويند جوان‌هاي ما، در مسائل فرهنگي، سياسي و... خام و نپخته عمل مي‌‌‌كنند. بعضي از كارشناس‌ها هم مي‌‌‌گويند سطح اخلاقي و تربيتي جوان‌هاي ما پايين است، نه اينكه جوان‌هاي ما بي‌اخلاق باشند‌بلكه به اين معنا ما طي 12سال آموزش و پرورش، آن طوري كه جدول ضرب را ياد داديم، نتوانستيم مسائل اخلاقي را خوب ياد بدهيم، از علائمش هم اين است كه جوان‌هاي ما متوجه حقوقشان هستند ولي متوجه وظايفشان و تكاليفشان نيستند. توقعاتشان خيلي بالاست و سطح انجام وظيفه‌شان نسبت به جامعه پايين است. خيلي خب، من چون عادت دارم خودم را وارد مسائلي كه در آن كارشناس نيستم، نكنم و جوان‌ها را در مورد مسائل خودشان كارشناس بهتري مي‌‌‌دانم و كارشناس‌هاي اين حوزه را قبول دارم، مشكلات را همين‌ها مي‌‌دانم. لذا مشكلات جامعه جوان را، بعضي از مسائل روبنايي كه مثلا مدام گفته مي‌‌شود مثل گشت ارشاد و امثال آن اصلا نمي‌‌دانم. مشكل جوان‌هاي ما، فيلتربودن سايت‌ها نيست، اصلا كاري به درست و غلط موضوع ندارم ولي اين مشكل جوان‌ها نيست. اينكه ‌عده‌اي بيايند از فضاي جوان‌ها سواري بگيرند، سوار اين موج بشوند، جوان‌ها را يك روز به اين سمت، يك روز به اين جناح، يك روز به آن جناح بكشانند، اين سوءاستفاده از جوان‌هاست، حل كردن مشكلات جوان‌ها نيست. مشكل جوان‌ها گشت ارشاد نيست. مشكل همين‌هاست كه خودشان مي‌گويند. مشكل ما اين است كه خودمان را نعوذبالله، گاهي از خدا جلوتر مي‌ا‌‌ندازيم. خدا كه مي‌‌‌فرمايد ازدواج بكنيد، ازدواج اين اثرات را دارد، ما اين ازدواج را بوسيديم گذاشتيم كنار، كمكي براي آسان‌تر شدنش نمي‌‌‌كنيم، وام ازدواج مدت‌ها بود تعطيل بود، بعد مي‌گوييم جوان‌هاي ما چرا اينطوري شده‌اند. جوان ما الان مي‌خواهد ازدواج كند، مشكل سربازي و اشتغال و... دارد. دختر مورد علاقه ايده‌آلش را پيدا نمي‌‌كند، دختر ايده‌آلش نيست، آن كسي كه پيدا مي‌‌كند ايده‌آل نيست. چرا؟ چون سطح تربيتي خيلي از دخترها هم پايين آمده. شوهري پيش من آمده و شاكي بود كه مهم‌ترين خواسته خانمش اين است كه برويم با هم تو كوه پفك بخوريم، يعني عشق و علاقه‌اش و تفريحش اين است كه من را بكشاند بالاي كوه. البته اشكالي هم ندارد اما ببينيد كه آيا اين دخترخانم علم‌آموزي را هم كه يك ارزش والاي بشري است، اينقدر دوست دارد؟ نه، دوست ندارد، اصلا بدش مي‌‌آيد از علم، حوصله كار علمي‌ را ندارد، خب اين ضعف است.

  • پيشنهاد شما براي حل مشكلات جوان‌ها چيست؟

بعضي‌ها مي‌‌‌خواهند بيايند اين مشكلات را حل كنند، به جاي كار ريشه‌اي، پژوهشگاه ايجاد مي‌كنند. ما در مورد جوان‌ها فقط چند تا سيستم و سازوكار داشتيم. قبل از دوره اصلاحات آمدند جايي را ايجاد كردند به نام سازمان ملي جوانان، در دولت بعدي آمدند اين سازمان را ادغام كردند، شد وزارت ورزش و جوانان. البته من با اين عنوان مشكل دارم، همين نشانگر اين است كه ما اصلا در ادبياتمان كه كدام دوتا كلمه را مي‌‌توانيم كنار هم بگذاريم نيز مشكل داريم، ورزش يك مقوله است اما جوانان يك سري شخصيت‌هاي حقيقي هستند كه در جامعه ما وجود دارند. مشكل ما اين است كه سيستم‌هايي كه فراتر از جوان‌ها هستند، صرفا شعاري عمل مي‌‌كنند، اگر واقعي عمل كنند ما اصلا احتياجي به خيلي از اين پژوهش‌ها نداريم. خداوند متعال آيا عشق به ازدواج را در جوان قرار داده يا نه؟ جوان بعد از بلوغ، احساس ميل به جنس مخالفش مي‌‌كند، از طرفي احساس مي‌‌كند بايد يكي از افراد اين جنس را دوست داشته باشد، مي‌‌‌خواهد ازدواج كند، ذوقش وجود دارد، از اين‌رو اگر سيستم فرهنگي كشور حس مي‌‌كند كه بايد علاقه به ازدواج را زياد بكند براي جوانان، اساسا اشتباه مي‌‌كند چون علاقه را كه خداوند خودش در دل جوانان گذاشته، آنها بايد چه كار كنند؟ بايد موانع را برطرف كنند. اگر پول ندارند، بياييم وام بدهيم، نه اينكه سيستم بانكي كشور وام‌هاي قرض‌الحسنه ازدواج را پرت بداند. يا بحث مسكن، اگر اشتباه نكنم، نصف ژاپن جمعيت داريم و كشوري داريم كه پهناور است و مجمع الجزايري نيست، شايد دوبرابر آنها زمين داشته باشيم. در بحث اشتغال، شما جوري فرهنگسازي‌ كرديد در دوران تحصيل بچه‌ها كه همه دوست دارند دكتر و مهندس بشوند،آن هم، دكتر و مهندس پشت‌ميزنشين. جوان‌هاي ما از كشاورزي بيزارند، از كار كردن روي زمين بيزارند. خب اين مشكل است. من يادم هست وزير كار دولت يازدهم مي‌‌‌گفت ما 2/5 ميليون شغل بي‌صاحب داريم در كشور، مثل چوپاني، خيلي هم پردرآمد است ولي جوان‌ها علاقه‌اي ندارند. ايشان مي‌‌‌گفت ما از افغانستان داريم چوپان وارد مي‌‌‌كنيم، شغلي كه شغل انبيا بوده. خدا را شاهد مي‌‌‌گيرم اگر بنده‌ به‌عنوان يك امام‌جمعه فردا بيل به دستم بگيرم، به جاي اينكه تعريف كنند كه آفرين به امام جمعه‌اي كه با دست خودش دارد اين كار را مي‌‌كند، مي‌گويند امام جمعه افتاده توي خط دنيا، باغداري مي‌‌كند، زمينداري مي‌‌كند، حالا اگر نگويند زمين‌خواري. ما‌ مشكلي داريم به اسم تعارض تخيلي تقدس و توليد ثروت، هر كسي برود دنبال توليد ثروت كه كار بسيار ممدوحي است در دين، در جامعه آسيب زده ما‌ يك مشكل محسوب مي‌‌شود، آن آدم ديگر نمي‌‌تواند آدم مقدسي باشد، درحالي‌كه اميرالمومنين(ع)، امام‌صادق(ع) و امام باقر(ع) زراعت مي‌‌‌كردند. خب اين شغل‌ها وجود دارد‌ اما ميل به‌كار نيست.

  • چرا بين مسئولان نظام تعداد جوان‌ها اينقدر كم است؟

ما بايد اعتماد كنيم به جوان‌ها. ما يك دوران طلايي در كشور داريم كه همه، جوان‌هاي آن دوره را تحسين ‌ و به آنها افتخار مي‌‌‌كنند و اتوبان‌هاي بزرگ شهر به اسم آنهاست، يعني دوران جنگ. در آن دوران فرماندهان جوان ما چند ساله بودند؟ من تعجب مي‌كنم شما چطور در بحراني‌ترين وضع كشور به جوانان اعتماد كرديد و جواب اعتماد را هم به خوبي گرفتيد اما حالا كه كشور در دوران آسايش است، در دوران سختي نيست چرا به جوان‌ها اعتماد نمي‌كنيد؟ جالب است بدانيد درباره خود من شنيده‌ام كه مي‌‌‌گويند چون ايشان با يكي از بزرگان نظام ارتباط فاميلي دارد آمده در نظام، درحالي‌كه بنده حتي شاگرد آن آقا هم نيستم و نبودم و ما هيچ نسبتي با هم نداريم. بايد به جوان‌ها اعتماد كرد. ما امروز در ارگان‌هاي مختلف حاكميتي كساني را داريم كه در بهترين دوران عمرشان 10سال به‌صورت مدير ارشد در اين كشور مديريت كردند. سؤال جدي بنده از كساني كه اينها را آوردند سر كار اين است كه آنها توي آن 10سال چه گلي به سر نظام و حاكميت نزدند كه الان مي‌خواهند بزنند؟ در آن دوران كه توانايي بيشتري داشتند. البته آن زمان هم سن‌هاي بالايي داشتند. خب يك مدير چرا بايد 10سال مدير باشد بعد 10سال خانه‌نشين باشد و بعدش دوباره بيايد سر كار؟ ما حتي در مديريت‌هاي كلان فرهنگي، در ارگان‌هاي مختلف اين را داريم. من حس مي‌كنم اين رويه بزرگان ما غلط است. بايد اين رويه را اصلاح كنند. چرا؟ چون جوان انرژي دارد، نيرو دارد، از تحول نمي‌‌‌ترسد، در بدترين شرايط ممكن، جوان مي‌خواهد مطرح بشود. البته من اين جاه‌طلبي را صحيح نمي‌‌‌دانم اما همين باعث تحول مي‌‌شود. شايد يك علت مشكلات جوان‌ها هم از همين باشد. آقايي كه زن دارد و خانه آنچناني و شغل آنچناني، هيچ وقت نمي‌‌تواند حال جواني را درك كند كه هيچ‌چيز ندارد، نه ازدواج كرده، نه وسيله نقليه دارد، نه خانه. اميرالمومنين(ع) مي‌‌‌فرمايد من خودم را به دستور دين به اندازه ضعيف‌ترين اقشار جامعه‌ام نگه‌مي‌دارم، عين تعبير اين است كه «ان‌الله فرض علي‌الائمه الحق ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس».

  • آيا رفتارهايي مثل فيلتركردن براي جوان امروزي جواب مي‌‌دهد؟

بگذاريد من از زواياي مختلف به سؤال شما بپردازم، از يك زاويه وارد نشويم كه خداي ناكرده حق و باطل در اين حرف قاطي شود. اولا اگر چيزي قانون شد، تا قانون است ما بايد به آن گردن بگذاريم، مثلا اگر قانون شد استفاده از چيزي غيرمجاز است و بايد فيلتر بشود، همه بايد اطاعت كنند. چون بي‌قانوني خيلي بدتر از قانون بد است. دومين نكته اينكه استاد اخلاقي داشتيم، بنده گاهي كه سؤال مي‌‌‌كردم، ايشان مي‌‌‌گفت اصلا اينجايي كه تو داري مي‌چرخي و سؤال مي‌‌‌كني، جايي نيست كه الان بايد باشي. بايد جايت را عوض كني، وقتي جايت را عوض كني، اين سؤال خودبه‌خود رفع مي‌‌شود. مي‌خواهم بگويم فيلتر بودن يا نبودن جايي نيست كه جوان‌ها بايد بچرخند، كار و مسئله جوانان يك جاي ديگر است. فيلتر بودن يا نبودن شبكه‌هاي مجازي مسئله جوان نيست. هم آنهايي كه فكر مي‌كنند با فيلتر كردن شبكه‌هاي مجازي ما در راستاي قطع دسترسي دشمن به جوانانمان گام مؤثري خواهيم برداشت، اشتباه مي‌‌‌كنند،هم آنهايي كه فكر مي‌‌‌كنند دشمن دارد كارهاي معمولي انجام مي‌‌‌دهد و ما هم فيلتر نكنيم بهتر است و مي‌‌شود از شبكه‌هاي مجازي در راه حق استفاده كرد، سخت در اشتباه هستند. بالاخره دشمن اتاق فكر دارد. به‌عنوان يك كارشناس فرهنگي، معتقدم كه خيلي بعيد است كه دشمن با برنامه‌ريزي پيش نيامده باشد وهمينطوري يك ابزاري را ساخته و داده باشد دست جوان‌ها در سراسر دنيا. ولي الان به شما مي‌گويم كه اصلا جاي سؤال اينجا نيست، بايد برويم سراغ بحث‌هاي ديگر. منظورم اين است كه بايد خودمان در اين زمينه حركت كنيم. با تكنولوژي اگر مي‌گوييم جهت دار است، بايد مقابله كرد اما نه با فيلتر بلكه با تكنولوژي بالاتر. جواب تكنولوژي، تكنولوژي برتر است. شما الان مي‌بينيد گوگل با گوگل 10سال پيش خيلي متفاوت است، الان وقتي حرف سين را وارد مي‌كني، انواع و اقسام چيزها مي‌‌آيد و اين را يك بچه دوم ابتدايي هم مي‌‌‌بيند، دختر بنده كه الان ششم ابتدايي هست هم مي‌‌‌بيند، خودم هم كه امام‌جمعه هستم مي‌‌‌بينم، دانشجوها هم مي‌‌‌بينند. خب اين آسيب است، البته از نظر من، دشمن، گوگل نيست، يا آن 2تا دانشجويي كه تزشان گوگل بوده، نه آنها دشمن نيستند ولي سرويس‌هاي جاسوسي دشمن هستند. امروز گوگل مشمول به‌اصطلاح سيستم‌هايي است كه سازمان سيا، پنتاگون و... به آنها ديكته مي‌‌‌كنند. لذا اينكه فكر كنيم تكنولوژي جهت دار نيست اشتباه است و اينكه فكر كنيم تكنولوژي را مي‌‌شود با فيلتر رفع كرد، اين هم اشتباه است. جواب تكنولوژي، يك تكنولوژي بالاتر است، كه خودبه‌خود جوان‌ها را به سمت ما بكشد.

  • پيشنهاد شما براي امر به معروف و مقابله با معضلاتي مثل بد‌حجابي چيست؟

پيشنهاد من اين است كه بايد كار انساني بكنيم، مگر اينها انسان نيستند؟ در حديث داريم انسان عبد احسان است، عبد محبت است، خودمان هم داريم از محبت خارها گل مي‌‌شود. اگر به فرض عده‌اي از خواهران ما، در ظاهر موازين اسلامي‌ را رعايت نمي‌‌‌كنند، خب اينها از انسانيت كه خارج نشدند! ببينيد اهل‌بيت(ع) چه كساني را جذب خودشان كردند. ما با انسان طرفيم، انسان در هر سني تربيت‌پذير است. بعضي از حرف‌ها درست است، اينكه مي‌‌‌گويند مگر آن بالا همه‌‌چيز رو به راه است كه از اين پايين توقع داريم؟ قطعا همه مسئولان نظام دوست دارند امور روبه راه باشد، ولي ما در همين دوران مسئوليت‌مان ديديم كه هميشه امور طبق خواسته ما جلو نمي‌‌‌روند. به دلايل عديده مثل دشمن و برخي دوستان نادان بدتر از دشمن. همه در روحيه‌هايشان و هدف‌گيري‌هاي خود يكدست نيستند مثلا من از اينكه مي‌‌‌بينيم مادري با حجاب اسلامي‌ و چادر، كنار دختري بدون حجاب اسلامي‌ راه مي‌‌رود، به اين نتيجه مي‌‌‌رسم كه مي‌‌شود اين دختر را هدايت كرد چراكه اصلش درست است فقط مقداري از مادر خود فاصله گرفته است. بايد اين فاصله‌ها را جبران كرد. گاهي حس مي‌‌‌كنم اين رفتار نوعي اعتراض است كه اگر اعتراض باشد اين را هم مي‌‌شود پوشش داد. امروز اعتراض جوانان ما به چيست؟ اين همان‌جايي است كه بايد گفت برگرديد در جاي اصلي بازي كنيد، در جاي فرعي بازي نكنيد. چرا جوانان اعتراض مي‌‌‌كنند؟ بايد به حرف جوانان گوش كرد، آنها را شنيد، شما از يك جوان معترض چه انتظاري داريد؟ ما يادمان رفته است با انسان‌ها چطور رفتار كنيم و آن دختر بدحجاب هم انسان است، مي‌‌شود خيلي كارها انجام داد. به تعبير آيت‌االله جوادي‌آملي، جوان‌ها يا شبهه علمي‌ دارند يا شهوت عملي، شبهه علمي‌ كه اين همه استاد دانشگاه و اين همه امام جماعت و... داريم، ما نتوانيم شبهات علمي‌ را جواب داده و برطرف كنيم پس چه‌كسي مي‌‌تواند؟ شهوت عملي هم قابل كنترل است، با فراهم كردن شرايط ازدواج، با شوهر، با پدر، با هدايت درست به راحتي قابل كنترل است. خدا چرا شهوت را در وجود انسان قرار داده است؟ غضب بد نيست، شهوت بد نيست، اما به جاي خودش. مشكل اين است كه ما در هر دو فاز مشكل داريم. رسالت ما اصلاح است، ما بايد اصلاح كنيم. با تكفير نمي‌‌شود در برابر شبهه علمي‌ ايستاد، با چرخاندن و فرستادن دنبال نخود سياه نمي‌‌شود، با بيسوادي نمي‌‌شود پاسخ داد. پس ما بايد دانشمند باشيم، درست جواب بدهيم. بنده تعجب مي‌‌‌كنم از كارشناسي كه خودش 2تا زن دارد اما در يك برنامه پربيننده صدا و سيما مي‌گويد جواناني كه نمي‌‌توانند ازدواج كنند، روزه بگيرند! ببينيد ما هزاران روايت درباره ازدواج داريم، حال اين ميان 2تا روايت هم داريم مبني بر اينكه اگر كسي نمي‌‌تواند ازدواج كند، روزه بگيرد. اين آقا همه آنها را گذاشته كنار، اين دو تا مورد را چسبيده است. اگر يك فرد خاص مشكل داشته باشد به او مي‌گوييم روزه بگير، اما مشكل ازدواج در كشور ما عمومي‌ است، شما مي‌‌توانيد بگوييد همه روزه بگيرند؟ اينها حرف‌هاي الكي است كه با آن نمي‌‌شود جامعه را اداره كرد.

يك خاطره از مرحوم بهجت
به شما ياد ندادند؟

مي‌دانيد چرا من سركلاس درس آقاي بهجت مي‌‌‌رفتم؟ خب درس كسان ديگري هم بود، درس‌هايي بود كه بيشتر مي‌‌‌رفتند، درس آقاي بهجت نسبت به آنها خلوت‌تر بود. اما علت اينكه بنده جذب آقاي بهجت شدم، اين بود كه برخلاف تصور عموم، ارتباط‌گيري يك جوان طلبه با حاج آقا بهجت خيلي راحت‌تر بود. يعني شما سر درس خيلي راحت مي‌‌توانستي با حاج آقا در ارتباط باشي، سؤال بپرسي، جواب بگيري، ‌خيلي راحت مي‌‌توانستي با حاج آقا بهجت يك ساعت رو در رو صحبت كني. خيلي راحت به جوان‌ها پاسخ مي‌داد. آقاي بهجت هميشه پياده از كلاس برمي‌‌‌گشت و پياده مي‌آمد، يك عالمه طلبه و غيرطلبه هم دنبالشان. هميشه طي مسير، ذكر مي‌‌‌گفت. يك‌بار من از ايشان خواستم كه اگر مي‌‌شود كتابشان را بدهند من بياورم و اين اتفاق تا مدت‌ها براي من خيلي شعف‌انگيز بود.

5 وعده مي‌‌‌آمد و مي‌‌‌رفت؛ براي هر نماز و 2دفعه براي درس، درس خارج فقه ساعت 10 و درس خارج از اصول 2ساعت مانده به غروب. درصورتي كه ديدن بعضي مراجع سخت بود. پس دليل جذب من به ايشان اين بود.
يك خاطره هم از ايشان برايتان بگويم. خب جوان‌ها شديدا عاشق ايشان بودند، خيلي‌ها با ديدنشان شروع مي‌‌‌كردند به گريه، با يك حالت معنويت و روحانيت خاصي. يك‌باريادم هست كه سر درس خارج فقه‌شان بود، جواني قبل از درس گفت كه من موقع نماز حضور قلب ندارم، چه كار كنم؟ چون آقا هميشه در حال ذكر و قرآن بود، جواب ايشان را نداد. ما همه در دلمان گفتيم چرا جواب نداد؟ باز آمد يك كم جلوتر وگفت آقا من از دانشگاه تهران آمدم و همين سؤال را دارم. باز آقا جواب نداد و همينطور ذكر مي‌‌‌گفت. بعد جوان گريه كرد، گفت آقا من از تهران فقط براي همين آمدم، آقا برگشت يك نگاه به جوان كرد و گفت به شما ياد ندادند وقتي آدم دارد با يك بزرگي حرف مي‌‌‌زند حرفش را قطع نكنيد؟ آن جوان ديگر سؤالش را نپرسيد و رفت. اما من بعدا دقت كردم، ديدم اگر آن جوان هم دقت مي‌‌‌كرد، بزرگ‌ترين جواب را همان‌جا گرفته بود!

بايد بندها را بريد

رهبري از جوان‌ها چه انتظاراتي دارند؟ بارها گفتند كه تحصيل، تهذيب و ورزش. ما عملا در كشورمان با رقابت‌هاي كاذبي به اسم كنكور و با مشكلي به اسم سربازي، كاري كرديم كه جوانان عملا نمي‌‌توانند تحصيل كنند. تحصيلات عالي به ندرت در دسترس جوان‌هاست، بحث تهذيب كه در شرايط كنوني از همه مشكل‌تر است. كدام تهذيب؟ كدام درس اخلاق؟ در حوزه علميه قم، استاد اخلاقي داشتيم كه دائما اين شعر را مي‌‌‌خواند:
«در ميان 7دريا پايبندم كرده‌اند‌
باز مي‌‌‌گويند هشيار باش و دامن‌تر نكن»
جوان، خصوصا جوان عصر ارتباطات چطور تهذيب بكند؟ امروز حتي، جوان‌هاي حوزه علميه به‌صورت كامل دسترسي به درس اخلاق ندارند، چه برسد به دانشگاه‌هاي ما. من صريحا عرض مي‌‌‌كنم، تمام دروس معارف دانشگاه‌هاي ما، يكسري دروس كاملا حاشيه‌اي محسوب مي‌‌‌شوند. به‌خاطر اينكه يا متن‌ها ضعيف است يا اساتيد ضعيف هستند. شما وقتي مي‌گوييد يك روحاني فاضل حوزوي اگر مي‌‌‌خواهد بيايد دانشگاه بايد دكتري داشته باشد، يعني شما داريد تيشه به ريشه علم مي‌‌‌زنيد، بنده البته خوشبختانه دكتري دارم و از اين بابت مشكلي ندارم اما يك روحاني فاضل از قم كه استاد ديده، فلسفه خوانده، مي‌خواهد بيايد درس اخلاق بگويد، مي‌‌‌گويند بايد بيايد مجوز بگيرد، مدرك داشته باشد، كه چي بشود؟ ديگر روحاني فاضل حوزوي‌ براي تدريس درس اخلاق در دانشگاه رغبت نمي‌‌كند. رهبري مي‌‌‌گويند تحصيل، اما ما جلوي راهش را بسته‌ايم، مي‌‌‌گويند تهذيب، اما كاري كرديم كه وجود ندارد.
در ورزش، شما با غولي به اسم فوتبال همه ورزش‌هاي ديگر را لگدمال كرديد، كدام ورزش؟ الان ورزش‌هاي سالمي‌ كه داريم، خيلي زياد هم هستند، واليبال، بسكتبال، پينگ پنگ، ورزش‌هاي رزمي‌، اگر اينها مدالي بياورند، گاهي حتي افتخار نمي‌‌‌دهند به استقبالشان بروند، اين از ورزش حرفه‌اي. ورزش به‌اصطلاح غيرحرفه‌اي هم بنده نديدم، جز در مناسبت‌هايي كه رسانه‌اي مي‌‌شود و يك دوربيني مي‌‌آيد و 4نفر را در حال ورزش كردن در پارك نشان مي‌‌‌دهد. يك علتش اين است كه آنقدر مشغله دارند كه اصلا فكر كارهاي ديگر را نمي‌‌‌كنند. خب ما بايد نگرشمان را تغيير بدهيم. ما بايد تولي‌گري بكنيم، جوان‌ها خودشان تصدي‌گري امورشان را بلدند، مي‌دانند بايد چه كار كنند، لازم نيست به او بگوييم ازدواج كن، خودش مي‌‌‌داند، ما بايد موانع را برداريم. ما يك استاد باصفايي داشتيم كه مي‌‌‌گفت: جواني را كه گرفتار 70بند است، با يك «بلند شو بريم» نمي‌‌شود راهي كرد، لذا بايد بندها را بريد.

 

کد خبر 278122

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha