شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۸
۰ نفر

همشهری آنلاین: بررسی رد برجام، مایکل لدین کیست؟ و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۳۱ مرداد-جای گرفتند.

سید علی میر باقری استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«آغاز و پایان قصه مایکل لدین»» نوشت: روزنامه ایران؛۳۱ مرداد

نه ادله منطقی ناظران و نه نصیحت مشفقانه برخی پیشکسوتان سیاست نتوانست شاخه تندرو اصولگرایان را از ادامه خط تبلیغاتی عجیبی که برپایه اظهارات یک چهره‌ سیاسی بدنام امریکا علیه حامیان دولت پیش گرفته‌اند بازدارد. به این ترتیب اکنون یک هفته است که مخالفان دولت برای حمله به جبهه حامیان دولت به اظهارات چهره‌ای به‌نام«مایکل لدین» استناد می‌جویند بی‌آنکه برای افکار عمومی توضیح داده شود که براستی مایکل لدین کیست، ارزش سخنان او چه‌اندازه است؟ نسبت او با جناح حاکم امریکا(دموکرات ها) و دولت اوباما چیست و اساساً چه‌اندازه در مراکز قدرت امریکا حرف او خریدار دارد؟

اما اصل ماجرا چیست؟ همه چیز به توافق هسته‌ای وین و قصه تحریم‌ها برمی گردد و اینکه بعد از حل مناقشه هسته ای، یک بحث جدی در فضای رسانه‌ای و سیاسی ایران درگرفت که در آن تحلیلگران به نقد کارنامه آن دسته از اصولگرایان پرداختند که در دولت گذشته با سکوت یا مماشات خویش راه تحریم و انزوای سیاسی ایران را هموار کرده بودند. در تلافی و مقابله با این اتهام (یعنی اتهام حمایت از سیاست خارجی مخرب و تحریم ساز دولت سابق) بود که یکباره نام مایکل لدین و مطلبی آرشیوی و تاریخ گذشته از او بر پیشانی دو روزنامه مخالف دولت نشست. در این مطلب ادعا شده که لدین قبلاً با برخی افرادی که امروز در صف متحدان دولت روحانی قرار دارند در تماس بوده است. در ادامه این داستان ادعا می‌شود که لدین در آن تماس‌های غیر مستقیم در پی راهی برای افزایش فشار اقتصادی و تضعیف نفوذ و قدرت نظام بوده است.

به این صورت شبکه تندروها با این امید پای یک سیاستمدار جنجالی به‌نام  مایکل لدین را به مجادلات داخلی کشاندند که بتوانند تا حدی اتهام مماشات در سیاست‌های تنش زا و تحریم ساز دولت سابق را از دامن خود دور سازند.این نوع بهره برداری از مواضع سیاستمداران تندخوی امریکا علیه حریف شاید عده قلیلی از هواداران یک جناح را در داخل کشور تحت تأثیر قرار دهد اما نزد  اکثریت جامعه ایران که به این نوع بازی‌های تبلیغاتی عادت کرده‌اند ارزش چندانی ندارد.

از بازتاب این بحث در میان عامه مردم بگذریم، طرح  قصه مایکل لدین بیش از همه موجب بهت و شگفتی ناظران سیاسی در داخل و خارج شد. به گونه‌ای که برخی شبکه‌های خارج از کشور نیز از آن به عنوان یک لطیفه سیاسی تعبیر کردند. زیرا تحلیلگران از این واقعیت خبر داشتند که مایکل لدین همانند دیگر اعضای حلقه موسوم به نومحافظه کاران یا نئوکان‌های امریکا با رفتن دولت جورج بوش نفوذ و اعتبارش را از دست داده است. او تا زمانی که دولت بوش بر سریر قدرت بود از طریق مؤسسه خود- واشنگتن اینترپرایز- تا حدی بر سیاست خارجی جناح جنگ طلب امریکا اعمال نفوذ می‌کرد اما بعد از روی کارآمدن دموکرات‌ها عمدتاً به نوشتن خاطرات و مقاله در گوشه و کنار صحنه امریکا سرگرم شد. نکته دیگری که موجب حیرت ناظران سیاسی از مطرح شدن چهره مایکل لدین در شبکه‌های خبری اصولگرایان شد این بود که او از سال‌های دور به عنوان یکی از سرسخت ترین دشمنان جمهوری اسلامی شناخته شده است و در همه ایام حضور در مقام مشاوره رؤسای جمهوری پیشین امریکا به چیزی کمتر از براندازی و تغییر نظام جمهوری اسلامی رضایت نمی‌داد، بنابراین استناد به اظهارات چنین فردی به عنوان «یک مرجع و منبع خبری» در این برهه مایه بسی تأمل است. بنابراین اکنون سؤال جدی در قصه بازگشت مایکل لدین به تیتر رسانه‌های مخالف دولت این است که درشرایطی که گردانندگان شبکه تندروهای داخل می‌دانند، لدین اکنون یک سیاستمدار خانه نشین و ورشکسته است چرا بر پیگیری سناریوهای بایگانی شده او اصرار دارند؟ لدین یک دشمن شناخته شده است که در سوابق خویش انواع بدگویی‌ها و دروغ‌پردازی‌ها حتی علیه رهبران و بزرگان دینی نظام را دارد و استفاده از او به عنوان یک «شاهد و گواه» در بحث‌های داخلی یک انحراف آشکار است.

