ابوزهراء از مبارزاني است كه سالها در جبهه حق جنگيده است؛ مدتي با رژيم بعث و بعد از آن با اشغالگران آمريكايي و انگليسي و اين روزها با داعش. مشهور است كه شيعيان جنوب عراق از دلاورترين رزمندگان در جنگ عليه داعش هستند و امروز بخش مهمي از جبههها عليه تكفيريها را امثال ابوزهراء و همرزمانش تشكيل دادهاند.
- به اعتقاد برخي از مردم عراق، مبارزه آنها عليه دشمنان اين ملت به زماني پيش از سقوط صدام بازميگردد. از ديدگاه شما كه در داخل عراق هستيد اين مبارزه از چه زماني آغاز شد؟
مردم عراق تاريخ طولاني در مبارزه عليه ظالمان و تلاش براي نجات كشورشان از يوغ سلطهگري و ظالمان دارند و در اين رابطه روحانيون و علماي زيادي پرچمداري اين مبارزات را بهعهده داشته وهمچنان نيز دارند.
در راس اين علما ميتوانم به شهيد سيد محمدباقر صدر (رضواناللهعليه) و خانواده آلحكيم و خانواده آلشبر و بسياري ديگر از علما در كنار تعداد بسيار زيادي از مردم اشاره كنم؛ خانوادههاي رزمندهاي كه زندگي خود را در راه مبارزه تسليم كردهاند.
در اين رابطه گورهاي دستهجمعياي كه از دوره رژيم صدام به جاي مانده بهترين شاهد بر اين مدعاست. همچنين بايد تأكيد كرد كه ملت عراق از دهه20 قرن بيستم گذشته با قيام سال 1920خود عليه اشغالگران، لواي مبارزه عليه ظالمان را برافراشته بود.
ملت مظلوم عراق سابقه طولاني در مبارزه عليه ظلم داشته و دارند و همواره از دوره اشغال كشورشان توسط امپراتوري عثماني و بعد از آن بريتانيا تا به امروز عليه استعمار جديد آمريكايي به جنگ و مبارزه پرداخته و علاوه بر مقابله با رژيمهاي ظالمي همچون حزب بعث، امروز رودرروي گروه داعش ايستاده و به مبازه با آن ميپردازدو در اين راه روزي نميگذرد كه شهيدي را به قربانگاه دفاع از آب و خاك و مقدسات خود تقديم نكند و همواره در مقابل هر نوع تجاوزي؛ چه خارجي و چه ساخته و پرداخته احزاب داخلي مقاومت ميكند. با اين حال كمبودي كه در اين راه بهشدت احساس ميشود نبود رهبري واحدي است كه بتواند اين نوع تلاشها را با يكديگر متحد سازد.
مردم عراق بهرغم تمامي فشارها و ظلمهايي كه متحمل شدهاند توانستند اعتقادات مذهبي و ديني خود را حفظ كرده ودرون خود، جوشان باقي نگهدارند. اين مسئله بهويژه بعد از زدوده شدن ظلم رژيم صدام نمود بيشتري بهخود گرفت تا شاهد حضور ميليوني مردم عاشق امامحسين در مراسم مختلف مذهبي بهويژه در مراسم اربعينحسيني باشيم. اين روح حسيني همان انگيزه بزرگي بود كه هزاران نفر از جوانان عراقي را براي جهاد در مقابل گروههاي تكفيري به جبهههاي جنگ كشاند يا به مهمترين انگيزه براي جوانان عراقي جهت دفاع از انقلاب اسلامي ايران تبديل شد تا مردم عراق هم در اين رابطه نقش مهمي را به ثبت برسانند و شهداي زيادي را تقديم آن كنند كه تاريخ بر آن شهادت ميدهد.
- پيشينه شما در مبارزه عليه رژيم صدام حسين به كدام تاريخ بازميگردد ؟ كمي از تاريخچه جهادي خود براي خوانندگان ما بگوييد؟
من در يك منطقه دورافتاده از تالابهاي (هورهاي) جنوب عراق زندگي ميكردم اما با وجود دورافتادگي، اخبار انقلاب اسلامي ايران به ما هم ميرسيد. اعضاي خانواده ما جزو نخستين كساني بودند كه به نداي روحالله الموسويالخميني (ره) لبيك گفتند اين توفيق را پيدا كنند كه جزو نخستين مجاهداني باشند كه در دهه 80 از قرن گذشته (اواخر دهه50 و اوايل دهه60 شمسي- م) وارد مبارزه شوند.
پدر، عموها و داييهايم جزو نخستين مجاهديني بودند كه در مقابل رژيم بعثي به مبارزه پرداختند و برخي از آنها به فيض شهادت نايل آمده و برخي ديگر مجبور به مهاجرت شدند و من نيز به تبع آنها وارد اين مبارزه شده و در كنار برخي از آنها كه همچنان در حال مبارزه هستند به جهاد عليه ظلم و جور و بيداد زير چتر ولايت فقيه كه در رهبري حضرت آيت الله امامخامنهاي خلاصه ميشود بپردازم.
