دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۸
۰ نفر

طاهر عطاران: حرف مردم چه جایگاهی در زندگی شما دارد؟ آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که دائما به فکر راضی نگه‌داشتن اطرافیان خود هستند یا کلا نسبت به‌نظر دیگران بی‌تفاوتید؟

مردم  چی میگن؟!

اصلا كدام يك از اين راه‌ها واقعا درست است؛ زندگي به‌خاطر حرف مردم يا كلا بي‌خيال حرف مردم شدن؟ حدمجاز اهميت دادن به حرف و نظر مردم چه اندازه است؟ در زندگي خيلي از افراد يك جمله كليدي دائما در حال تكرار شدن است: «آخه مردم چي مي‌گن؟» چه اين جمله را عينا به زبان بياوريم و چه در سر دوراهي هر تصميمي، نا خودآگاه زمزمه در گوشي آن را درذهنمان احساس كنيم جاي يك سؤال باقي است: راستي چرا اينقدر حرف مردم براي ما مهم است؟ يعني واقعا اين مسئله آنقدر اهميت دارد كه ملاك تصميم‌گيري‌هاي ما بشود و در نوع آن اثر بگذارد؟ از يك خريد ساده براي مهماني گرفته كه بي‌اعتنا به جيب‌مان، دستمان را به‌زور به سمت خريد ميوه‌هاي درشت و مجلسي‌تر مي‌كشد تا انتخاب نوع لباس و مدل گوشي همراه و نوع وسايل و دكوراسيون منزلمان و... هرچند اگر به قيمت شكستن كمرمان زير بار قسط‌ها تمام شود. و از بد حادثه، اين رشته سر دراز دارد، جوري كه مثلا بعد از هر جهيزيه دادن عادت كرده باشيم به شنيدن اين جمله كه «پدرمان درآمد اما همه‌‌چيز آبرومندانه پيش رفت!»

  • 7 قدم براي اينكه بي‌خيال حرف مردم شويد

به‌خودتان احترام بگذاريد
به جاي اينكه نگران نظر مردم باشيد اول نگران خود باشيد. نگران شخصيت و عزت نفس خود باشيد. به هيچ وجه اجازه ندهيد سليقه مردم شما را به كاري وادار كند كه شخصيت شما يا كرامت نفس شما را زير سؤال ببرد؛ شايد مردم به‌دنبال اسباب تفريح خود باشند، شايد هم به‌دنبال منافع‌شان. در هر صورت نبايد اجازه دهيد سليقه ديگران شما را از مسير درست زندگي‌تان خارج كند: يعني سعي كنيد هرگز نردبان سليقه ديگران نشويد.

از متفاوت بودن لذت ببريد
هيچ دوانساني در كل خلقت دقيقا مثل هم آفريده نشده‌اند. هر انسان نسخه منحصر به فردي در كل آفرينش است. اگر تلاش كنيد مثل ديگران و مطابق سليقه آنها فكر و عمل كنيد ديگر خودتان نيستيد؛ در واقع تلاش مي‌كنيد كپي ناقصي از نسخه‌هاي خطادار ديگران باشيد. خودتان باشيد و زندگي خودتان را بكنيد و از به ثمر رساندن استعدادهاي خود و كشف گنجينه‌اي كه خالق به‌صورت اختصاصي براي شما به وديعه گذاشته است لذت ببريد.

به‌جاي نظرمردم، نظر خدا را ملاك خود كنيد
بد است كه آدمي در ملكي زندگي كند كه صاحبش را نشناسد و بدتر است كه به‌جاي جلب نظر مالك اين ملك، به‌دنبال جلب توجه و نظر بندگان آن باشد؛ هم بي‌ادبي است و هم خفت مي‌آورد. امير مؤمنان(ع) درحكمت ۸۹ مي‌فرمايند:كسي كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد و كسي كه امور آخرت را اصلاح كند، خدا امور دنياي او را اصلاح خواهدكرد. اگر به‌دنبال نظر خدا باشيم نظر مردم را هم به‌دست مي‌آوريم، پس چرا به‌دنبال صد نباشيم؛« چون كه صد آمد نود هم پيش ماست.»

كاري كنيد كه مردم به‌دنبال حرف شما باشند
يك قطره جوهر مي‌تواند تمام يك ليوان آب را به رنگ خود درآورد اما يك ليوان آب هم گاهي رنگ يك قطره جوهر را پاك نمي‌كند. از خود بپرسيد چرا شما بايد به‌دنبال حرف مردم باشيد و چرا قضيه برعكس نباشد؟ اگر فكر، حرف و عمل شما حكايت از دروني پرمغز و پرجوهر داشته باشد اين شماييد كه الگوي ديگران خواهيد بود. سنجيده حرف زدن و سنجيده عمل كردن از خطاي شما كم مي‌كند و ديگران را به‌دنبال حرف شما مي‌كشاند، به جاي اينكه شما به‌دنبال حرف مردم باشيد.

مردم اصلا به شما فكر نمي‌كنند
خيلي از اين مردم كه اينقدر نگران نظرشان هستيد، اصلا به شما فكر نمي‌كنند. شما بر سر مزاري در حال گريه كردن هستيد كه اصلا مرده‌اي در آن نيست، پس وقت خود را براي كار بيهوده تلف نكنيد. اينكه ما دائما زير ذره‌بين ديگران هستيم تصوري بيش نيست. كسي كه شما را زير ذره‌بين قضاوت سخت خود قرار داده غالبا كسي به‌جز خودتان نيست. وقتي وارد اتوبوسي مي‌شويد مسافران به حسب عادت به شما نگاه مي‌كنند و اين شايد براي شما تصور توجه آنها را ايجاد كند، درحالي‌كه بسياري از آنها غرق افكار خودشان هستند و حتي شما را نمي‌بينند. اگر بدانيد كه تقريبا هيچ‌كدامشان هنگام پياده‌شدن شما را به ياد نمي‌آورند و نمي‌توانند حتي بگويند كه شما مسافر همان اتوبوس بوده‌ايد يا نه، متوجه مي‌شويد كه توجه ديگران به اطراف چقدر از آنچه فكر مي‌كنيد كمتر است. در واقع اين شما هستيد كه دائما نگران افكار ديگران نسبت به‌خود هستيد؛ ديگراني كه اصلا به شما فكر هم نمي‌كنند. پس راحت باشيد و شما هم به فكر ديگران فكر نكنيد.

قوي و مستقل بودن را تمرين كنيد
قدرت مثل مغناطيس جاذبه دارد. همين مردمي كه به‌دنبال تأمين نظرشان هستيد و برايتان ناز مي‌كنند اگر از شما قدرت و استقلال رأي ببينند به سمت شما جذب مي‌شوند. يك لنگر قوي و سنگين، كشتي عظيمي را رام سكون خود مي‌كند. استقلال و ثبات نظر از شما لنگري مي‌سازد كه مي‌توانيد به افكار سرگردان هم در حول و حوش نظر خود آرامش و سكون دهيد. به‌خاطر «ميگن» مردم نه هزينه اضافي به‌خود و خانواده خود تحميل كنيد و نه سبك زندگي خود را عوض كنيد. مردم با هزينه‌كردن متقاعد نمي‌شوند، با فكر و عمل متقاعد مي‌شوند.

دنبال راضي كردن مردم نباشيد
راضي كردن مردم نه كاري عقلاني است و نه شدني. شما هر چقدر هم كه تلاش كنيد بازهم هيچ وقت نمي‌توانيد همه را از خود راضي نگه داريد، پس به‌جاي آنكه خودتان را براي هيچ و پوچ به آب و آتش بزنيد تلاش كنيد كه فقط درست عمل كنيد، چه مردم خوش‌شان بيايد يا نيايد. اگر كاري را درست انجام مي‌دهيد از مردم براي بهبود آن بازخورد بگيريد اما به‌دنبال مهر تأييدشان نباشيد. تحمل نقد و آراي مخالف را در خود بالا ببريد و از آنها به‌عنوان نكته‌هاي طلايي براي رفع خطا در كارهاي‌تان استفاده كنيد، نه براي تأمين رضايت و گرفتن تأييد ازديگران. تلاش براي راضي كردن مردم مثل دويدن به‌دنبال سايه‌ها براي گرفتنشان است. هرچه سريع‌تر مي‌دويد سريع‌تر از شما فاصله مي‌گيرند اما وقتي از آنها رو بر مي‌گردانيد و دور مي‌شويد به‌دنبالتان مي‌آيند. اين رويه دنياست كه شايد مي‌خواهد به اين وسيله به ما درسي بدهد؛ به شرطي كه ما آنقدر باهوش باشيم كه اين درس را بياموزيم و تند‌تر به‌دنبالش ندويم.

