همه چیز از یک مهمانی خانوادگی شروع شد، دخترهای فامیل دورهم جمع شده بودند که یکی از آنها که از قبل می دانست سمیه قصد دارد وزنش را افزایش دهد به او گفت :
« چند وقت قبل کارت ویزیت پزشکی را ازیکی ازدوستانم گرفته‌‌ام که می گویند داروهای دست سازش جادو می کند ودر مدت کوتاهی هر کسی را به وزن دلخواه خودش می رساند».
در حالی که فقط چند ماه به برگزاری مراسم عروسی سمیه مانده بود ، او با وسوسه رسیدن به وزن دلخواه کارت ویز یت را گرفت و فردای آن روز با شماره ای که روی کارت حک شده بود تماس گرفت ، تماسی که سرگذشت دردناکی را برای نوعروس جوان رقم زد و او را راهی بیمارستان کرد.
سمیه درحالی‌که تنها چند ساعت از خروج او از اتاق عمل می‌گذشت روی تخت بیمارستان در توضیح ماجرا گفت: پس از تماس با این شماره تلفن، مردی که خود را دکتر داروسازمعرفی می کرد گوشی را برداشت ،اوبعد ازاینکه وزن وقد مرا پرسید از من خواست آدرس منزلمان را بدهم تا 24 ساعت بعد قرصهای چاق کننده معجزه کننده‌اش را برایم بفرستد.
2 روز بعد 2 بسته کپسول را که روکش آنها صورتی وقرمزبود، به همراه یک دستور العمل از طریق پیک دریافت کردم.
طبق دستورالعمل شروع به مصرف قرصها کردم اما بعد از آنکه مدتی گذشت و تغییری در وزنم ایجاد نشد ، بار دیگر با دکتر داروساز تماس گرفتم ، وقتی ماجرا را به او گفتم او با چرب زبانی مدعی شد که باید یک دوره دیگر قرصها را مصرف کنم تا اثر آنها ظاهر شود وبا همین ترفند 24ساعت بعد از گرفتن مبلغی 2 بسته دیگر کپسول به دستم رسید.
به خاطر اینکه به روزعروسی ام نزدیک می شدم و می خواستم وزنم افزایش پیدا کند، سعی کردم با دقت بیشتری قرصها را مصرف کنم ولی باز هم نه تنها تغییری در وزنم ایجاد نشد بلکه 20 روز بعد ناگهان درد شدیدی درگوشم احساس کردم، با گذشت زمان برشدت درد افزوده می شد تا اینکه درد شدید به ناحیه گردن وسپس قفسه سینه ام سرایت کرد.
به خاطردرد شدید همراه همسرم به دکتر رفتیم، اما پزشکان درمانگاه ابتدا علت درد را چرک گوش و سپس بیماری قلبی عنوان تشخیص دادند و برایم دارو تجویز کرده و حتی مرا بستری کردند اما سرانجام در حالی که از درد بی تاب شده بودم، پزشکان متخصص بیمارستان متوجه شدند محل اصلی درد در معده‌ام است.
با عکس‌برداری معلوم شد که معده ام به دلیل مصرف کپسول های دست ساز دچار پارگی شده و وضعیتم بسیار وخیم است، بنابراین پزشک متخصص دستور داد به صورت اورژانسی اتاق عمل آماده شود و نیمه شب گذشته راهی اتاق عمل شدم و با انجام یک جراحی از درد وحشتناک و مرگ نجات پیدا کردم.
در حالی که تنها 4 روز تا برگزاری مراسم عروسی سمیه باقی مانده است ،با شکایت خانواده وی تحقیقات برای شناسایی دکتر داروساز که تنها سرنخی که از او وجود دارد یک شماره تلفن است آغاز شده است.
