اين جمله، يعني او درمزرعهاش در صفادشت است. صفادشت يكي از بخشهاي شهرستان ملارد است و در منتهياليه غربي استان تهران قرار دارد؛ يعني درست آنجايي كه ملارد به محمدشهر و ماهدشت ميرسد. صفادشت، مانند ملارد و شهريار، يكي از نزديكترين مراكز كشاورزي و دامپروري به شهر تهران است. ميگويد: «قبل از توسعه تهران، دامپروريها در خيابان آذربايجان بود. بعد از آن، به يافتآباد انتقال يافت و بعد از مدتي اين دامپروريها از تهران تبعيد شدند و حالا هم به صفادشت رسيدهاند.
شايد از اينجا هم بيرون بروند!» راست ميگويد. همينكه گشتي در صفادشت بزنيد، تعداد زياد واحدهاي دامپروري و مرغداري توجه شما را بهخود جلب ميكند. البته بيشتر از آنكه ببينيد، بوي آنها را استشمام خواهيد كرد. به همينخاطر هم هست كه مزرعه مجيد نظرزاده در صفادشت است. آن هم درست در انتهاي كوچهاي به نام پرستو؛ جايي كه تصور ميكنيد دنيا در آن به پايان رسيده. به مزرعه كه ميرسيد، در آهني بزرگي روبهروي شماست. مزرعه امروز، تا چندسال پيش مرغداري بزرگي بوده اما با تغيير كاربري، از چند سال پيش به يك مزرعه توليد ورمي كمپوست تبديل شده است، آن هم در يك مساحت 12هكتاري.
در ابتداي ورود به مزرعه، به محوطه خالي ميانه مزرعه ميرسيم. محوطه بزرگ است. آنقدر كه ميتوان يك فوتبال جانانه در آن بازي كرد؛ آن هم گل بزرگ. كناره محوطه، يك باغچه طولي قرار دارد. باغچه، انگار براي نظرزاده خيلي مهم است. همينكه به جلوي آن ميرسيم، ميگويد: «تا همين يك هفته پيش، اينجا گل آفتابگردون داشتم. البته باز نميشدن از سرما.» جلوي هر كدام از درختانش كه ميرسد، دستش را تا 10سانتيمتر مانده به زمين ميبرد و ميگويد: «تا مردادماه تا اينجا بودن. اما حالا ببين چقدر شدن؟ درختها هركدام يك متري قد دارند.» ميگويد همه اينها بهخاطر همين كمپوست است. تازه آن هم با آب شور اين منطقه. باغچهاش پر است. هلو كاشته و انار. جابهجا هم رز. ميگويد تابستان كه بشود، هر روزميتواند براي همسرش رز بچيند.
باغچه، چندتايي هم بيد مجنون دارد. انگار كرج و شهريار به بيدستان معروفند؛ همانطور كه تهران به چنارستان معروف است. باغچه را كه رد ميكنيم، به ساختمان مركزي مزرعه ميرسيم. ساختمان مديريتي، 2 طبقه است. تازهساز است. اگر هم نباشد، نوسازياش كردهاند. طبقه بالا، ابتدا به يك سالن بزرگ ميرسد. چند اتاق در كنار آن سالن وجود دارد كه يكياش اتاق مديريت است. همانجايي كه نظرزاده مينشيند و مزرعهاش را ميچرخاند. اتاق نظرزاده، پر از گلدان است. هركدام را كه نشان ميدهد، ميگويد تازه قلمه زده. يكي از گلدانها را ميآورد و رنگ شفافش را نشان ميدهد. بعد با ذوق بيشتر، گلدانهاي حسنيوسف را نشان ميدهد و ميگويد: «همين حسن يوسفها را ميبيني. اين هم از نتايج اين كمپوسته».
- باغچههاي پر انرژي!
ازكنار ساختمان كه ميگذريم، به يك دستگاه بزرگ ميرسيم. دستگاه، چيزي شبيه ديگر دستگاههاي كشاورزي است. يعني همانهايي كه رنگ سبزشان داد ميزند كه قرار است در يك مزرعه استفاده شوند. نظرزاده، دستگاه را نشان ميدهد و ميگويد: كود حيواني را كه ميآوريم با اين دستگاه آسيابش ميكنيم. كود حيواني بعد از آسياب شدن، درون يك حوضچه نسبتا بزرگ ريخته مي شود. حوضچه، يك سطح شيبدار است كه از بتن ساخته شده. در كنار حوضچه، سالنها قرار دارند. 6يا 7 سالن، كنار هم رديف شدهاند. سالنها، سولههايي هستند كه قبلا براي مرغداري استفاده ميشده است. شايد نصف سالنهاي توليد خالي باشند. در يكي از سالنها را باز ميكند. سالن، 60يا 70متر طول دارد. 12تا 13متر هم عرض آن است. 3 رديف كود در كنار هم ديده ميشوند. كودها، شبيه پشتههاي خاك هستند. رديفهاي كود، كنار هم قرار گرفتهاند. با فاصله يك متري از هم شايد هم كمتر. رطوبت هوا زياد است. نظرزاده، شيلنگ آب را برميدارد و ميگويد، اين پشتهها، هميشه بايد مرطوب باشند. رطوبت نبايد از 50درصد كمتر شود. خيلي هم نبايد زياد شود. پشتهها در حقيقت مخلوطي از انواع كود حيواني و البته كرمهاست. براي آنكه كرمها را بتوان ديد، بايد با بيل خاك را جابهجا كرد. با اشاره نظرزاده، كارگر مجموعه پشته را كنار ميزند و او حجم زياد كرم را به من نشان ميدهد.كرمها از سر و كول هم بالا ميروند. دستش را دراز ميكند و يكي از كرمها را برميدارد و آن را نشان ميدهد.
بعد با انگشتش، قسمتي از بدن كرم را كه بالا آمده است نشان و ميدهد و با لحني كه انگار كمي هيجان دارد ميگويد: «ميبيني! غذا رو خورده. الان داره هضمش ميكنه». بعد، كرم را روي پشته مياندازد. كناره پشته را نشان ميدهد. جايي كه مرطوب است و انگار آب راه افتاده است. ميگويد اين همان اسيدهيوميك است كه گفتم. مايع راه افتاده، رنگي بين زرد و نارنجي دارد. از سالن بيرون ميآييم و به سالن كناري ميرويم. آن سالن هم مانند سالن پيشين است. منتها با اين تفاوت كه پشتهها، زمان كمتري است كه در سالن گذاشته شدهاند. براي همين، بوي كود حيواني، بيشتر به بيني ميخورد. راهمان را ميكشيم و به يك سالن بزرگتر ميرويم. ميگويد: اينجا انبارمان است. انبار مواداوليه و انبار كالاي بستهبندي شده. در را باز ميكند و وارد انبار ميشويم. انبار، سالن بزرگي است كه به يك سالن ديگر ميرسد. سالن دوم، بزرگتر هم هست. طولش، نزديك به 100متر و عرضش هم شايد 20متر باشد. از كنار يك تسمه نقاله ميگذريم و به انتهاي سالن ميرويم. آسياب بزرگتري را نشان ميدهد و ميگويد:«بعد از آماده شدن محصول، آن را درون اين آسياب ميريزيم تا خرد شود.» بعد به محصولات انبار شدهاش اشاره ميكند و ميگويد: «اينجا هم آنها را انبار ميكنيم. هركدام از گونيها، 26كيلو وزن دارند». ميگويد بيشتر از 25كيلويي كه روي آن نوشته ميريزيم. دستگاه ديگري را ميبينم. بزرگ است و با دستگاههاي ديگر فرق دارد. وقتي ميپرسيم، ميگويد: «اين دستگاه كود را گرانوله ميكند.» از داخل يكي از گونيهاي 25كيلويي، كود گرانوله را بيرون ميآورد و ميگويد: «ابتدا همه فكر ميكردند كه كود گرانوله بهتر جذب ميشود اما بعدا مشخص شد كه اگر كمپوست بهصورت خام باشد، بهتر و بيشتر جذب ميشود. براي همين، ديگر اين محصولات را نفروختم.»
- رسيدن به اين نتايج سخت است
آنها كه به سراغ توليد و راهاندازي كسبوكار ميروند، معمولا 2 دستهاند؛ آنهايي كه از همان ابتدا چشمشان به دنبال زياد شدن صفرهاي بانكيشان است. در مقابل، كساني هم هستند كه بيشتر از آنكه افزايش درآمد برايشان مهم باشدپيشرفتكردن برايشان اهميت دارد. نظرزاده هم جزو اين افراد است. عاشق كارش است. اين را ميشود از لحنش و البته هيجاني كه هنگام صحبت كردن دارد فهميد. كافي است از ويژگي كود كمپوست توليدياش بپرسيد. آن وقت چند برگ نتيجه آزمايش روبهروي شماست كه در آن، اجزاي مختلف موجود در كود توليدي آنها نوشته شده. ميگويد: «رسيدن به اين نتايج، كار سختي است. اما با تلاش زياد، بالاخره توانستيم» . بهترين نوع كود كمپوست، داراي 20واحد كربن آلي است اما كودي كه ما توليد ميكنيم تا 28واحد هم كربن آلي داشته». نظرزاده دليل اين موفقيتهايش را ابتكاراتي ميداند كه در كارش داشته؛ «براي مثال در توليد ورمي كمپوست، از كود مرغي استفاده ميكنيم. به هر كسي بگوييد، به شما ميخندند». درهمه متون آموزشياي كه در فضاي مجازي وجود دارد، تأكيد شده است كه به هيچ وجه از كود مرغي استفاده نكنيد. نظرزاده ميگويد: «من نخستين كسي بودم كه از كود مرغي استفاده كردم. اين كود چون اسيديته و فسفات بالايي دارد، از آن استفاده نميشود». بعد از گفتن اين جملات، با لبخندي اضافه ميكند:« اما بهخاطر همين كود مرغي است كه كربن آلي كود توليدي ما بالاست. هرچند اين رمز و راز كار من است و نبايد ميگفتم». نظرزاده در كنار همه علاقهاش به كارآفريني، بلندپروازيهايي هم دارد. ميگويد: «ميتوان با استفاده از همين كمپوست، كشاورزي را در جنوب كشور متحول كرد». من در آب شور اينجا و با اين كود توانستهام محصول برداشت كنم. با همين سازوكار، ميتوانيم در كشاورزي مناطق جنوبي كشور، تحول ايجاد كنيم. يعني هم از شر فضولات دامي خلاص شويم، هم از منابع آبي حفاظت كنيم و هم براي خيليها امكان كار كردن فراهم كنيم. كافي است فضولات دامي مناطق جنوبي و مركزي را كه دامداري در آنها رواج دارند، با استفاده از همين شيوه به كمپوست تبديل كنند. آنوقت شما ميبينيد كه چه كارهايي كه نميشود با آن كرد».
- از خانه خودم شروع كردم
علاقه او به توليد محصولات كشاورزي، از خيلي وقت پيش شروع شده. البته او يك سال است كه بهصورت جدي به جمع توليدكنندگان انبوه ورمي كمپوست پيوسته اما خيلي وقت پيش از آن، توليد ورمي كمپوست را در خانهاش شروع كرده: «15سال است كه زباله تر را از خانهام بيرون نميگذارم. هرچه زباله داريم، در باغچه 20متري خانهام دفن ميكنم». زبالههايي كه در باغچه خانهاش دفن ميكند، باعث شده خاك باغچهاش بينياز از هر كودي شود. ميگويد: «توي همان باغچه هم، همهچيز ميكارم. از بادمجان بگيريد تا آناناس. باور اينكه يك نفر در تهران آناناس بكارد، كمي سخت است.» از روي همين علاقه هم بوده كه او از يك سال پيش مديريت مزرعه توليد كود ورمي كمپوست را بهعهده گرفته: «پيش از اينكه ما مديريت اين مزرعه را بهعهده بگيريم، اينجا توسط كسي اداره ميشد كه سابقه خوبي از خود به جا نگذاشت». وقتي در مورد اين سابقه ميپرسم، ميگويد: «آن آقايي كه اين مزرعه را راه انداخته بود، يك سيستم بازاريابي شبكهاي براي ورميكمپوست راه انداخته بود. به اين شكل كه جعبههايي كه حاوي 3كيلو كود و 100نخ كرم بود را به قيمت 24هزار تومان ميفروخت. درحاليكه قيمت تمامشده آنها 7هزارتومان بود. بعد با فردي كه آن جعبه را خريده بود، يك قرارداد امضا ميكرد و براساس آن، هر 3ماه يكبار كود جعبه را به قيمت 6 هزار تومان ميخريد. هممردم متضرر شدند و هم مقدار زيادي كود كمپوست از بين رفت».
- سوختي براي كشاورزي نوين!
ورمي كمپوست يكي از راههايي است كه ميتوان با آن، چرخ لنگ كشاورزي كشور را كمي به حركت درآورد. مهمترين ويژگي اين كود اين است كه به راحتي ميتوانيم آن را در كشورمان توليد كنيم. شايد با خود فكر كنيد اينكه اتفاق مهمي نيست اما بد نيست بدانيد كه توليد صنعتي اين كود، تنها در كشورهايي به صرفه است كه دامپروري صنعتي در مقياس بالا داشته باشند و ايران يكي از اين كشورهاست. با توليد ورميكمپوست، در وهله اول ميتوان از آلايندگي محيطي كودهاي حيواني جلوگيري كرد؛ از بوي اين كودها بگيريد تا شيرابهاي كه از آنها خارج ميشود و مهمتر از همه، گاز متاني كه از اين كودها متصاعد ميشود، يكي از مهمترين گازهاي گلخانهاي است. اما ورميكمپوست، تنها راهي براي خلاصي از كودهاي حيواني نيست. ورميكمپوست، بهخاطر مواد معدنياي كه در خود دارد، يك منبع غني براي گياهان است. اين مواد شامل ازت، فسفر، پتاسيم، كلسيم، منيزيم، كربن آلي، مس، روي، منگنز و آهن است. حتما شما هم ميدانيد كه اين عناصر، بايد بهصورت مستقيم وارد بدن انسانها شوند؛ يعني نميتوان انتظار داشت كه شما مادهاي را مصرف كنيد و آن ماده در بدن شما به كلسيم يا آهن تجزيه شود. شما بايد اين مواد را به طور مستقيم مصرف كنيد و وقتي كه خاك از اين مواد غني باشد، ميتوان انتظار داشت كه آنها از طريق مواد غذايي به بدن انسانهايي كه آنرا مصرف ميكنند برسد. با اين حساب، در كشاورزياي كه در خاك آن اين مواد وجود داشته باشد، ميتوان انتظار داشت كه غذاي توليد شده در آن جامعه نيز حاوي اين مواد باشد. اما اينها همه فوايد ورميكمپوستها نيستند.
اين خاكها، قابليت مهم ديگري دارند، آنهم نگهداري آب توسط آنهاست. ورميكمپوست، قابليت نگهداري آب بيشتري نسبت به خاكهاي متداول دارد. با استفاده از اين خاك، ميتوان مصرف آب را در بخش كشاورزي كاهش داد. از طرفي با استفاده از اين كود، ميزان كود شيميايي مورد استفاده در مزارع به طور چشمگيري كاهش مييابد و اين كاهش به طور قطع به سود محيطزيست است؛ چرا كه هم مواد غذايي توليدي سالم خواهد بود و هم خاك كشاورزي آلوده نخواهد شد. همچنين بايد به اين نكته اشاره كرد كه استفاده از اين كود باعث بهبود خاكهاي ضعيفشده ميشود. ورميكمپوست، مزيت ديگري نيز نسبت به كودهاي ديگر دارد. آنهم بهبود طعم،مزه و رنگ ميوهها و گياهاني است كه توليد ميشود. همه اين مزيتها، در حالي است كه هزينه استفاده از اين كود، تنها قيمت يك كيلو ميوه يك درخت است.
نظر شما