  • جواب اين سؤال‌ها را مي‌دانيد؟

حركت كردن در مسير جمع، يك ويژگي ناخودآگاه در وجود اغلب افراد است. تمايل به همراهي و همسو شدن با اكثريت، خصوصيتي است كه گويا به‌صورت غريزي با ما عجين شده است. به‌عنوان مثال اگر از خروجي مترو وارد خيابان اصلي شويد و ناگهان مردم را ببينيد كه با وحشت به سمتي مي‌دوند غالبا قبل ازاينكه بفهميد چه اتفاقي افتاده مثل بقيه و دقيقا در جهت حركت آنها پا به فرار مي‌گذاريد. در بسياري از آتش‌سوزي‌ها و سوانح ديده شده كه انتخاب مسير فرار در افراد به‌صورت كاملا ناخودآگاه و براساس جهت حركت اكثريت انجام مي‌شود. حتي بعضي روانشناسان شناختي معتقدند كه اين رويه براي ما جنبه تكاملي دارد و اصلا در سازوكار تصميم‌گيري‌هاي آني و هيجاني، مغز ما با هدف بالا بردن احتمال بقا و سلامت بيشتر ما، از قبل پيش بيني و برنامه‌ريزي شده است. تا اينجاي كار انگار همه‌‌چيز خوب است و ظاهرا مبناي علمي هم براي آن پيدا كرده‌ايم اما آيا واقعا اين اصل در همه جا و در هر شرايطي صدق مي‌كند؟ شايد در انتخاب مسير فرار هنگام خطر، اين مسئله عموما درست باشد اما آيا در انتخاب مسير زندگي هم تكيه و اعتماد به اين اصل كار درستي است؟ آيا پيروي از جمع همه‌جا به‌معناي سالم ماندن، بهتر‌بودن يا بهتر شدن است؟

  • رفت وآمد آبروها!

شايد در گذشته جنبه زيستي و حفظ بقا عامل اوليه هل دادن ما به سمت همراهي با جمع بوده اما با گذشت زندگي كم‌كم اين حس تابعيت از جمع و حفظ تأييد مردم از شكل حفظ بقا به حفظ جايگاه، موقعيت و رتبه اجتماعي تغيير پيدا كرده است. در واقع همين عامل يكي از مهم‌ترين ارزش‌هاي ذهني ما براي تبعيت از جمع و حرف مردم است وگاهي براي حفظ آن كاملا از خود واقعي‌مان بيگانه مي‌شويم؛ چيزي كه به زبان خودماني در يك كلام به آن مي‌گوييم : عزت، اعتبار و آبرو. همين است كه دائم مي‌شنويم كه اگر اين كار را انجام بدهيم آبروي‌مان مي‌رود يا برعكس، مردم چه مي‌گويند و خلاصه از اين دست حرف‌ها. وقتي مي‌خواهيم نظر مردم را ملاك آبرومندي خود كنيم بايد اول از خودمان چند سؤال مهم بپرسيم:اين مردم كه در مورد نظرشان صحبت مي‌كنيم، دقيقا چه كساني هستند؟ آيا جمعيتي واقعي هستند يا فقط ذهنيتي كه ما براي خودمان ساخته‌ايم؟به فرض واقعي بودنشان آيا نظرشان، نظر درستي است يا غلط؟چه‌كسي اين اعتبار و ارزش را به حرف آنها داده كه ما تك‌تك افكار و اعمالمان را بايد براساس آن تنظيم كنيم؟آيا خود ما و زندگي و سرنوشت ما هم براي اين جمعيت فرضي همين‌قدر اهميت دارد؟ آيا نظر اين مردم هميشه معتبر و ثابت است يا با تغيير زمانه و شرايطش عوض مي‌شود؟از همه مهم‌تر آيا مي‌شود اين مردمي را كه از آنها صحبت مي‌كنيم راضي نگه داشت و به چه قيمت؟

  • اولا:كدام مردم؟

امام علي(ع) مي‌فرمايند: مردم بر 3دسته‌اند: اول عالم‌رباني. دوم طالب دانشي كه در راه نجات قرار گرفته و سوم مردمان «همج الرعاع»؛ يعني پشه‌هاي سرگردان در باد؛ كساني كه با مختصر وزش بادي تكان مي‌خورند و از جا به در مي‌روند. نه از نورعلم پرتوي گرفته‌اند و نه به ستون استواري تكيه داده‌اند (نهج البلاغه، حكمت۱۴۷) و اين يعني اين دسته، انسان‌هايي سرگردان، بي‌ارزش، بي‌وزن و بي‌هويت هستند.

به‌نظر مي‌رسد اكثر اوقات وقتي ما صحبت از حرف مردم مي‌كنيم نظر به همين دسته سوم داريم كه اتفاقا دخالت آنها در زندگي ما و ديگران، يكي از علل تلاش ما براي راضي كردنشان است.

اما نكته جالبي كه بايد بدانيم اين است كه اتفاقاخيلي وقت‌ها ما اصلا براي اين مردم وجود خارجي نداريم؛ يعني دقيقا همان‌هايي كه اينقدر به‌نظرشان اهميت مي‌دهيم كه گاه ما را تا سر حد ورشكستگي مالي و اخلاقي مي‌كشانند. در بيشتر اوقات تصور ما از «حرف مردم» توهمي است كه ما داريم. ما مي‌آييم و مي‌رويم و هيچ‌كس از اين جماعت حتي نمي‌فهمد كه ما كه بوديم. اينها همان‌هايي هستند كه بيش از 5دقيقه بر سر مزار ما صبر نمي‌كنند و تمام هم و غمشان اين است كه از غذاي رستوران بعد از مراسم تدفين جا نمانند. حكايت اين توهم خودساخته، راهنمايي گرفتن و رفتن به‌دنبال كسي است كه خود گمشده است. آن‌وقت فكر كنيد كه چطور اين افراد،‌ مبناي دين و دنياي ما در تصميم‌گيري‌ها مي‌شوند.

  • دوما: كدام حزب؟

چطور مي‌شود شما زندگي خود را بر پايه نظر جمعيتي بگذاريد كه امروز نظري دارند و فردا نظر ديگري. امروز از يك مدل و مد زندگي خوش‌شان مي‌آيد و به آن افتخار مي‌كنند و فردا همان مد و مدل را مايه شرمساري مي‌دانند. جالب اينكه خودشان هم اين مسئله را مي‌دانند و اين تغيير آب و هوا را كاملا مي‌پسندند. واقعيت اين است كه نظر اين مردم مثل مد و مدل لباسشان هيچ مبنايي ندارد. مردمي كه ما از آنها براي خودمان بت ساخته‌ايم امروز يك چيز مي‌گويند و فردا چيز ديگر. امروز يك چيز را دوست دارند و فردا چيز ديگري را مي‌پسندند. آن وقت شما كه دنباله رو اين افراد هستيد بايد بدون داشتن دليل عقلي و منطقي، مدام شيوه و روش زندگي خود را تغيير بدهيد يا در علايق و عقايد خود تجديد نظر كنيد، آن‌هم بدون دليل و تحقيق و جست‌وجو. به‌نظر شما اين شيوه دنباله‌رو بودن تا كجا و تا چه اندازه مي‌تواند پاسخگوي نيازهاي شما باشد؟

  • سوما: كدام رضايت؟

و دست آخر چطور مي‌شود اين مردم را كه خودشان و نظرشان هر روز مطابق جهت باد عوض مي‌شود راضي نگه داشت. واقعيت اين است كه شما وقتي دنبال آنها مي‌دويد، به آنها نمي‌رسيد. وقتي هم زمين مي‌خوريد، همين افراد از روي شما رد مي‌شوند. حالا از خود بپرسيد اين مردم و نظرشان چه جايگاهي براي شما دارند؟ دوست داريد آبرويتان وابسته به‌نظر چنين افرادي باشد؟ آبروداري خوب است اما نه با ملاك‌هاي اين مردم .

  • مردم ملاك هستند يا نه؟

در يك كلام، نه مردم، نه سليقه و نه حرفشان، هيچ‌كدام ملاك نيستند؛ اما با يك تأمل خيلي مهم. حرف مردم به هيچ وجه ملاك نيست اما اين به اين معنا هم نيست كه مخالف حرف مردم عمل كردن و ساز مخالف زدن هميشه كار درست و صحيحي است.

بهترين ملاك و مبنا براي انجام دادن يا ندادن هر كار عقل است. و اين يعني درستي يا نادرستي منطق يك كار. اين ملاكي است كه خدا به‌عنوان حجت بين خودش و انسان‌ها تعريف كرده و اساس و بنيان شرع خود را هم بر آن قرار داده است. شاهدش هم قاعده معروف ملازمه است كه مي‌گويد: «كل ما حكم به‌العقل حكم به‌الشرع» هرآنچه عقل به آن حكم كند شرع نيز به همان حكم مي‌كند. در داستان خلقت آدم روايتي مي‌بينيم كه او مختار شد بين انتخاب يكي از 3گزينه: عقل، ايمان و حيا. آدم(ع) عقل را انتخاب كرد و با كمال تعجب ديد كه حيا و ايمان هم ماندند.گفتند ما هركجا كه عقل باشد همان‌جا هستيم، يعني از او جدا شدني نيستيم.