پاسخ این سؤال را باید در شرایط و موقعیت تندروها بعد از توافق تاریخی وین جست و جو کرد. زیرا آنها به مدت 23 ماه همه تلاش‌ها و تمهیدات و تمام اسباب و عوامل را برای جلوگیری از انجام این توافق به‌کار بستند و اکنون که همه آن تلاش‌ها بی‌ثمر مانده با نوعی آشفتگی و سراسیمه امید به این موج‌های تبلیغاتی و درگیری رسانه‌ای دوخته اند تا بلکه فضای دوران بعد از توافق در داخل را برای دولتمردان مخدوش سازند دچار اغتشاش سازند.

  • این صد قدم‌ها

احمد غلامی سردبیر در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۳۱ مرداد

دو نفری نشسته‌ایم توی حفره روباه. زانوها را بغل کرده‌ایم تا بتوانیم هر دو مدتی آنجا پناه بگیریم. اسلحه‌ها کنارمان است. چشم‌درچشم هم دوخته‌ایم.

من مرگ را توی چشم احسان می‌بینم و او مرگ را در چهره من. آسمان بی‌نهایت بالا و سرشار است. زیبایی وصف‌ناپذیری دارد. اگر این صدای گریه‌ها امان می‌داد حتما کلاه آهنی‌ام را برمی‌داشتم و چشم می‌دوختم به آسمان بی‌ماهی که پولک‌های درخشانی داشت. اما این صدای گریه که از صد قدمی می‌آید بهت‌زده‌ام کرده. چه کسی این‌گونه بی‌ترس از دشمن می‌گرید. احسان می‌گوید: «سنگر رحمتیه، لابد رفیقش گلوله خورده...». چشم‌هایم را می‌بندم. احسان می‌گوید: «بیدار شو، می‌ترسم...»، چشم‌هایم را باز می‌کنم توی چشم‌هایش زل می‌زنم، پر از اشک است و زیر لب دعای توسل می‌خواند. باورم نمی‌شد در صد قدمی‌ام یکی از همسنگرهایم مرده و من نمی‌دانم کیست و حتی نمی‌توانم بروم و بفهمم چگونه مرده است.

از پله‌های ساختمان پایین می‌آیم. صدای شیون می‌آید. دندان‌درد امانم را بریده. در سکوت شب گریه‌ها وهم‌انگیزترند. به‌خصوص اگر شیون زنی باشد که کودکی را در آغوش گرفته است. سوار ماشین می‌شویم. پاهایم مرا به سمت «بیمارستان کسری» می‌کشد. عده‌ای توی پیاده‌رو نشسته‌اند و گریه می‌کنند. زن بلندتر از همه فریاد می‌زند. در تاریکی شب چهره‌ها را تشخیص نمی‌دهم. معلوم است عزیزی را از دست داده‌اند. توی پیاده‌روی بیمارستان روی خاک نشستن، پیامی جز سوگ ندارد.

چند قدمی به طرفشان می‌روم اما خجالت می‌کشم و برمی‌گردم، دلم نمی‌خواهد نظاره‌گر خصوصی‌ترین بخش زندگی آدم‌هایی باشم که مصیبت اختیار از کفشان برده است. برمی‌گردم سوار ماشین می‌شوم اما لحظه‌‌ای صدای شیون زن‌ها رهایم نمی‌کند. از احساس خودم حیرت می‌کنم، تاکنون بسیار مرگ دیده‌ام. سوگ، ابهتش را از دست داده است. دیگر حتی متأثرم هم نمی‌کند. اگر این‌طور است پس چرا این ناله‌ها دست از سرم برنمی‌دارد، دستم را می‌گذارم روی گونه‌ام و فشار می‌دهم. درد کلافه‌ام کرده، باید صدای گریه‌ها را از خود دور کنم.

احسان می‌گوید: «می‌خوای سینه‌خیز برم ببینم کیه...؟» نگاهش می‌کنم می‌فهمد یعنی نه. این یعنی به خطرانداختن خودش و ما. باید درد را تنهایی تحمل کند. چاره‌ای نیست. رحمتی رودرروی جنازه رفیقش باید پناه ببرد به تنهایی خودش... .

دکتر، مته را فرو می‌کند توی دندانم، می‌‌گوید: «درد داره؟» «نه» سر و بی‌حس است. به دکتر نمی‌گویم، اما سال‌هاست نه فقط لثه‌ها، که همه وجودم سر و بی‌حس شده است. نه مرگ، نه تولد، نه شادی، نه غم، هیچ‌چیز نمی‌تواند تکانم بدهد. سنگی شده‌ام انگار. از روی صندلی بلند می‌شوم دو تا دندان‌هایم را یک‌جا تعمیر می‌کند. خسته‌‌ام و چون درد را خوب تحمل کرده‌ام دکتر تشویقم می‌کند: «چه طاقتی داری ماشاءالله.» هنوز صدای گریه‌ها توی گوشم است. سوار ماشین می‌شوم. یکی از دوستان سه‌بار زنگ زده. دلشوره می‌گیرم. حتما اتفاقی افتاده که این‌گونه پی‌درپی زنگ زده. شماره‌اش را می‌گیرم. درست حدس زده‌ام. می‌گوید: «پویان امیری تمام کرد». باورم نمی‌شود. می‌گویم: «کجا؟» می‌گوید: «بیمارستان کسری». با تعجب می‌پرسم: «کسری؟ همان بیمارستان صدقدمی روزنامه...»

می‌گوید: «آره... الان بچه‌ها آنجا جمع شده‌‌اند. دندانم درد می‌کند. درد امانم را بریده. دوباره صدای شیون می‌آید. با اینکه دندانم بی‌حس است، از درد گریه‌ام می‌گیرد».

احسان می‌گوید: «کاش سینه‌خیز می‌رفتیم سنگر و لااقل نمی‌گذاشتیم تنهایی درد بکشد...»

سکوت می‌کنم و توی چشم‌هایش زل می‌زنم. می‌فهمد که می‌گویم: کاش...

  • آواز دهل از نزدیک

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان؛۳۱ مرداد

5 هفته از پایان مذاکرات گذشته است. سوت و هلهله‌ها فروکش کرده و فضا برای تحلیل و بررسی توافق هسته‌ای و ابعاد مختلف آن مناسب‌تر از پیش است. به نظر می‌رسد اکنون زمان طرح این پرسش است؛ چنانچه برجام رد شود چه خواهد شد؟ این پرسش از دو منظر قابل بررسی است؛ رد برجام از سوی آمریکا و یا رد آن از سوی جمهوری اسلامی ایران.

در این چند هفته مباحث زیادی از کشمکش و چانه‌زنی میان کاخ سفید و کنگره درباره توافق وین منتشر شده است. جان کری، وزیر امور خارجه دولت اوباما بارها به سنا و مجلس نمایندگان رفته و هر بار ساعت‌های متمادی سخت‌ترین چالش‌ها را با میزبانان خود برای متقاعد کردن آنان به قبول توافق داشته است. نگاهی به قوانین آمریکا، اختیارات کنگره و رئیس جمهور و آرایش سیاسی موافقان و مخالفان توافق نشان می‌دهد احتمال رد توافق از سوی واشنگتن بسیار اندک است. در صورت رد توافق پرسش‌ها، پیامدها و گزینه‌های زیر پیش‌روی آمریکا خواهد بود؛

1- آیا ایده بهتری هست؟ آمریکایی‌ها اولین سوالی که از خود در این زمینه می‌پرسند این است که بعد از رد توافق چه باید کرد و یا دقیق‌تر آنکه اساساً چه می‌توان کرد. آنچه مسلم است واشنگتن به جز ادامه مذاکره و رسیدن به توافق، آلترناتیو دیپلماتیک دیگری ندارد. آنچه مخالفان آمریکایی توافق می‌خواهند برچیدن کامل فعالیت هسته‌ای ایران است. موضوعی که بیشتر یک رویاست تا هدفی دیپلماتیک. چنین رویایی با هیچ مذاکره‌ای تعبیر نخواهد شد.

2- کابوس جنگ؛ اگرچه آمریکایی‌ها پس از توافق وین بارها مدعی شده‌اند گزینه نظامی همچنان روی میز است اما تندروترین جمهوریخواهان هم می‌دانند با گزینه نظامی نمی‌توان به سراغ ایران آمد چرا که اولاً دانش هسته‌ای را با بمباران نمی‌توان از بین برد و ثانیاً پاسخ جمهوری اسلامی به حمله احتمالی، غیرقابل پیش‌بینی و هزینه‌های آن سرسام‌آور است. تجاوز به ایران، سرعتی مضاعف به فعالیت‌های هسته‌ای ایران می‌دهد، می‌تواند باعث خروج تهران از ان.پی.تی شود و جنجال رسانه‌ای علیه ایران به بهانه چالش هسته‌ای را معکوس خواهد کرد.

3- خودکشی دیپلماتیک؛ پس از 2 سال مذاکرات فشرده با ابعادی جهانی، رد توافق صورت گرفته از سوی آمریکا به عنوان اصلی‌ترین طرف مذاکره با ایران، چیزی در حد خودکشی دیپلماتیک است. اوباما در این خصوص می‌گوید: رد توافق از سوی کنگره تنها به از دست دادن ابزارهای محدودیت‌زا برای برنامه هسته‌ای ایران و فروپاشی تحریم‌ها منجر نمی‌شود، بلکه ما چیز باارزش‌تری را از دست می‌دهیم؛ اعتبار دیپلماتیک آمریکا در نظام بین‌الملل.

4- پایان سلطه دلار؛ با رد توافق وین، آمریکا باید به سایر کشورها فشار آورد که تحریم‌ها علیه ایران را حفظ کنند. این موضوع به معنای دیکته کردن سیاست‌های آمریکا به بانک‌های بزرگ جهانی، بازارهای بزرگ انرژی و کشورهای دیگر است. چنین سناریویی سرآغاز پایان سلطه دلار خواهد بود. فقط کافی است چین دلار را به عنوان ذخیره ارزی خود کنار بگذارد. این تهدید چنان قوی و محتمل است که اوباما و جان کری بارها نسبت به آن هشدار داده‌اند.

5- انزوای آمریکا؛ آمریکا با رد توافق وین چالش‌های مختلفی در سایر پرونده‌های بحرانی پیش روی خود خواهد دید. اروپایی‌ها مستقیم و غیرمستقیم در این ماجرا ده‌ها میلیارد دلار ضرر کرده‌اند. چه به خاطر فرصت‌هایی که از دست داده‌اند و چه به دلیل مجازات‌های اقتصادی واشنگتن به بهانه نقض تحریم‌ها علیه ایران. همسویی شکننده اروپایی‌ها با آمریکا در پرونده‌هایی مانند بحران اوکراین، به راحتی می‌تواند تحت تاثیر رد توافق وین از سوی آمریکا قرار گیرد.

اما در این سوی ماجرا در صورت رد برجام، چه رخ خواهد داد؟ در ادامه به برخی از پیامدها و گزینه‌ها و فرصت‌های پیش رو می‌پردازیم.

1- پیام قوی به حریف؛ از ابتدای آغاز مذاکرات متاسفانه به دلایل مختلف این پیام به طرف مقابل مخابره شد -پالس‌هایی مانند خالی بودن خزانه، اغراق در تاثیر تحریم‌ها، پیوند مسائل ریز و درشت کشور در حد آب شرب مردم به رفع تحریم‌ها و... -  که طرف ایرانی خواهان «توافق به هر قیمتی» است. با رد توافق، این ذهنیت و محاسبه به شدت غلط و هزینه‌زا از میان خواهد رفت. از بین رفتن چنین ذهنیتی، تاثیری عمیق بر رویدادهای بعدی خواهد گذاشت.

2- شتاب هسته‌ای؛ با رد توافق وین، محدودیت‌های غیرقانونی و فرا ان.پی.تی از پیش روی فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان برداشته خواهد شد. غنی‌سازی با درصد بیشتر، استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر، تکمیل و راه‌اندازی راکتور آب سنگین اراک، ادامه مسیر کلیدی تحقیق و توسعه هسته‌ای از جمله فرصت‌هایی است که پیش روی ایران خواهد بود.

3- غرق قایق تحریم؛ واقعیت آن است که تحریم‌ها علیه ایران چه از نظر کمی و چه کیفی و چه در بُعد زمان،  به سقف نهایی خود رسیده‌اند. افزایش تحریم در صورت شکست مذاکرات، تهدیدی توخالی و بلوفی بود که آمریکایی‌ها در دوره مذاکرات بیان می‌کردند تا ایران را به قبول شروط خود و واگذاری امتیاز وادار کنند. پس از توافق وین، مقامات آمریکایی بارها اعتراف کردند که قایق تحریم‌ها در حال غرق شدن بود و بیراه نیست اگر برجام را ناجی قایق تحریم‌ها به ساحل مقصود آمریکا معرفی کنیم.

4- افزایش قدرت منطقه‌ای؛ غربی‌ها طی این چند هفته سعی کرده‌اند با انواع و اقسام ترفندهای سیاسی و رسانه‌ای، از توافق وین ابزاری برای تضعیف قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران بسازند. این هدف از دو راه پیگیری می‌شود. اول از طریق عملیات روانی و رسانه‌ای با القای این گزاره که ایران درصدد است در مسائل مهم و کلیدی مانند حمایت از حزب‌الله، جریان مقاومت در فلسطین، نقش آن در سوریه، مسائلی مانند بحران یمن و بحرین و... کوتاه آمده و در مسیر فعلی خود تجدید نظر کرده و یا حداقل از سرعت خود بکاهد. راه دیگری که آمریکا به موازات آن می‌پیماید تهدید ایران نسبت به این موضوع است که صرف معامله هسته‌ای کفایت نمی‌کند و چنانچه از رفتار منطقه‌ای خود دست برندارید، تحریم‌های جدیدی در راه خواهد بود. نفوذ و قدرت ایران در منطقه پیش و بیش از آنکه متکی به ابزار مادی باشد، حاصل نفوذی معنوی - فارغ از مذهب متحدان- است. اولین اثر فوری رد برجام، افزایش این نفوذ در میان کشورها، ملت‌ها و بازیگران منطقه‌ای است.

5- آمادگی اجتماعی؛ اساساً هدف اصلی تحریم‌ها فشار بر مردم و ایجاد فضایی اجتماعی و به دنبال آن سیاسی بود تا حریف به مقاصد و امتیازات مورد نظر خود دست یابد. پس از توافق وین دولتمردان کشورمان بارها به تصریح - برخلاف دوران پیش از توافق- بیان کرده‌اند که مردم نباید انتظار بالایی از توافق داشته باشند. نمونه بارز این موضوع در قضیه پول‌های بلوکه شده قابل رصد است که پیش از توافق بیش از 150 میلیارد دلار عنوان می‌شد و پس از توافق به کمتر از 10 میلیارد دلار رسید! چندی پیش موسسه معروف زاگبی طی یک نظرسنجی اعلام کرد که 96 درصد ایرانی‌ها معتقدند حتی با وجود تحریم‌ها نیز از فعالیت‌های هسته‌ای کشورشان حمایت می‌کنند. برخلاف اهداف و ادعاهای داخلی درباره شرایط اجتماعی و نظر مردم درباره مذاکرات و توافق، بدون شک مردم از رد توافقی که دستاوردهای هسته‌ای کشور را به باد می‌دهد و در مقابل چیزی هم در سفره آنان نمی‌گذارد، نه تنها ناراحت نمی‌شوند بلکه استقبال نیز می‌کنند.

آنچه گفته شد تنها تعدادی از آثار و پیامدهای رد احتمالی برجام بود و می‌توان به موارد دیگری مانند اثرات مثبت و بنیادین اقتصادی، ناامیدی جریانات وابسته داخلی که برجام را پلی برای سازش با استکبار می‌دانند، تغییر نگرش جدی و عملی نسبت به نسخه راهبردی سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، مصون ماندن کشور از تبدیل به یک جمعیت مصرف‏گرا و... اشاره کرد. برجام دُهلی بود که آواز آن از ژنو و لوزان و وین برای عده‌ای خوش می‌نمود. حال که دهل برجام به پشت در رسیده، قضاوت درباره آن نیاز به موسیقیدان بودن ندارد!

 

 

کد خبر 304613

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha