شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۶
۰ نفر

همشهری دو - محسن امین: «در جنگ شهری، زنان نیمی از لشکرند». این دیالوگ برگزیده از قسمت هفتم سریال مختارنامه است که از زبان ابن‌زیاد جاری می‌شود.

محرم

 او با همين منطق، زنان كوفي را عليه شوهرانشان كه پشت دارالحكومه جمع شده‌اند، مي‌شوراند؛ زناني كه غم نان و ترس از آينده بچه‌ها تا جايي به هول‌وولا مي‌اندازدشان كه به‌خودشان اجازه مي‌دهند نگهباناني كه مانع راهشان شده‌اند را تهديد به برداشتن قبا و... كنند. و بدين‌ترتيب، مردان كوفه تسليم فتنه ابن‌زياد و خواسته به ظاهر كم‌زنانشان مي‌شوند. مرداني كه خود، مقصر اين قصه‌اند و اين استدلال و اين فشار ويژه، از تقصيرشان كم نمي‌كند. فراموش نكنيم كه در آن شرايط كه كوفه صحنه انتخاب بود و ميدان نفاق، تصميم گرفتن به اندازه قضاوت كردن در اين روزها، درمورد آن تصميم‌ها، آسان نبود.

كوفه شهري هزار چهره با مردماني مختلف بود كه با فتنه‌هاي زياد، تشخيص حق و باطل درآن، بيش از پيش سخت شده بود و راه صواب نامشخص؛ راهي كه براي برخي مردمان، بيشتر از عقيده، به امورات جاري زندگي‌شان بستگي داشت. بسيار بودند كساني كه قبل از اينكه بحث به حق و باطل باشد، مسئله دنيا و حتي غم نان و بلكه جان برايشان مسئله بود. آدم‌هايي كه بدعهدي كردند و خيلي‌هايشان نمي‌دانستند چه كرده‌اند تا كار از كار گذشت و پشيمان شدند. آنها عهدي را شكستند كه «مسلم» نخستين قرباني‌اش بود و بعد از او، سلسله اتفاقات كربلا رخ داد.

مختارنامه، هفتگي پخش مي‌شد، جمعه به جمعه و به‌طور طبيعي آخرين قسمت آن، جمعه شبي به پايان رسيد كه همه، بايد به فكر روز فردا مي‌بودند؛ شنبه‌اي كه مي‌آمد تا پيام‌آور كار و زندگي باشد؛ اول هفته‌اي كه براي برخي وقت كارزار روزي است، براي بعضي وقت خدمت و براي تعدادي هم شروع جدي امورات دنيا.

آخرين قسمت كه تمام شد، پرسيدم: اگر من هم رفته بودم، مي‌آمدي كه برگرد سراغ خانه و زندگي‌ات؟ سكوت كرد، سعي كرد طفره برود از جواب؛ دوباره پرسيدم: مي‌آمدي؟ گفت:....
فردايش از همكاران همين را پرسيدم. جواب‌ها متنوع بود و در بسياري موارد مبهم و كلي.
محرم است، دوراهي‌ها بسيار، فتنه‌ها زياد، و ما كه مختاريم!

کد خبر 310627

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha