اصولگرایی در تعریف کلی هم به معنای پایبندی به اصول خاصی است که مبنای عمل محسوب میشود و به نوع جهانبینی و مبانی ارزشی بازمیگردد.
اصولگرایی را نباید با پویا نبودن اندیشه مترادف دانست؛ در حقیقت ویژگی اصولگرایی اجتهاد در اصول است، پویاست؛ اما حقایق و نقاط ثابتی هم دارد که قابل تغییر نیست.
در مقام اشاره به پویایی مسلما خیلی از این موارد با اصولگرایی نهتنها نسبتی ندارند بلکه ارتباطی هم میان آنها وجود ندارد.
بنیادگرایان در تعریف برخی، انسانهای متحجری هستند که نوآوری در اندیشهها و روشهایشان وجود ندارد. اگر منظور از بنیادگرایی این تعریف باشد مسلما ارتباطی با جریان اصولگرایی ندارد و در تضاد است.
همانطور که گفتم اصولگرایی، پویایی در اجتهاد را به عنوان یک اصل دنبال میکند. درباره محافظهکاری هم باید گفت که طبق تعریف، محافظهکاری به معنی طرفداری از وضعیت موجود است.
اصولگرایی به این معنا با محافظهکاری سنخیتی ندارد و با محافظهکاری، مرزبندی دارد. اصولگرایی در ذات خودش اصلاحطلبی دائمیرا دارد تا با این اصلاحطلبی به هدف و چشمانداز غایی خویش برسد.
اما از یک نظر اگر محافظهکاری به معنی اعتقاد به یک سری اصول ثابت باشد، نقطه اشتراک اصولگرایی با محافظهکاری خواهد بود.
ارتباط اصولگرایی با تحول و تجدد
اصولگرایی در ذات خودش با تکیه بر اصول و حفظ اصول به دنبال تحول و اصلاحات است. جریان اصولگرا نیز به مثابه یک مجموعه زنده همواره به دنبال کمال است.
اصولگرایی در ذات خودش پویایی دارد. این پویایی به دلیل انتظار موعود است. این انتظار، یک انتظار مثبت و پویاست تا به جامعه ایدهآل خود برسد.
اشتراکات و تفاوتها
زیر مجموعههای جریان اصولگرایی در اصول و مبانی با یکدیگر اشتراک دارند و همگی بدان پایبند بوده اما در سلیقهها و روشها با یکدیگر متفاوت هستند.
بخشی از این گرایشها سابقه تاریخی دارد و بخش دیگری طی انتخابات نهم ریاست جمهوری حول محور کاندیداها شکل گرفت.
3 طیف اصلی جریان اصولگرایی (البته طیفهای دیگری مثلاً آقای محسن رضایی که میتوان گفت طیف چهارم هستند هم وجود دارد) که شامل آقایان احمدینژاد، قالیباف و لاریجانی بودند، هر کدام طرفدارانی دارند. خط امام و رهبری که کاندیدای آنها آقای لاریجانی بود، سابقه و تجربه تشکیلاتی و حزبی داشتند.
در واقع این طیف از زمان حزب جمهوری اسلامیسابقه تشکیلاتی داشتهاند و لذا به تعبیری، بدنه حزبی جریان اصولگرایی هستند. عمدهترین تشکل جریان بعدی که کاندیدای آنان آقای قالیباف بود، «جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی» بود.
این طیف بیشتر سابقه انقلابی دارند و خودشان را به عنوان بدنه اجتماعی اصولگرایان معرفی میکنند. طرفداران آقای احمدینژاد، در قالب طیف خاصی نمیگنجیدند و در واقع مجموعهای از اصولگرایان جوانتر و انرژیکتر و با نگاه انتقادی نسبت به سایر اصولگرایان بودند که یکدیگر را در جریان انتخابات ریاست جمهوری پیدا کردند و به قدرت رسیدند.
در مجموع اصولگرایان در مبانی با یکدیگر متفق هستند اما در گفتمان با یکدیگر متفاوت میاندیشند. جریانهای سیاسی در ایران را با چند مؤلفه ارزیابی میکنند که عمدتا 4 مؤلفه مهم برای ارزیابی وجود دارد؛
مؤلفه اول نگاه به دین است که این مسئله در جریان اصولگرایی پای ثابت است و هیچ مشکلی در این زمینه بین اصولگرایان وجود ندارد، در حالی که در سایر جریانات بیرون از اصولگرایی نگاه به دین، یک نگاه حداقلی است و تمایل دارند که دین در سیاست دخالت زیادی نداشته باشد. نگاه اقتصادی یکی دیگر از مؤلفههاست.
در جریان اصولگرایی درباره اقتصاد اختلاف دیدگاه وجود دارد. البته این اختلاف سلیقه، هنگام اعلام سیاستهای کلی از سوی مقام معظم رهبری از بین میرود و همه به این سیاستها اعتقاد دارند.
