او ميانه خوبي با تكرار ندارد و همواره با تكيه بر ايدههاي خلاقانهاش به افقهاي جديد فكر ميكند. مرد ميانسال گنابادي در اين انديشه است كه طرحي نو در اندازد و جلوههايي ديدهنشده از هنر ناب را به ديگران نشان بدهد. وقتي ماجراي زندگياش را ميشنوم ناخودآگاه ياد اين شعر مولانا ميافتم كه «بشنو از ني چون حكايت ميكند». زندگي سلطانخواه با اين گياه شاعرانه پيوند خورده است. او پس از ديدن يك ني منقش به طرحهاي هنري مسير زندگياش را عوض كرده و روي تكنيك «سوخت نگارين» متمركز شده است. حالا به جاي اينكه ني از جداييها حكايت كند قرار است سلطانخواه قصه آشنايياش با ني را برايمان روايت كند.
- خوشنويسي كه قلم و مركب ندارد
وارد اتاق كارش كه ميشوم او را در حال خوشنويسي ميبينم. البته در اطرافش خبري از مركب و دوات و ليقه و كاغذ نيست. ابزار كار اين هنرمند يك هويه برقي است و چند تخته چوب افرا. هويه را بهدست ميگيرد و با استفاده از حرارت اين دستگاه برقي، نقش حروف را روي چوب حك ميكند. او روي تخته چوبهاي نازك، هم نقاشي ميكشد و هم خوشنويسي ميكند؛ بدون آنكه حتي براي يك لحظه از ابزار و وسايل متداول خوشنويسان بهره ببرد. گاهي هم بستر نوشتهها و طرحهايش را تغيير ميدهد و به سراغ «ني 7 بند» نوازندگان ميرود. محصول كار سلطانخواه چند عدد «ني» زيباست كه طرحهايش چشم را نوازش ميدهد و صدايش روح و روان مخاطب را به آرامش دعوت ميكند.
خودش براي اين كار نام خوشآهنگ «سوخت نگارين» را انتخاب كرده است. او درباره دلايل انتخاب اين عنوان ميگويد: «سوخت بهمعناي سوزاندن است و نگارين بهمعناي زينت داده شده؛ يعني ما به روش سوزاندن به يك اثر هنري ميرسيم. جنس و مصالح كار ما همهاش طبيعي است. زمينه كار من چوب يا ني است. براي سوزاندن بايد از حرارت و آتش استفاده كنم. الان بهخاطر ايمني كار و محدوديتها، با هويههاي قلمي كار ميكنم. اين هويه خودش المنت دارد و بعد از داغ شدن سطح چوب را ميسوزاند. با تكنيك سوزاندن ميتوانم نقاشي، تذهيب، خوشنويسي و نگارگري را روي چوب، ني يا كاغذ اجرا كنم».
- خطوط قهوهاي رنگي كه محو نميشوند
امين سلطانخواه يكي از اتاقهاي خانهاش را تبديل به كارگاه كردهاست. حين مصاحبه تابلوهايش را ميآورد و دور تا دور اتاق ميچيند. او نمايشگاهي از آثارش را در اتاق برپا ميكند. در ميان همه تابلوها طرحي از «جمشيد مشايخي» توجهم را بهخودش جلب ميكند. برخلاف ديگر تابلوها، جنس زمينه اين طرح مقوايي است و اينبار او سراغ تختهچوب افرا نرفته است. وقتي روي مقوا دست ميكشم هيچ برجستگياي را حس نميكنم. سطح آن كاملا صاف است و چهره قهوهاي رنگ جمشيد مشايخي بر رويش نقش بسته است. از او ميپرسم كار روي مقوا و چوب چه تفاوتهايي با هم دارد؛ «مقوا يك بافت سلولزي دارد و مثل چوب نيست كه طبيعي باشد. زمينه كار خيلي حساس است؛ نوك هويه نبايد تيز باشد؛ چون در اين صورت كاغذ را خراب ميكند. از آنجا كه ضخامت مقوا زياد است، دست را بايد در زاويه بهخصوصي بگيريم. اين زوايه بايد بين 45تا 63 درجه باشد. كار روي مقوا سختتر است. كاغذ مثل چوب استحكامي ندارد و زود ميسوزد. بايد خيلي با ملاحظه كار كنيم. وقتي كه ما با مداد و كاغذ نقاشي ميكشيم پاككني هم در دست ديگرمان ميگيريم و بعد از هر اشتباه خطهاي اضافي را پاك ميكنيم. اما در سوخت نگارين پاك كردن و اشتباه معنايي ندارد. خطوط بهگونهاي روي چوب حك ميشوند كه ديگر محوشدني نيستند.»
- اجراي سوختنگارين روي چوب
سلطانخواه براي طراحي چهره يك فرد ابتدا عكس او را قطعه قطعه ميكند و بهصورت چند شابلون (مثلا عينك يا بيني) درميآورد. سپس شابلونها را روي مقوا يا چوب ميگذارد و با مداد نوك تيز دور آنها را خط ميكشد. بعد از آنكه طرح كلي روي مقوا يا چوب درآمد سراغ تكتك پازلها ميرود و قسمتهاي مهم را ميسوزاند. او روش ديگري هم براي سوزاندن دارد كه اجرايش سختتر است؛ «ميشود ابتدا به ساكن كاربن گذاشت و بخشهاي مهم عكس را با سوزاندن اجرا كرد. ولي كار تميز در نميآيد. كاربن خودش يك جوهري دارد كه روي مقوا اثر ميگذارد.» اين هنرمند عكس شخصيتهاي سياسي مثل شهيدبهشتي را روي چوب اجرا كردهاست. عكس چند هنرمند را هم با روش سوزاندن روي «ني» حك كرده است. يكي از برنامههايش اين است كه چهره رضا كيانيان، هنرمند مشهدي را روي چوب دربياورد و تابلوي نهايي را بهخودش تقديم كند. برايم جالب است كه بدانم او چگونه پررنگبودن يا كمرنگ بودن بخشهاي مختلف چهره را در كارش رعايت ميكند؛ «من از عوامل طبيعي پيروي ميكنم. وقتي بخواهم جايي را تيره كار كنم، بيشتر هويه را نگه ميدارم. راجع به فضاهاي كمرنگتر اين قاعده برعكس است.»
وقتي چوب يا مقوا با حرارت ميسوزد، محل عبور هويه ردي قهوهاي رنگ از خودش بر جاي ميگذارد؛ رنگي كه سلطانخواه علاقه زيادي به آن دارد؛ «آثار من حال و هواي دوران قاجاريه را در ذهن زنده ميكند. من عكس خوشنويسهاي قاجار را روي ني نقاشي كردهام. اگر به عكسهاي قديمي دقت كنيد بيشترشان قهوهاي هستند.»
- سوخت نگارين نميتواند رنگارنگ باشد
اين هنرمند دل پردردي دارد از هنرمنداني كه ادعاي سوختنگارين دارند و با روشي غلط اين كار را انجام ميدهند. به گفته او كساني كه طرحهاي رنگي روي چوب ميكشند از روش سوختنگارين استفاده نميكنند چون محال است كه محصول نهايي، رنگ آبي، قرمز يا نارنجي پيدا كند، مگر اينكه طرف خودش با آبرنگ به جان تابلو بيفتد و روي محل سوخته شده رنگ بپاشد. ظاهرا چندي پيش يكي از روزنامهها مصاحبهاي با فردي انجام داده و او ادعا كرده كه ميتواند با اين روش نقاشيهاي رنگارنگ خلق كند. سلطانخواه نامهاي را به دفتر آن روزنامه ارسال كرده و توضيح داده كه چنين چيزي امكان ندارد.
- در جستوجوي افرا
تختههاي چوب نازك چوب براي سلطانخواه حكم كاغذ را دارند. او اين چوبهاي نازك افرا را از چوببريهاي مشهد خريداري ميكند؛ «اين چوبها خيلي گردن كلفت هستند. من درختي ديدم كه يك متر و 20سانتي متر قطرش بود؛ يعني قطرش تا شانه من ميرسيد. من سال86 اين تنه درخت را به قيمت 700هزار تومان خريدم و هنوز از آن استفاده ميكنم. 8 سال است دارم از اين درخت استفاده ميكنم و هنوز تمام نشده است.»
درخت افرا در جنگلهاي شمال كشور به وفور يافت ميشود. سلطانخواه در طول 20سال گذشته هر روز اين ورقههاي چوبي را در دست گرفته و حالا كاملا با ويژگيهاي اين درخت آشنا شده است؛ «اگر از جنگلهاي گيلان به سمت مازندران و گلستان برويد كيفيت چوب افرا افت پيدا ميكند. بهنظر من كيفيت چوبهاي افرا در گيلان بهتر از مازندران و در مازندران بهتر از گلستان است. سفيدي چوبهاي گيلان را مازندران ندارد. در مجموع من با هر 3 نوع چوب كار ميكنم.»
- برپايي نمايشگاه خارجي با يك كيف سامسونت
ابداعكننده هنر «سوخت نگارين» تا به حال 4 نمايشگاه انفرادي در گناباد، مشهد و بجستان داشتهاست. يكي از برنامههاي بلندمدت اين هنرمند اين است كه در خارج از كشور نمايشگاهي برپا كند و هنرش را در معرض ديد عموم بگذارد. او اطمينان دارد كه خارجيها آثار نورنگاري و سوختنگارين را ميپسندند. اين هنرمند گنابادي حتي در ذهنش به جزئيات اين سفر هم فكر كرده است؛«من اگر بخواهم در خارج از كشور نمايشگاه بزنم با خودم 20عدد چوب در ابعاد A4و يك هويه ميبرم. كل اينها در يك كيف سامسونت جا ميشود. معرقكار بايد با خودش يك ميز و كمان اره و گيره ببرد ولي وسايل من خيلي جمع و جور است.» تا به حال اين آرزوي سلطانخواه برآورده نشدهاست. او انتظار دارد كه مسئولان دولتي بسترهاي سفرش به خارج از كشور را فراهم كنند.
- گواهي ثبت اثر بدون شناسنامه نوآوري
هميشه وقتي هنرمندي شيوه جديدي را ابداع ميكند اين نگراني را دارد كه تكنيكش لو برود و ديگران كار را از آن خود بكنند. سلطانخواه براي اينكه اين تهديد را خنثي كند در سال89 به وزارت ارشاد رفته و گواهي ثبت آثار ادبي و هنري را براي 2 تكنيك «نورنگارين» و «سوخت نگارين» دريافت كردهاست. او همه مصاحبهها و مدارك مربوط به هنرش را در يك آلبوم گردآوري كرده كه در لابهلاي صفحات اين آلبوم برگههاي ثبت آثار ادبي و هنري هم به چشم ميخورد؛ برگههايي كه سلطانخواه از داشتنش راضي بهنظر نميرسد؛ «من به آنها گفتم اين چه فايدهاي دارد. من در يك نمايشگاه شركت ميكنم و مقام ميآورم. وقتي شركت ميكنم به من گواهي شركت ميدهند ولي وقتي مقام ميآورم همراهش لوح تقدير هم ميدهند. الان اين برگهاي كه به من دادند گواهي ثبت اثر است. آنها بايد به من شناسنامه نوآوري بدهند. الان يك هنر جديد متولد شده و بايد شناسنامه داشته باشد. من بدون دوربين، عكاسي ميكنم و اين كار خيلي جالب است.»
- سوخت نگارين اينگونه متولد شد
سلطان خواه در سالهاي دور به نيزار ميرفته و بعد از چيدن نيهاي تميز، شاخ و برگ اضافه آنها را تميز ميكرده و براي نوازندگان «ني7 بند» ميساخته است. هنگام سوراخ كردن ني به ذهنش رسيده كه ميشود روي ني با سوزن داغ نقاشي كرد؛ «آقاي دادو نامي بود كه سال62 در خيابان خسروي مشهد ني ميزد. من با اين آقا آشنا شدم و او روزي ني خودش را به من داد. روي اين ني با حكاكي نقاشيهايي كشيده بودند. بعدها به شهرم، بيدخت گناباد رفتم. ديدم وقتي ني را سوراخ ميكني در ابتدا سوزن، يك اثر قهوهاي روي ني ميگذارد. با خودم گفتم بگذار با اين سوزن يك نقاشي بكشم. ديدم كه آنها ني را خراش ميدهند اما به جاي اين كار آمدم روي ني را سوزاندم.»
سلطان خواه قبل از ابداع سوختنگارين با نيهايي مواجه شده كه منقش به طرحهاي رنگارنگ بودهاند. نيهايي كه همگي فرورفتگي و برجستگي داشتهاند؛ «من يك ني قديمي را با اين نقاشيها ديدم و تكنيكش را عوض كردم. در قديم روي ني را خراش ميدادند و آن را در حنا ميخواباندند. بافت اليافي، رنگ را بهخودش جذب ميكرد، سپس رويش پنبه ميكشيدند تا نقشي بر ني حك شود. من به جاي اينكه روي ني كندهكاري كنم، مستقيما رويش را سوزاندم.»
- عكاسي بدون دوربين
هنر اصلي سلطان خواه سوختنگارين است. اما در كنارش يك هنر ديگر هم دارد كه ميتواند بدون دوربين، عكاسي كند. او عكس اشخاص را روي ساقه ني ظاهر ميكند و خودش اسم اين تكنيك را نورنگاري گذاشته است. اينكه هنر نورنگاري چگونه ابداع شده داستاني شنيدني دارد؛ «يك روز رفته بودم از نيزار ني بچينم. روزهاي جمعه به گناباد ميرفتم. ما به روستاهاي خالي از سكنه «كلاته» ميگوييم. در كلاته صابري يك ني ديدم كه از وسط شكسته بود. قسمتهايي از اين ني تغيير رنگ داده بود. يك رنگ قرمز روي ني ظاهر شده بود؛رنگي شبيه به شربت آلبالو. متوجه شدم وقتي پوست ني جدا ميشود تغييررنگ پيدا ميكند. به اين فكر افتادم كه چطور ميشود تغيير رنگ ني را كنترل كرد به اين ترتيب كه جاهايي از ني را بپوشانم تا آفتاب رويش نتابد. در اين روش جاهايي را كه ميخواهم نقاشي بشود باز ميگذارم تا اين عمل رويش انجام بشود. با اين روش عكس كلهر، خوشنويس دوره قاجار را روي قلم ني درآوردم. تصوير سماع صوفيان را در سال مولانا روي ني نقاشي كشيدم.»
- عكسي كه رنگش هرگز نميپرد
براي اينكه با روش نورنگاري آشنا بشوم همراه با سلطانخواه به حياط منزلش ميروم. او بخشي از باغچهاش را به كاشت ني اختصاص داده است. يكي از نيها را نشانم ميدهد و ميگويد: «الان رشد اين نيها تمامشده است. نه قطرشان زياد ميشود و نه قدشان. برگ روي ني را جدا ميكنم. شما 10روز ديگر مشاهده خواهيد كرد كه رنگ سبز زيتوني تبديل به بنفش شده است. من از همين خاصيت استفاده ميكنم و يك جاهايي از ني را ميپوشانم. اين نيها را در اسفند ميكارم و از اول مهر نقاشيام را روي آنها ميچسبانم.»
سلطانخواه به چشم يك تفنن و سرگرمي به اين كار نگاه ميكند؛ سرگرمياي كه ميتواند بازده اقتصادي هم داشته باشد؛ «شما ميتوانيد عكس هنرمندان را روي ني ظاهر كنيد و به خارجيها بفروشيد. من زمين و امكانات ندارم. اگر توليد داشته باشم بازاريابياش مشكل نيست. شما وقتي روي بوم نقاشي ميكشيد به مرور زمان رنگش ميپرد ولي نورنگاري طرحي است كه از ذات خود ني بيرون ميآيد. سوخت نگارين به مرور زمان كمرنگ ميشود ولي نورنگاري روزبهروز بهتر ميشود؛ يعني خودش را نميبازد.»
- خاطرهاي از زنده ياد حبيبي
سلطان خواه از دوران دانشجويياش در تهران خاطرات تلخ و شيريني دارد؛ «در نمايشگاهي دانشجويي شركت كردم. از طرف دفتر زنده ياد حبيبي (معاون اول رئيسجمهور وقت) به وزارت مسكن معرفي شدم تا به من خانهاي بدهند. آن زمان وقتي آقاي حبيبي به موزه سعدآباد آمده بودند، كار من را خيلي پسنديدند. دوستانم گفتند كه آقاي حبيبي از اين كار خيلي خوشاش آمده است. اثر من در سال 74برگزيده شد. الان 20سال از آن زمان ميگذرد. روي ني نقاشي ميرزا غلامرضا اصفهاني را سوزانده بودم. اين هنرمند پس از گذشت 20سال هنوز نتوانسته براي آن خانه سند بزند؛ «من به سيكل اداري معرفي شدم و از اين اداره به آن اداره رفتم. بالاخره در پرديس رودهن به من يك واحد دادند. الان ارزش آن خانه حدود 130ميليون تومان است. من خانهام را در بيدخت فروختم تا بتوانم خانه تهران را بخرم. از اين طرف نامه ميزنند كه به ايشان خانه بدهيد، از آن طرف هزينههاي آنچناني از من ميگيرند. الان شايد باورتان نشود. قيمت يك واحد آپارتمان من با آن خانهاي كه در بيدخت گناباد فروختم برابري ميكند. شايد هم خانه بيدخت گرانتر باشد.»
- زندگي ميگذرد
اين هنرمند تا سال گذشته مغازهاي اجارهاي در مجتمع زيستخاور مشهد داشته كه مجبور شده بهدليل نياز مالي آنجا را واگذار كند. برايم جالب است بدانم كه او چگونه امرار معاش ميكند. سلطانخواه پاسخ ميدهد: « بعضا افرادي ميآيند و ميگويند دوست دارم چهرهام را سوخت نگارين بكني. دوستاني هستند كه با هنر من آشنايي دارند. زنگ ميزنند و ميخواهند كه عكس همسرشان را روي چوب اجرا كنم. بعضيها ميخواهند در مراسم جشن تولد، همسرشان را سورپرايز كنند. نميخواهم ناشكري كنم اما درآمد من به خوبي زماني كه مغازه داشتم نيست. اين تابلوها را با قاب، تحويل مشتري ميدهم و 150تومان ميگيرم. ممكن است درماه 10تابلو سفارش داشته باشم. من دستم تند است و ميتوانم در روز يك تابلو اجرا كنم. امرار معاش من فعلا از همين كار است. تعدادي هنرجو دارم كه آنها هم شهريهاي پرداخت ميكنند.»
- فرزندان موفق
دو تا دختر دارم كه دانشجو هستند. يكي مديريت صنعتي ميخواند و ديگري معماري. پسرم هم در دانشگاه كار و دانش، تراشكاري ميخواند. ما گناباديها آدمهاي قانعي هستيم و در سايه قناعت زندگي ميكنيم. عموما مردم خطه كوير اينجوري هستند. خيلي چيزهاي ضروري خانه را در فشار تهيه ميكنيم. الان موازنههاي اقتصادي به هم خورده است. مرد در شرايط سخت جوهرهاش شكل ميگيرد. بايد اين فشارها را تحمل كنيم. يك عده ميگويند دخل و خرج با هم نميخواند. قديم اگر يك راديو داشتيم همه راضي بودند و خوش ميگذشت اما الان همزمان چند تا وسيله ارتباط جمعي بايد داشته باشيم. نسل امروز نسل ياغي و سركشي است. همهشان بايد تلفن همراه داشته باشند و بعضيها 2 تا خط تلفن همراه ميخواهند. ميگويند يكي براي كار و ديگري براي ارتباطات دوستانه.
نظر شما