پس كاري كه عقلاني باشد خداپسند هم خواهد بود. چارچوب شرع هم اقامت دائم ما را در كشور عقل تضمين مي‌كند. با داشتن اين ملاك روشن حالا مي‌شود راجع به همه‌‌چيز تصميم گرفت.

کارشناس:دكتر فروغ نيلچي‌زاده، استاد دانشگاه و مشاور خانواده
  • پسري 27ساله هستم كه اصلا اعتماد به نفس ندارم و نمي‌توانم در جمع حاضر شوم. مرتب از اين اخلاق بدم ضربه خورده‌ام و مشكلات زيادي را برايم به‌وجود آورده است. مدتي است كه گوشه‌گير شد‌ه‌ام و اصلا با خانواده‌ام جايي نمي‌روم. حتي در محل كارم مرتب به‌خاطر عدم‌اعتماد به‌نفس نمي‌توانم ايده‌هاي خوبي كه در ذهنم است را بيان كنم و به همين‌خاطر در زندگي پيشرفتي نداشته‌ام. اين مشكل تاجايي در رفتار من قابل مشاهده است كه اطرافيان نيز آن را به زبان مي‌آورند. ديگر خسته شده‌ام لطفا مرا راهنمايي كنيد كه چگونه مي‌توانم اعتماد به‌نفس پيدا كنم؟

 اعتماد به‌نفس يكي از ويژگي‌هاي انسان است كه به او جرات انجام كارهاي خوب را به‌گونه‌اي كه موفقيت‌‌آميز باشد، مي‌دهد. برخي افراد اين جرات و جسارت را ندارند اما بايد با مهارت‌هايي آن را در خودشان ايجاد كنند. براي كسب اعتماد به نفس، نخستين قدم آن است كه خوبي‌هايي كه داريم را به درستي ببينيم. پس از آن بايد بياموزيم كه از اشتباهات كوچك خود بگذريم و آنها را ناديده بگيريم چراكه با اين كار ياد خواهيم گرفت كه اشتباهات ديگران را نيز به راحتي ببخشيم. سوم اينكه نبايد دچار خود كم‌بيني شويم . براي رفع اين مسئله بايد همه كارهايمان را به‌موقع انجام دهيم و نگذاريم كار عقب‌مانده‌اي داشته باشيم چراكه اگر كار عقب‌مانده‌اي بر دوش ما بماند ما را دچار استرس و افكار منفي مي‌كند كه اين موضوع اعتماد به‌نفس را از ما خواهد گرفت.

استرس اضافي و اضطراب زياد مي‌تواند اعتماد به‌نفس فرد را پايين بياورد، پس هرچه استرس كمتر باشد اعتماد به‌نفس بيشتر خواهد شد. بايد ياد بگيريد زمينه‌هاي استرس را تا اندازه‌اي كمرنگ كنيد و قطعا اين موضوع قابل كنترل است. نكته مهم در كسب اعتماد به‌نفس اين است كه بايد در زندگي برنامه‌ريزي داشته باشيد و با اولويت كارهايتان را انجام دهيد به‌گونه‌اي كه كارهاي مهم را در اولويت قرار دهيد و بعد با تنظيم وقت به كارهاي ديگرتان رسيدگي كنيد. بدانيد هر موفقيت در كار و زندگي باعث خواهد شد كه اعتماد به‌نفس شما افزايش يابد، پس خود را با انجام درست و به‌موقع كارهايي كه به شما سپرده شده در معرض موفقيت قرار دهيد. سعي كنيد كه پويايي خود را از دست ندهيد. براي كسب اعتماد به‌نفس سعي كنيد در مسائل معنوي خود را با بالاتر از خود مقايسه كنيد تا براي تجربه راه‌هاي نرفته وقت بگذاريد ولي در مسائل مادي خودتان را با پايين‌تر از خودتان مقايسه كنيد تا دچار بازي برتري‌جويي و تفاخر نشويد. مطمئن باشيد با توجه به اين مسائل حس اعتماد به نفس در شما ايجاد خواهد شد به شرطي كه در اين مسير به خودتان كمك كرده و تلاش كنيد.

کد خبر 296917

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha