پادشاه فصلها برای نگارگران ایرانی، بهار بود و برای شاعران پاییز. کمتر نگارگر و شاعری خطر میکرد و از زیبایی زمستان میگفت. با سرمای زمستان، راهها یخ میبست و کوچهها و بامها برفپوش میشدند.
هر کوچه با کوه برفابی پر میشد که صاحبان خانه در کوچه پارو میکردند. مصیبت زمستان، تهیه سوخت و شُل و گِل کوچهها و خیابانها بود. مسافران ایرانی نیز کمتر در سرمای زمستان به صرافت سفر میافتادند.
راههای نامناسب میانشهری آنان را مجاب میکرد تا از قید سفر بزنند و جانشان را بر سر سفر زمستانی نگذارند. اما کم نبودند سیاحان و مسافرانی که زمستان و تابستان نمیشناختند و از تنهایی و سختی سفر نمیرمیدند.
با آغاز هر زمستان، جنبش تهران کم نمیشد که علاوه هم میگشت. زمستان، خوراکیها و سرگرمیها و مشاغل خودش را داشت. مشاغل و خوراکیهایی که موجب گرمای تهران در سرمای زمستان میشدند.
تا پیش از جلوس قاجار، تهران قریۀ خوش آبوهوایی بود اما پای هر مسافری به آن نمیرسید و در سایۀ شکوه «ری» و عبدالعظیم(ع) قرار داشت.
با قدرت گرفتن قاجار و پایتختی تهران، سیاحان و مسافران راهشان را کج کردند و روانۀ پایتخت نو شدند. اغلب مسافران تهران از زمان قاجار به بعد راهی این شهر شدهاند. مسافران فرنگی که روانۀ تهران میشدند بایست از سفرهای تابستانی و زمستانی رجال و دولتمردان ایرانی باخبر میشدند تا در برنامۀ سفرشان به مشکلی برخورد نکنند.
اما برای مسافران و سیاحانی که 200 سال پیش به ایران سفر میکردند، زمستان فصل مساعدی نبود. بارش برف و باران، جاده های ناهموار را ناامنتر میکرد، مراسلات به آسانی انجام نمیشد و گاه هرگز به مقصد نمیرسید.
سردی هوا و کمبود سوخت، سفر زمستانی را پرهیب تر میکرد چندانکه هر مسافری سختی راه را به جان نمیخرید الا از سر ناچاری یا از درد جستوجو.
اما کم نبودند مسافران و سیاحانی که در سرمای زمستان به تهران سفر کردند و با مشاغل، بازیها و خوراکیهای زمستانیاي آشنا شدند که تهرانیها به آن خو کرده بودند. در نوشتۀ زیر از خلال چهار سفرنامه فریزر، پولاک، براون و ویتاسکویل وست در تهران زمستانی دورة قاجار چرخی میزنیم.
منبع:همشهري سرزمين من
نظر شما