- به راستي چه دليلي دارد يك جوان عراقي خود را ملزم بداند كه به جاي رفتن به سوي تمامي فرصتهاي زندگي كه پيش روي خويش ميبيند، راه جهاد را درپيش گرفته و وارد نيروهاي حشدشعبي شود؟
در پاسخ به پرسش شما بايد اعتراف كنم كه اين يك بيداري بزرگ اسلامي است كه در عراق شاهد آن هستيم؛ بيدارياي كه در چارچوب آن جوانان عراقي خود را ملزم به اين جهاد و مبارزه ميبينند.
بي ترديد هر انسان عاقلي از ميزان خطر و تهديدي كه تروريسم تكفيري براي يك كشور ميتواند به همراه داشته باشد، آگاهي دارد.
تروريسم تكفيري هيچچيز را بدون تهديد باقي نگذارده؛ از خاك و آب و مقدسات تا جان و مال و ناموس را به خطر انداخته است. از اينرو هر فرد عاقلي بر خود لازم ميبيند براي دفع اين خطر، خود نيز وارد عمل شود.
حال اگر فتواي مرجعيت را هم به اين فرايند بيفزاييم ديگر بر هر فرد مسلماني اين دفاع واجب ميشود و اين امر نيز انگيزه بسيار مضاعفي را به جوانان عراقي داد تا به سوي ميدانهاي جنگ با تكفيريها بشتابند و از مقدسات و زمين و ناموس خود دفاع و به اين كار خود نيز فخر و مباهات كنند.
- گفتوگو را خيلي سريع آغاز كرديم و شما خودتان را به ما كاملا معرفي نكرديد. هر چند كه حالا نيز تا حد زيادي با شما و خانواده و عقبه فكريتان آشنا شدهايم اما لطفا كمي از خودتان براي ما بگوييد؟
من متولد سال 1978هستم. بعد از شدت گرفتن حملات رژيم صدام حسين عليه مبارزان عراقي به جمهوري اسلامي ايران مهاجرت كردم و ديپلمام را از دبيرستانهاي اين كشور گرفتم. متاهل و داراي 7فرزند هستم؛ 4پسر و 3دختر. خدا را شكر من از زماني كه چشم خود را به روي اين جهان گشودم، چشمانم به نور اسلام محمدي و اصيل روشن شد. رشد ونمو در خانوادهاي كه مبارزه و مجاهدت در آن حرف اول را ميزد نيز نقش عمدهاي در شكلگيري شخصيتم داشت. حضور در خانواده ظلمستيزي كه در راه امام حسين (عليه السلام) قدم برميداشت باعث شد تا از همان آغاز جواني در بسياري از عملياتها عليه رژيم صدام شركت كنم. بعد از سقوط رژيم صدام حسين به عراق بازگشتم و بعد از مدتي از ساختار تشكيلاتي نيروهاي بدر خارج شده و وارد ساختار جديدي از مبارزه عليه اشغالگران آمريكايي شدم. مبارزاتم عليه اشغالگران باعث شد تا نيروهاي آمريكايي مرا بازداشت و براي 6ماه زنداني كنند. من به همراه تعدادي از برادران مستندساز ايراني بودم. ما در حال تهيه يك فيلم مستند در مورد جنايات اشغالگران آمريكايي در عراق بوديم كه توسط نيروهاي آمريكايي دستگير شدم. بعد از خروجم از زندانهاي آمريكايي راه مبارزه عليه اشغالگران را ادامه دادم تا آنكه در سال 2008در جريان يك رويارويي از ناحيه سينه مجروح شدم. نيروهاي اشغالگر انگليسي هم همسو با اقدامات نيروهاي آمريكايي وارد عمل شده و بيش از 3بار به خانه من يورش بردند؛ مسئلهاي كه باعث شد من مجبور به مهاجرت مجدد از وطن خويش و عزيمت به سوي جمهوري اسلامي ايران شوم.
در جريان اين يورشها برادر و پسر عمويم بازداشت شدند. بعد از آنكه براي ماهها از اين استان به آن استان عراق سرگردان شدم، شرايط براي من بهعنوان يك مبارز در وطنم بهنحوي بود كه از بيم يورشهاي شبانه اشغالگران ديگر مجبور بودم شبها در خانه خود نباشم.
اين شرايطي بود كه در جريان مبارزه بين سالهاي 2004تا 2008براي من حكمفرما بود وگاهي حضور من در كنار خانوادهام به كمتر از يك ساعت در روز هم كاهش يافته بود تا آنكه تصميم به خروج از عراق گرفتم.
اين هجرت تا سال 2012ادامه يافت اما بعد از آن، بار ديگر به وطن خويش و به سر كار خود بازگشتم اما چندي نگذشت كه داعشيها به حرم حضرت زينب (عليهاسلام) يورش بردند. اينجا بود كه خدا را شكر جزو نخستين گروه رسمي عراقياي بودم كه براي دفاع از اين حرم به سوريه سفر كردم. من به همراه 10نفر ديگر از اهالي بصره در يك گروه 65نفره به سوريه سفر كرديم و خدا را شكر ميكنم كه بيش از 87روز در مقابل حملات وهابيهايداعشي در ميدان «الحجيره» و بازار عراقيها و جوبر و عقربه به جنگ پرداختم. بعد از آن هم فعاليت خود را در گردانهاي سيدالشهدا ادامه دادم و بهعنوان مسئول جذب و بسيج مجاهدين براي دفاع از حرم حضرت زينب منصوب شدم. اين فعاليت تا زمان ورود داعش به موصل و صدور فتواي تاريخي آيتالله سيدعلي سيستاني (حفظهالله) ادامه يافت و امروز نيز بحمدالله مشغول فعاليتهاي جهادي خويش هستم و خدا را شكر در اكثر عملياتها و جهاد عليه گروههاي تكفيري در داخل عراق مشاركت فعال دارم. در اينجا بايد اضافه كنم كه ما هرگز از مقدسات و عقايد اسلام محمدي اصيل دست نميكشيم و در هر شرايطي منتظر اشارهاي از رهبر خود، امام خامنهاي هستيم تا دست بهكار شويم.
- ميگوييد كه از خانوادهاي جهادي هستيد اما سؤالي كه در اينجا مطرح ميشود آن است كه آيا اين حضور داوطلبانه در صحنه جنگ تأثيري بر روند زندگي عادي و بهويژه خانوادگي شما نداشته است؟
بيترديد خداحافظي با اعضاي خانواده و عزيزان سخت و دشوار است وهر بار دشواري خاص خود را همراه دارد اما ما شاهد آن هستيم كه بسياري از مادران عراقي امروز خود فرزندانشان را تشويق به حضور در جبهههاي جنگ كرده و آنها را راهي مبارزه عليه تكفيريها ميكنند. به ياد دارم وقتي كه براي جنگ عليه تكفيريها و دفاع از حرم حضرت زينب (سلامالله عليها) قصد عزيمت به سوريه را داشتم ابتدا مادرم يكي از مهمترين مخالفان اين كار من بود اما بعد از مدتي راضي شد و به من گفت برو، خدا تو را حفظ كند.
- از زمان اعلام فتواي مرجعيت تا به امروز مدت قابل توجهي ميگذرد. نيروهاي حشد شعبي به موفقيتهايي هم دست يافتهاند اما اين فتوا همانطور كه ميدانيد بعد از سقوط موصل بهدست داعش صادر شد. شما بهعنوان يكي از مجاهديني كه از آن تاريخ تا به امروز در صحنه جنگ حضور داشتيد فكر ميكنيد كه چرا تا اين لحظه موصل بازپس گرفته نشده است؟
نه فقط در مورد موصل بلكه براي بسياري از مناطق عراق كه كار آزادي و پاكسازي آن بهدست مجاهدين حشدشعبي به تأخير ميافتد ميتوان ردپايي از كشورهاي بيگانه را يافت.
بايد بگويم نوعي اراده بينالمللي در استكبار و صهيونيسم جهاني وجود دارد كه اجازه پيشرفت به نيروهاي مردمي داده نشود. آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس با بسيج برخي از كشورهاي همسايه عراق از تمامي توان خود براي به شكست كشاندن تلاشهاي نيروهاي حشدشعبي در آزادسازي مناطق عراق استفاده ميكنند. همچنين نبايد فراموش كنيد آنها تأثير قابلتوجهي نيز بر برخي از سياستمداران كشور هم دارند و با هر چه كه در توان دارند سعي در چالش آفريني در مقابل پيشرويهاي حشدشعبي دارند.
در كنار فشار آنها بر سياستمداران وابسته خود براي جلوگيري از مسلح شدن نيروهاي حشدشعبي، در بسياري از موارد جنگندههاي آمريكايي به جاي حمله به مواضع گروههاي تكفيري و داعش، نيروهاي حشدشعبي و مقاومت اسلامي را مورد تهاجم قرار ميدهند. اين حملات هوايي بهويژه در مناطق خاصي كه كشورهاي عربستان، قطر و تركيه و... آنها را مناطق مهمي براي خود اعلام ميكنند، شدت بيشتري بهخود ميگيرند تا ثابت شود حملات ادعايي آمريكا عليه مواضع داعش بيشتر براي تأمين منافع هم پيمانان منطقهاياش در عراق است تا مبارزه با داعش! پس ميتوانم بهطور خلاصه به شما بگويم كه عامل اصلي عدمآزادسازي مناطق تحت اشغال در عراق و نه فقط موصل، آمريكاييها هستند و برخي كشورهاي همجوار نيز از طريق آمريكا بر اين روند پافشاري ميكنند.
- وقتي شما در خط اول جنگ عليه گروههاي تكفيري حضور داريد، يا در آستانه ورود به يك عمليات عليه اين گروهها هستيد، چه احساسي داريد؟ واقعا به چه چيزي در آن لحظات فكر ميكنيد ؟ چه مسائلي در ذهن شما به تلاطم ميافتد؟
بايد اعتراف كنم در اوج درگيري با داعش و تكفيريها و شايد در سختترين لحظات، ياد حضرت امامحسين(عليه السلام) به من آرامش ميدهد. بهطور حتم به ياد آوردن واقعه كربلا، مرور دوره دفاعمقدس در جمهوري اسلامي ايران كه من در آن زمان در آن حضور داشتم و به ياد آوردن ميزان عشق و علاقهاي كه به مقدسات و آب و خاكمان داريم و مرور مكرر آن، كمك شاياني به ما براي فراموش كردن خانواده جهت استواري هرچه بيشتر در جنگ ميكند.
- آيا تاكنون شخص يا اشخاصي از گروه داعش را به اسارت درآوردهايد؟ تاكنون با فردي يا افرادي از اين گروه صحبت كردهايد؟ دشمنان امت اسلام از چه نقاطضعفي در شخصيت اين افراد براي مبدل كردنشان به چنين جنايتكاراني استفاده كردهاند؟
بله. بسياري از اين تروريستها بهدست نيروهاي حشدشعبي به اسارت درآمدهاند. آخرين اين اسرا در عمليات آزادسازي منطقه بيجي توسط نيروهاي مقاومت اسلامي گردانهاي سيدالشهدا به اسارت درآمد. آنها افرادي هستند كه ما را كافر ميپندارند و اين به يك اعتقاد در ميان آنها تبديل شده است. آنها با اين اعتقاد و تصور به جنگ ما آمدهاند و با اين رؤيا كه با كشتن ما يا كشته شدن به بهشت ميروند به اينجا آمدهاند. اين عقايد فاسد و بيپايه و اساس بهعنوان محور اصلي وسكوي پرتاب اين دسته از افراد جهت حضور در اين جنگ و انجام چنين جناياتي محسوب ميشود.
- از چندي پيش شاهد پيروزيهاي ارتش و نيروهاي مردمي عراق در برخي از مناطق اين كشور بوديم. دورنماي اين جنگ را در سايه فتواي مرجعيت از يك سو و پافشاري تروريستها وكشورهاي حامي آنها براي توسعه هرچه بيشتر در كشورتان چگونه ميبينيد؟
ما به اين جنگ بهعنوان پيشدرآمدي براي شكلگيري پايگاه ياران حضرت مهدي (عجلالله تعالي فرجه الشريف) مينگريم. از خدا ميخواهم كه ما را هم جزو سربازان و خدمتگزاران سربازانش قرار دهد. به اعتقاد من اين جنگ با تمامي مصايب و مشكلاتي كه به همراه خود آورد خيري براي ملت عراق هم داشت زيرا باعث شد كه ملت عراق روي پاي خود ايستاده و از اين پس بهخود تكيه و اعتماد كنند. شما مطمئن باشيد كه دستآخر، اين ملت عراق است كه پيروز خواهد شد. امروز اين جنگ يك غربالگري بزرگ براي مردان عراق است كه بودن يا نبودن در آن تعريف ميشود؛ يا بايد در صفوف ياران و سربازان امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) باشيم يا در غيراين صورت خارج از اين دايره قرارميگيريم. ما براين باوريم و ايمان داريم كه «كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا» است. اما براي ما مجاهدان، سرزمين كربلا معناي ديگري دارد؛ نقطهاي كه از آن كار مقاومت را آغاز كرديم، عمليات كمربند بغداد تا جرف الصخر را از آنجا شروع كرديم و تاكنون به سامرا، دور العلم، تپههاي حمرين و تكريت رسيدهايم تا آزادي بيجي يكي از آخرين آنها باشد. همه اين مناطق براي ما كربلاست اما كربلاي ما به اين نقطه ختم نميشود، در چارچوب خاك عراق هم نيست بلكه تا آزادي قدسشريف از چنگال صهيونيستهاي اشغالگر و برافراشتن پرچم اسلام ناب محمدي در اين سرزمين تحت فرماندهي امام خامنهاي (روحي فداه) ادامه خواهد يافت.
نظر شما