مثلا در جریان خصوصیسازی اقتصاد، عدهای معتقد بودند که باید با احتیاط بیشتری اقدام کرد و عدهای دیگر به روند شتابان و سرعت بیشتر اعتقاد داشتند. این دو دیدگاه در چالشهای اقتصادی مجلس هفتم به خوبی قابل مشاهده است.
مؤلفه سوم هم نگاه به فرهنگ است؛ در مباحث فرهنگی هم طیفهای اصولگرا طرفدار هنجارها و ارزشهای مذهبی هستند و اعتقاد به تسامح در ارزشها ندارند. مؤلفه چهارم مشی سیاسی است؛ در این مؤلفه برخی مشی دموکراتیک دارند و برخی دموکراسی هدایتشده را میپسندند.
گفتمان اصولگرایی
گفتمان اصولگرایی، گفتمان خدمت و پیشرفت است. اصولگرایان همگی به پیشرفت کشور اعتقاد دارند و خدمت به مردم را سرلوحه اقدامات خود میدانند. ائتلاف اصولگرایان با سطح گسترده که طیفهای متفاوتی را شامل میشود، تجربه جدیدی به شمار میرود. این تجربه در شوراهای دوم کلید خورد و در مجلس هفتم تثبیت شد.
در انتخابات ریاست جمهوری وزنکشیها خیلی زود در جریان اصولگرایی آغاز شد. به هر حال همه این طیفها، معتقدند در آنچه بر آن پای میفشارند، محق هستند. نگاه من در این زمینه کاملا انتقادی است و این مسئله را ناشی از عدم بلوغ سیاسی آنان میدانم. خوشبختانه با تکرار تجربیات، در حال حاضر در مرحله بلوغ هستیم.
میتوان گفت که گرایشهای مختلف جریان اصولگرایی با طیفهای گسترده و با افتوخیزهایی که داشتهاند به یک بلوغ سیاسی رسیدهاند و براساس یک قاعده دموکراتیک، یک نهاد دموکراتیک را انتخاب کردهاند که بتوانند اکثریت قاطع جریان اصولگرا را نمایندگی کنند و به صورت یکپارچه وارد انتخابات شوند و از اهدافشان دفاع کنند، که همان خدمت و پیشرفت کشور است. تمامیاختلافنظرها هم برای خدمترسانی بیشتر به مردم شکل گرفته بود.
آسیبها
آسیب همواره وجود دارد. از طرفی اصولگرایان در حال نوشتن مشق و رقبای آنان نیز در حال تصحیح این مشق هستند. مهمترین آسیب، اختلاف درونی است که البته با تشکیل شوراهای مشورتی، این اختلاف به کمترین حد خواهد رسید.
این اختلاف باعث میشود اصولگرایان از هدف اصلی دور شوند و از وعدههایی که به مردم دادهاند و تلاش برای رفع مشکلاتی که درست تشخیص دادهاند و درصدد مرتفع کردن آنها بودهاند، غافل شوند. این میتواند از اقبال افکار عمومینسبت به اصولگرایان کم کند.
شرایط فعلی هم مطلوب است و نشان از بلوغ سیاسی دارد. انشاءالله سازوکار انتخابشده برای رفع مشکلات و اختلافات مفید است و به نتایج مطلوبی خواهد رسید.
نقطه قوت جریان اصولگرایی، مبانی اصولگرایی است. پایگاه اجتماعی، یکی دیگر از نقاط قوت جریان اصولگرایی است. مردم، هنگامیکه طیف افراطی جریان دوم خرداد حاکم بود، نگرانیهای زیادی در رابطه با سرنوشت کشور، ثبات و امنیت کشور و مسائل اخلاقی و فرهنگی جامعه داشتند.
این نگرانیها در جریان اصولگرایی وجود ندارد و خیال مردم بابت مسائل فوق راحت است. آنچه مهم است حضور اصولگرایان در صحنه عمل است تا کارآمدی خود را ثابت کنند. امروز مهمترین بحث در جریان اصولگرایی، کارآمدی و پاسخگویی است.
نقطه ضعف خاصی را نمیتوان برشمرد، اما حضور در صحنههای سیاسی- اجرایی علاوه بر اینکه یک فرصت است میتواند ضعفهایی را هم به همراه داشته باشد. اگر در زمینه ائتلاف اصولگرایان مشکل بهوجود بیاید و افتراق حاکم شود، این مسئله خودش نقطه ضعف به شمار میرود.
موانع بالندگی و رشد
رعایت اصول و مبانی در این زمینه بسیار مهم است. مانع اصلی، چالشهای کارآمدی است. امروز، روز آزمایش اصولگرایان حاضر در مجلس، دولت و سایر بخشهاست تا کارآمدی خود را ثابت کنند. یکی از مسائل مهم در بحث کارآمدی، توجه به شایستهسالاری است.
اصولگرایان همانطور که به افکار عمومیتوجه داشتهاند، باید به نخبگان هم توجه ویژهای داشته باشند و باید از فرهیختگان و نخبگان استفاده بیشتری کنند و آنان را در امر تصمیمسازی مشارکت دهند.
همشهری ماه / مرداد 86