بهروز افخمی انگار یک جوری شده، منظم شده و الان دو سالی است که خیلی روتین و بیسروصدا فیلمش را میسازد و اکران میکند و میرود دنبال کار بعدی.
خودش میگوید اقتضای سنش این سیستم را میطلبد و دیگر تا سن بازنشستگیاش فرصت چندانی نمانده که بشود بخشی از آن را به بازیگوشی و حاشیه پرداخت.
اما همیشه این بازیگوشیها که در واقع منتج از یک جسارت افسارگسیخته است به فیلمهای افخمی رنگ و لعاب داده و مهر او را بر پای فیلم حک کرده.
اکران «روباه» بهانهای است تا از همین منظر یعنی بررسی دُز جسارت در فیلمهای او به بررسی کارنامهاش بپردازیم.
گفتوگوی ما با او هم درباره «روباه» است؛ فیلمی که برخلاف ساخته قبلیاش «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» نه در جشنواره اقبالی به دست آورد و نه در اکران، گیشه موفقی داشت. اما هر چه بود امضای افخمی را داشت.
در ظاهر خونسرد است ، اما آرام و قرار ندارد ، دائم در حال رقم زدن اتفاق هاي خاصي است كه براي انجام آن بايد كلي جسارت داشت، جسارتي كه انگار در خون افخمي است و بايد آن را خرج كند چه زماني كه به عنوان مدير مشغول به كار بود ، چه زماني كه پشت دوربين مي رود كه فيلم بسازد ، چه در قامت نماينده مجلس.
هنوز نطق معروفش در مجلس كه كلي سر وصدا راه انداخت را خيلي ها به خاطر دارند. او استاد رقم زدن اتفاق هاي جسورانه است، اتفاقهايي كه البته خيلي از آنها خالي از حاشيه هم نبودند.
6-25سال بیشتر ندارد که به عنوان مدیر گروه فیلم و سریال شبکه یک انتخاب میشود، در همان پست مدیریتی هم نشان میدهد که اهل کارهای روتین نیست و میخواهد به قول معروف حرکتهای خاص خودش را بزند؛ حرکتهایی که نیروی محرکهاش عنصری است به نام جسارت.
بر همین اساس است که وقتی قرار میشود شبکه یک پروژه «کوچک جنگلی» را تولید کند، از ناصر تقوایی برای ساخت این سریال دعوت میکند، آن هم در شرایطی که بسیاری از مدیران تلویزیون با ساخت این اثر توسط تقوایی مخالف بودند.
دلیل مخالفت آنها هم روشن بود، آنها نمیخواستند کارگردانی که چند سال پیشتر سریال «داییجان ناپلئون» را ساخته بود، راوی سریال زندگی کوچک جنگلی باشد، اما افخمی یک تنه در مقابل این هجمه ایستاد تا جاییکه آنها مجاب شدند که سریال به کارگردانی ناصر تقوایی جلوی دوربین برود.
خب، افخمی و دوستانش از جمله مجید میرمیران سرسختانه مقاومت میکنند تا تلویزیون مجاب شود تقوایی سریال «کوچک جنگلی» را بسازد، اما روند کند تولید و مشکلاتی که بر همین اساس برای بودجه سریال به وجود میآید، شرایطی را رقم میزند تا افخمی دست به یک ریسک بزرگ بزند.
او با بررسی روند تولید سریال به این نتیجه میرسد که اگر تقوایی با همین شیب بخواهد سریال را جلو ببرد، بودجه در نظر گرفته شده پیش از اتمام تولید مجموعه به پایان میرسد و کار نیمهتمام باقی میماند. از همین رو تولید سریال را متوقف میکند و تصمیم میگیرد که خودش با بودجه باقیمانده سریال را به اتمام برساند.
از همینجا معلوم شد که افخمی در عرصه کارگردانی هم سر پر شوری دارد، اینکه بیایی با 28-27سال سن، جایگزین نام بزرگی مثل ناصر تقوایی بشوی و بخواهی سریال بزرگی مثل «کوچک جنگلی» را با بودجهای نصفه و نیمه بسازی، بیشک انجام چنین کاری فقط از کسی برمیآید که علاوه برداشتن جسارت، کلهاش هم بوی قورمهسبزی میدهد.
البته آدمهایی از این جنس جسارتشان کاملا آمیخته با تیزهوشی است، درست است که کلهشان بوی قورمهسبزی میدهد، اما برای انجام کارهایشان تمام جوانب را میسنجند، از همین افخمی به جای ادامه سریالی که تقوایی در حال ساخت آن بود، همه آنچه او جلو برده را کنار میگذارد و سریال را از ابتدا استارت مي كند، آنهم با حضور بازیگران جدید - به استثنای مهدی هاشمی - و نه آنهایی که در سر سریال تقوایی بودند.
کاری که باعث شد تا اثر او به عنوان کاری مستقل مورد ارزیابی قرار بگیرد، آنهم بدون مقایسه با کار تقوایی.
ریسک افخمی جواب میدهد و «کوچک جنگلی» همه را شگفتزده میکند، کسی نیست که این سریال را دیده باشد و از بابت اینکه توسط ناصر تقوایی به سرانجام نرسید، تاسف بخورد.
او با این پشتوانه پا به عرصه سینما میگذارد تا نخستین فیلمش را بسازد. در اینجا هم همان بازیگوشیها یا جسارت افخمی یا هرچه بخواهیم اسمش را بگذاریم، نقشی تعیینکننده در تثبیت موقعیت او در سینما به عنوان کارگردان کار اول ایفا میکند.
افخمی بر خلاف جریان مرسوم آن سالها که فیلمسازان کار اولی به سراغ فیلمهایی با مضامین عرفانی و دفاع مقدسی میرفتند، کارش را با یک اثر غیرمتعارف شروع میکند. او «عروس» را میسازد؛ فیلمی که در آن سالها ساختنش یک جور شنا کردن خلاف جهت جریان آب محسوب میشد، کاری که انجامش دل شیر میخواست؛ روایت یک درام دختر و پسری با دو بازیگر جوان و خوش تیپ.
افخمی «عروس» را ساخت و جریان سینمای ایران را از سال ۶۹ با این فیلم به سمت و سوی دیگری هدایت کرد.
کوچک جنگلی همه را شگفتزده کرده، عروس هم به عنوان فیلم اول کلی سروصدا به راه انداخته، حالا همه منتظرند ببینند تا افخمی باز هم ادامه دارد یا مثل خیلیها دیگر، در همان سریال و فیلم اول تمام شده و رفته پی کارش.
قاعدتا خود افخمی این شرایط را بیش از هر کس دیگری درک میکندو برای همین هم هست که برای کار دومش کمی محافظهکارتر و دست به عصاتر میشود و همه تلاشش را میکند تا خدشهای به اعتبار به دست آمدهاش وارد نشود.
اما افخمی بیتوجه به همه این دو دو تا چهارتاها «روزفرشته» را میسازد؛ فیلمیکه روی زمین مانده بود و ساختش ریسک بزرگی بود.
شهریار بحرانی در نیمه راه فیلمبرداری از کارگردانیاش انصراف داده بود و قرار بر این بود محمدرضا هنرمند که نویسنده فیلمنامه و یکی از سرمایهگذاران فیلم بود، کار به سرانجام برساند، اما او به توصیه نعمت حقیقی که معتقد بود این فیلم، کار خوبی از آب درنمیآید، حاضر به قبول کارگردانی «روز فرشته» نمیشود.
اینجا هم باز همان جسارت افخمی کار خودش را میکند و قرار میشود او فیلم را به سرانجام برساند. فیلم از ابتدا دوباره جلوی دوربین میرود و ماحصلش هم راضیکننده از آب در میآید به نحوی که هم در جشنواره تحویلش میگیرند و هم گیشه موفقی به دست میآورد.
سینمای افخمی از این اتفاقات نهتنها کم ندارد که اتفاقا خیلی هم دارد. او در واقع فیلم بیدردسر در کارنامهاش ندارد.
همه کارهایی که اگر افخمی آنها را بدون چانشی جسارت و شیطنتهایش میساخت، شاید تبدیل به یکسری آثار فوق معمولی میشدند؛ آثاری که حالا میتوان با مرورشان گفت که همگی دارای یک دُز افخمیوار هستند، در ادامه این پرونده به شکلی گذرا کارنامه افخمی را فیلم به فیلم مرور کردهایم.
وحيدسعيدي/منبع:همشهري جوان
نظر شما