اما به اندیشهها و اهمیت فلسفی او به دلایلی کمتر پرداخته شده است و این به دلیل آن است که او از فلسفه رسمی عصر خود که فلسفه ارسطویی- نو افلاطونی بود و در بین اهل فلسفه درآن دوران بیشتر مطلوب و مقبول بوده، پیروی نکرده و انفراد جسته و عقاید مخصوص به خود در پیش گرفته است و در نتیجه مورد رد و بدگویی بسیار اهل فلسفه و فیلسوفان هم عصر و پس از خود قرار گرفته است و در آثار فلاسفه اسلامیکمتر ذکری از آراء رازی میبینیم و در واقع فلسفه او به چیزی گرفته نشده است.
رازی احتمالاً تنها فیلسوفی در جهان اسلام است که مقلد گذشتگان نبوده و از دیگران دارای اصالت نظر و استقلال فکری بیشتری است؛ اما به همین دلیل حتی در دوران اخیر نیز مورد اعتنا قرار نگرفته و افکار و آراء فلسفی او تقریباً ناشناخته مانده است. ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ، تنها کسی است که هم به اهمیت فلسفی و هم به ارزش علمیرازی پی برده است.
رازی در فلسفه متمایل به فیلسوفان یونانی قبل از ارسطو، یعنی سقراط و افلاطون و فیلسوفان پیش از سقراط بویژه فیثاغورس و دموکریتوس بود و نیز تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم میخورد. همچنین در طب و فلسفه به جالینوس نظر دارد و او را بزرگ میدارد و استفاده فراوان از وی کرده است.
رازی در استفاده از اندیشههای پیشینیان تنها به نقل قول اکتفا نمیکند؛ بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان به دست آورده، خلاصه میکند و مورد مشاهدات و تجربیات خود قرار داده و به دید انتقادی به آنها مینگرد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان میدارد و خود را محق میانگارد که استنتاجات آنها را تغییر دهد و تکمیل کند و برخی را به نظر خود قابل قبول و برخی دیگر را مردود قلمداد کند و به خوبی محسوس است که رازی استقلال فکری خود را حفظ کرده است.
رازی برخلاف همه کسانی که در تمدن اسلامیعنوان فیلسوف دارند و دارای روشی قیاسی و نظری بودند، روشی استقرایی و تجربی داشت و متوجه امور و مسائل محقق محسوس بود.