خانمهاي خانه وقتي اين صداي ملكوتي از خانه همسايهشان به گوششان ميخورد، هر كاري داشتند رها كرده و به آن خانه در همسايگيشان رفته و لحظاتي را با قرآن و نواي معنوياش ميگذراندند. 2 سال تمام، اهالي آن كوچه، روزهايشان را چنين سر كردند. پس از مدتي خانمهاي همسايه در پايگاه بزرگتري جمع شدند تا با استادان برجسته قرآني بتوانند علاوه بر قرائت قرآن به بررسي و تعمق بيشتري در اين كتاب آسماني بپردازند. اين ماجرا گوشههايي است از سالهاي پاياني دهه 70شمسي كه مهري هاشمي با تبليغ و ترويج قرآن سعي ميكرد به زندگي خود و ديگر اهالي رنگ و بويي قرآني ببخشد. اين فعاليتهاي خانگي رفتهرفته گسترش بيشتري پيدا كرده و نهتنها اهالي محله بلكه بسياري در سطح شهر تهران و حتي برخي از شهرهاي اطراف ميتوانند روزهاي خود را با اين كتاب آسماني و يادگيري و تلفيق آن با زندگيشان، نوع ديگري از زندگي را تجربه كنند. همه اينها با تلاش مهري هاشمي، اين بانوي مروج قرآني به وقوع پيوست.
گامهاي مروج قرآني
مهري هاشمي 15سال بيشتر نداشت و تازه توانسته بود تحصيلات خود را در مقطع سيكل به پايان ببرد كه ازدواج كرد. بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترك با راهنماييهاي همسر خود تصميم گرفت ادامه تحصيل دهد. بهدليل پيشزمينههاي قرآني و تمايلاتي كه در وي نسبت به يادگيري قرآن وجود داشت، پا در حوزه علميه گذاشت و تا سطح 2 حوزه پيش رفت و دورههاي مختلف تعليم و تدريس و تربيت را گذراند. بعد از رسيدن به اين مرحله بود كه دانست براي آنكه بتواند مروج واقعي قرآن شده و اين كتاب آسماني را به ديگران نيز تبليغ كند، نيازمند يادگيري و آموزش ارتباط با ديگران است، بنابراين وارد دانشگاه شد و رشته روابط عمومي را پي گرفت. بدينترتيب راه و رسم ارتباطيابي با ديگران را آموخت و سعي كرد تا از اين پس با آگاهي بيشتري با افراد مختلف ارتباط گرفته و علوم قرآني را تبليغ كند. حالا كه پشت سرش را نگاه ميكند 29 سال ميشود كه گامهايش را در راستاي كلاسهاي قرآني برداشته است. روزهاي اوليه ترويج، به شيوه درزدن خانههاي همسايه و دعوتشان براي شركت در محافل قرآني بود. خانمهاي خانهدار كه با خبر ميشدند چنين محفلي در نزديكيشان برقرار است، به خوبي از آن استقبال ميكردند تا اينكه مدتي بعد با موافقت مادر يكي از شهدا مجالس در خانه او برگزار شد. پس از مدتي با تلاش فراوان، گروه منسجمي با نام كانون شهيد مسعود قيدي تشكيل شد كه كلاسهاي قرآني مختلفي را برگزار ميكرد. سرانجام اين كانون با وسيعتر شدن فعاليتهاي خود به يك مركز قرآني ارتقا پيدا كرد.
3 خانه شد 30خانه
اين معلم قرآن به سالهاي دور كه برميگردد درباره تشكيل كلاسهاي قرآني ميگويد: «15سال پيش، 2سال كلاسهاي قرآني را در خانهام برگزار كردم. خانهمان طبقه چهارم است و آسانسور هم ندارد. در ابتداي برگزاري كلاسهاي قرآن يكييكي در خانه همسايهها را ميزدم و به آنها اطلاع ميدادم كه مثلا فلان روز خانهمان كلاس قرآن است. خانمها هنوز كه هنوز است آن روزهايي را كه خود را به كلاس درس قرآن ميرساندند، به خوبي بهخاطر دارند.»پس از مدتي با مادر شهيدي آشنا شدم كه 2 خانه براي برپايي كلاس قرآن در اختيار ما گذاشت كه در كنار خانه خودمان ميشد 3خانه. بعد از مدتي اين 3 خانه تبديل شد به 30 خانه؛ بدينترتيب كه خانمهاي مختلفي ميآمدند و اعلام ميكردند كه ميخواهند خانه آنها نيز جزو خانههاي قرآني باشد. با رضايتنامهاي كه از همسرانشان ميآوردند خانه آنها به پايگاه فعاليتقرآني ما تبديل شد. در مناسبتهاي مختلف آنها هر نوع همكاري لازم را با ما دارند. مثلا يكي روي پشتبام خانهاش آشپزخانهاي زده كه براي مناسبتهاي مختلف بسيار كمككننده است. در خانههاي ديگر نيز جلسات متفاوت محلي، سخنراني براي خانمها به مناسبتهاي مختلف مولودي و عزاداري برپا ميشود.» وي در اين ميان به ياد ميآورد سالهاي پيش را كه «حدود 2 سال راس ساعت 9صبح اين 30پايگاه درحاليكه رحل و قرآن را دور تا دور اتاق چيده بودند، شاسي ضبطهاي كوچكي كه بهشان داده بوديم را ميزدند و صوت قرآن پخش ميشد.» وي ادامه ميدهد: «در هر كوچه و پسكوچه، حتي در خانههاي روستاي سيمينقلعه اين حركت انجام ميشد. بدينترتيب براي حدود 45دقيقه، خانمها محل كارهاي مختلف خود را رها كرده، ميآمدند تا قرآن بخوانند.» مهري هاشمي درباره علت تعطيل شدن اين رسم ميافزايد: «من بايد به اين خانهها سر ميزدم و آنها را زيرنظر مستقيم قرار ميدادم. همچنين بعد از مدتي اين خانهها مقداري رشد كردند و خانمها دوست داشتند علاوه بر اينكه قرآن پخش ميشود استادي هم داشته باشند تا جنبه آموزشيتري برايشان داشته باشد. متأسفانه ما تنها توانستيم براي 6 تا از خانهها استاد بفرستيم. واقعا دوست دارم آن روزها دوباره تكرار شود.»
كلاسهايي رايگان اما هميشگي
مهري هاشمي كه البته ديگران بيشتر با نام خانوادگي همسرش، «موسوي» او را ميشناسند، درباره فعاليتهاي قرآني خود ميگويد: «در سال 79 ما يك مؤسسه قرآني تشكيل داديم كه بيشتر يك كانون قرآني بود، حالا 7-6 سالي ميشود كه تبديل به يك مؤسسه قرآني به نام «بشري وحي» شده. همسرم مديرعامل مؤسسه است و پسر و دخترم نيز كارهاي فني و آيتي را انجام ميدهند.» وقتي درباره دفتر مركزي اين مؤسسه ميپرسيم، ميگويد: «اين مؤسسه به وسعت تمام زمين براي خدمترساني به قرآندوستان فعاليت ميكند و در حال حاضر مكان ثابتي ندارد.» وي ادامه ميدهد: «ما حدود 4 الي 5سال پيش در خيابان وزرا يك ساختمان مركزي داشتيم و فعاليتهايمان را در آنجا پي ميگرفتيم اما چون هزينهها بالا بود و ما براي كلاسهايمان هزينهاي نميگرفتيم، نتوانستيم از عهده اجارهبهاي آنجا بربياييم و بهناچار آنجا را بستيم.» وي با تأكيد بر اينكه تمام كلاسهاي مركز بهصورت رايگان است، ميافزايد: «البته اعانات و هداياي مردمي اجازه نميدهد كارهايمان لنگ بماند.» مهري هاشمي به سالهاي دورتر كه برميگردد به ياد ميآورد. «بهخاطر شغل همسرم خيلي در تهران نميمانديم و براي ماموريت به شهرهاي مختلف ميرفتيم. اما من همانجا هم با ديگران ارتباط ميگرفتم و برايشان كلاس برگزار ميكردم. وقتي وارد شهري جديد ميشديم، من هنوز اثاثم را باز نكرده نيت ميكردم همان روز كلاس قرآن بگذارم و بعد كارتنها را باز كنم. به در خانه همسايهها ميرفتم و ميگفتم كه كلاس قرآن داريم. وقتي كلاس برگزار ميشد، آن وقت بود كه خيالم راحت ميشد و شروع به چيدن اثاث ميكردم.»
چهارچرخ بالانس شده
اين مروج قرآني كه سالهاي سال است در راستاي اعتقاد خود گام برداشته و با عشق و علاقه راه را براي اشاعه قرآن باز كرده، درباره تأثير قرآن در زندگيشان ميگويد: «انسان براي داشتن يك زندگي مناسب و آرام بايد چهار چرخ بالانس شده داشته باشد تا بتواند رو به جلو حركت كند، اين چرخها عبارتند از: چرخ عاطفه، چرخ ماديات،چرخ روح و روان و چرخ معنوي. اين بحث ماورايي و معنوي در زندگي خيليها خالي است. بسياري به آن توجه نميكنند اما احساس من اين است كه خلأ ماورايي در زندگي ما به خوبي پر شده است.» هاشمي در لابهلاي صحبتهايش به كرات از همراهي 2 فرزند دختر و پسر و عروسش ياد كرده و ميگويد: «در خانواده ما كلا مسائل قرآني حرف اول را ميزند. دختر و پسرم با اينكه رشته تحصيليشان آيتي است اما علمشان را در خدمت قرآن بهكار گرفتهاند.كارهاي سايت خودمان يعني «بشري وحي» بهعهده بچههاست كه بيشتر از 60 مؤسسه قرآني را جذب كرده و با بسياري از ارگانها در حال همكاري است.» وقتي صحبت به تربيت فرزندان ميرسد، ميگويد: «در تربيت فرزندان اعتقادم به اين است كه اگر من و پدرشان قرآن را دريافته باشيم و به آن عمل كنيم، اين عمل ما آن تأثيري كه بايد را بر فرزندان خواهد گذاشت. درحقيقت بايد قرآن به قلب فرد نفوذ كند تا آن تأثيري را كه لازم است برجاي بگذارد.»
فعاليتهاي مؤسسه خانوادگي
«مؤسسه بشري وحي فكر ماست و هميشه همراه ماست. به مكان خاصي مؤسسه قرآني نميگوييم بلكه اين مؤسسه در تمام زندگي ما جاري شده و هر لحظه به آن فكر ميكنيم.» اينها را هاشمي در پاسخ به اين سؤال كه نقش مؤسسه قرآني بشري وحي تا چه حد است، ميگويد و ادامه ميدهد: «مؤسسه هيچ وقت بسته نيست؛ يعني اينطور نيست كه بگوييم فلان ساعت كركره را پايين ميكشيم و تعطيل. ما هميشه با قرآن زندگي ميكنيم و هيچچيزمان از قرآن تفكيك نيست. حتي در سايت نيز شماره منزل را دادهايم تا خودم بتوانم شخصا تلفنهاي مردمي را پاسخ بدهم.» وي درباره فعاليتهاي مؤسسه بشري وحي ميگويد: «ما بهطور كلي سعي ميكنيم مخاطب را شناخته و با توجه به نيازي كه دارد فعاليت مناسب را انجام دهيم. فعاليتهاي مؤسسه ما در سراسر تهران و حتي روستاهاي اطراف انجام ميشود. اگر توفيق بيابم معلم بيشتر كلاسها خودم هستم، اگر نه معلمهاي مربوط را به مراكزي كه درخواست ميدهند ميفرستيم.» بهطور كلي ميتوان فعاليتهاي اين مؤسسه را كه با هدف اشاعه و تبليغ قرآن صورت ميگيرد اينگونه شمرد: برگزاري محافل اُنس با قرآن كريم، آموزش الكترونيكي قرآن كريم، برگزاري مسابقات قرآني در سطح كشور، برگزاري دورههاي روخواني، روانخواني، مفاهيم، اخلاق، صوت و لحن، تفسير و مهارتهاي زندگي از ديدگاه قرآن، برگزاري دورههاي حفظ بهصورت حضوري و غيرحضوري، برگزاري دورههاي تربيت مدرس و حتي توليد نرمافزارهاي متنوع قرآني.
كلاس در ساعت 6صبح
چندين سال پيش بهدليل شغل همسرم در شهر اصفهان بودم، دخترم به بيماري كوچكي مبتلا شده بود كه نيازمند مراقبتهاي بيشتري بود، با وجود اين، بيماري او اصلا دست و پاي مرا براي كلاسهاي قرآني نميبست بلكه قرآن هميشه و در همه جا به كمكم آمده بود. در آن دوران ساعت 9 صبح براي خانمها كلاسي داشتم كه در مسجد برگزار ميشد اما چون آن روزها بايد زودتر به بيمارستان ميرفتم و كارهاي دخترم را انجام ميدادم، ساعت كلاس را براي بعد از نماز صبح، يعني ساعت 6 تنظيم كردم. اما خادم مسجد گفت كه اين ساعت در مسجد را باز نميكند. بنابراين با خانمها تصميم گرفتيم به سمت چمن پشت ساختمان مسجد رفته و كلاس را آنجا برگزار كنيم. در آن ساعت از روز كساني كه واقعا عاشق بودند ميآمدند و در كلاسها شركت ميكردند. در حقيقت هيچچيزي نتوانست مانع من براي برگزاري كلاسهاي قرآني شود بلكه قرآن خودش بسترهاي لازم را براي ادامه راه فراهم ميكرد.
آرامش دروني با قرآن
يكي از دوستانم خودش اعتراف ميكرد كه دچار يك نوع وسواس فكري و ظاهري است. حالش از نظر روحي خيلي نامناسب بود و زندگياش به نوعي مختل شده بود. در همه كارهايش گره افتاده بود و نميدانست چطور بايد زندگي اش را دوباره رو به راه كند. مشكلات هر روز بيشتر از قبل ميشدند و خودش نيز شديدا از نظر روحي و رواني آسيب ديده بود و همين مشكلاتش را تشديد ميكرد. بهنظر من نيازمند آن بود كه روانكاوي شده و حتي قرص مصرف كند. با اينكه سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، آمد و در كلاسهاي روخواني قرآن شركت كرد. به او ميگفتم كه از روي خطوط قرآني نقاشي بكشد. بعد از 3 سالي كه او در كلاسهاي قرآني شركت كرد، به لطف خدا سواد خواندن و نوشتن آموخت، همچنين از نظر روحي و رواني آرامش عجيبي پيدا كرد و ديگر آن وسواسهاي فكري از بين رفت. درحقيقت آن سكوني كه خود قرآن وعدهاش را داده بهدست آورد؛ از قرآن نور گرفت و هدايت شد.
نظر شما