براي همين است كه حتي مضاميني چون عشق و وفاداري و راستگويي در داستانهايي با موضوع جنگ مورد پرسش قرار ميگيرند و محكي سفت و سخت ميخورند.
اكنون، بعد از بيش از 2 دهه كه از پايان جنگ ميگذرد، دفاع مقدس روايتهاي سليستري را بهخود ميبيند. از ميان نويسندگاني كه جواني خود را در زمان جنگ گذراندهاند محمدرضا بايرامي، نويسندهاي است شناخته شده. دغدغه جنگ و البته مضاميني كه حين پرداخت به اين موضوع ميشكافد در بيشتر كارهايش ديده ميشود.
دشت شقايقها از اين جهت كاري است گيرا كه در مرز بين واقعيت و داستان، گزارش و خاطره حركت ميكند. او اين بار اوضاع و احوال يك سرباز را روايت ميكند كه در منطقهاي دورافتاده بايد با سختيها و مشكلات گوناگون دست و پنجه نرم كند. تكتك تجربههاي دوران سربازي در دست نويسنده به حادثهاي ديدني و اتفاقي خواندني بدل شده است. در مسير همين مشقتها اين سرباز، سفري دروني را طي ميكند و پختگي و بلوغ حاصل از تحمل رنج و ايستادگي را احساس ميكند.
نظر شما