او سال 1993 با فیلم تحسینشده «پسر بد بادی» مورد توجه بینالمللی قرار گرفت. قصه این فیلم درباره مردی منزوی بود که روحیاتی بچگانه داشت. زمانی که مشغول ساختن فیلم «تراکر»(2002) بود، بازیگر این فیلم دیوید گولپیلی به او پیشنهاد کرد فیلمی درباره مردم سرزمین او و در محل زندگی خود آنها بسازد.
چند سال بعد، کارگردان خوش ذوق استرالیایی خودش را در شهر زادگاه گولپیلی به نام رامینگنینگ دید. این شهر در بخش جنوبی کشور قرار دارد و محیطی خاص و منحصر به فرد است. خط اصلی قصه فیلم درباره مردی است که برای یکی از نزدیکانش یک افسانه کهن را تعریف میکند.
این افسانه درباره مردی است که چند همسر دارد و به یکی از آشنایان خود که قصد ازدواج با یکی از آنها را دارد، درسهایی درباره زندگی میدهد. اما مرد قصهگو از قصهای که تعریف میکند، هدف مشخصی دارد. خود او هم در شرایطی شبیه شخصیت اصلی قصهای که تعریف میکند، گیر افتاده است. «ده بلم» در استرالیا مورد توجه منتقدین و تماشاگران قرار گرفت و در کنار نقدهای مثبت، با فروش بالایی هم روبهرو شد. فیلم فرهنگ سنتی استرالیا را به شکلی جذاب و تماشایی به تصویر میکشد.
- «ده بلم» نسبت به تمام فیلمهای سینمایی دیگر، حال و هوای متفاوتی دارد. اکثر تماشاگران سینما، زبان و لحن آن را تازه و بدیع ارزیابی میکنند.
- این فیلم کاملاً متفاوت از تمام آن فیلمهایی است که قبل از این ساختهام. فکر میکنم این ماجرا از وقتی شروع شد که برای اولین بار به رامینگنینگ رفتم تا یکی دو هفتهای را در کنار دیوید به فیلمبرداری «تراکر» بپردازم. این محل یکی از غریبترین و بیگانهترین جاهایی بود که تا به حال رفتهام و دیدهام.
این شهر کاملاً دور افتاده است و تعداد بسیار اندکی از اهالیاش انگلیسی صحبت میکنند. از نظر فرهنگی هم نمیتون آن را با جاهای دیگر مقایسه کرد. در کل، مکان سختی بود. از طرف دیگر، در یک نقطه زمانی مشخص من نیازمند آن بودم که فیلمی را با حال و هوایی تازه و البته خیلی سریع بسازم. «ده بلم» پروژهای بود که فکر میکردم میتوانم از نظر اقتصادی آن را خیلی سریع کار کنم.
- واقعاً ؟ خیلی غیرعادی و عجیب و غریب به نظر میرسد...
- بله، به نوعی شگفتانگیز و گیجکننده بود. اما اگر شما معنی سرمایه و سرمایهگذاری در استرالیا را بدانید و متوجه این نکته باشید که باید توازنی بین دو خواسته ضروری فرهنگی و تجاری برقرار کنید، آن وقت است که میتوانید کارتان را سریعتر انجام دهید. این نکته مهمی در فیلمسازی در استرالیاست.
اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت فیلم شما با استقبال خوب و فراوان تماشاگران روبهرو خواهد شد. من به عنوان فیلمسازی شهرت پیدا کردهام که میتوانم سختترین کارها را با یک بودجه تولید متوسط و مناسب به انجام برسانم. همین نکته باعث شد تا به رامینگنینگ بروم و درباره ساخت فیلمی در آن جا با دیوید صحبت کنم. میخواستم از نزدیک محل مورد نظر را ببینم. این طوری نبود که ساخت این فیلم به من تحمیل شود. متوجه شدم اهالی محل دوست دارند فیلم ساخته شود و برای این کار حاضرند هر نوع کمکی هم بکنند.
آنها میخواستند این قصه گفته شود و به بهانه آن، فرهنگشان به تصویر کشیده شود. در خودم احساس وظیفه میکردم و فکر میکردم باید ساخت این فیلم را به خودم تحمیل کنم. میخواستم ببینم آنها به دنبال چه چیزی بودند.
آنها میخواستند فیلمی ساخته شود که به طور همزمان هم برای آنها خوب و دلچسب باشد و هم تماشاگران سراسر جهان آن را بپسندند. یکی از اهالی گفت میخواهد این فیلم را به فرزندانش نشان بدهد و بگوید: «این جا همان جایی است که شما از آن میآیید. شما همین هستید که در فیلم به نمایش درمیآید.» در همان حال، آنها میخواستند فرهنگ قدیمی خود را بقیه جهان هم نشان بدهند تا هم مردم جهان با آن آشنایی پیدا کنند وهم به آن با دیده احترام نگاه کنند. آنها فیلمی میخواستند که چیزی بیشتر از یک مستند باشد.
- پس وقتی به محل رسیدید هنوز ایده و تصوری در اینباره که فیلم باید چه چیزی باشد نداشتید؟
- کل پروسه ساخت فیلم حکم یک تحول و دگرگونی را داشت. سبک قصهگویی محل کاملاً با نوع قصهگویی ما متفاوت است. برای آنها قصهگویی حکم یک وظیفه را دارد، وظیفهای متفاوت از شرح وظایف ما. ادبیات آنها زمین را به عنوان مکانی متفاوت میبیند و نگاهشان در این رابطه شبیه نگاه ما نیست.
این نکته کاملاً در زبان آنها منعکس شده است. برای مثال، آنها نمیتوانند کلمه «من» یا «مرا» «تو» یا «آنها» را تلفظ کنند. اما ما از این کلمات خیلی استفاده میکنیم. با این حال «آنها»، «ما» را به شانزده شکل تلفظ میکنند. آنها به جای «فقط من و تو» تنها از یک کلمه بهره میگیرند. نوع متفاوت صحبت کردن آنها، عامل اصلی تفاوت جامعه آنها با بقیه جوامع است. آنچه باعث شد فیلم متفاوتتر از بقیه فیلمها به نظر برسد، نوع نگاه آنها به درام است.
- به این ترتیب هنگام ساخت فیلم با مشکلات عملی زیادی روبهرو بودید؟
- بلافاصله بعد از حضور در آن جا فهمیدم به درون پروسهای از درس فیلمسازی افتادهام که قبل از این هیچ چیزی دربارهاش نشنیدهام و نخواندهام. همین مسئله باعث شد روشی را برای ساخت فیلم خلق کنم که بتوانم این جامعه را به نمایش بگذارم. فیلمسازی برای ما کار ویژهای است.
وقتی تو با جامعهای روبهرو میشوی که خیلی خاص است، باید راههای تازهای را برای کار پیدا کنی. کار فیلمبرداری ما با برنامهریزی دقیق بود، در حالی که جامعهای که دربارهاش فیلم میساختیم این چنین نبود و راه خودش را میرفت. اما، ما خوششانسیهای خودمان را هم داشتیم. مهمترین نکته این بود که مردم آن جا میخواستند این فیلم ساخته شود.
- چالش اصلی تکنیکی کار چه بود؟
- میدانستم که باید کار زیادی روی دیالوگها انجام دهم؛ زیرا تا قبل از این کسی با آن نوع حرف زدن آشنایی نداشت. همین مسئله باعث خلق دردسرهایی میشد. در عین حال، ما در بسیاری از صحنهها بین 10 تا 12 کاراکتر جلوی دوربین داشتیم. حضور این همه نابازیگر کار را سخت میکرد. امکانات ابتدایی محل هم برای لوازم ما دردسرهایی را درست میکرد.
برای مثال، ما برای استفاده از یک بوم صدا با مشکلات زیادی روبهرو بودیم. چالش اصلی کار ما همینها بود و من مدام از خودم میپرسم با این شرایط و امکانات دارم در اینجا چه غلطی میکنم؟ کمی که کار جلو رفت متوجه شدم باید به شیوههای قدیمی خودم متوسل شوم. در عین حال، ما بودجه اندکی داشتیم و نمیتوانستیم خیلی دست و دلبازی کنیم.
- وقتی طرح ساخت فیلم را برای اولین بار در بین افراد بومی مطرح کردید، نوعی چندگانگی و ناهماهنگی بوجود آمد؟
- دقیقاً نمیدانم چنین اتفاقی افتاد یا نه. قبل از شروع فیلمبرداری چندین دیدار با شرکتهای معدن و آدمهای مهم محل داشتیم تا همه چیز به خیر و خوشی و درستی پیش برود. در پایان این دیدارها ما یک موافقت کلی مثبت از همه گرفتیم.
اما هیچکس نمیدانست در طول کار چه اتفاقاتی قرار است رخ بدهد. ولی همه از ساخت فیلم لذت بردند. یک بار یکی از بازیگران فیلم – که خیلی دوست داشت نقشی در فیلم داشته باشد، ولی به دلایلی نتوانست این نقش را به دست بیاورد – ناگهان شروع کرد به صحبت کردن علیه فیلم. خیلی سریع یکسری سوءتفاهم به وجود آمد، اما این مسئله نتوانست لطمه زیادی به کار بزند. همه ما در طول کار به یکدیگر اعتماد داشتیم و این نکته مانع از خلق موانع جدی میشد.
کوتاه شده از: Time out.com