جار و جنجالهايش بر سر موضوعات تكراري كمتر شده است. وقتي قانوني را ميداند ديگر سعي نميكند با گريه و زور تغييرش دهد. در واقع خودش را كنترل ميكند. وقتي ميگويم قبل از نهار وقت خوردن بيسكوئيت نيست، بلافاصله جيغ نميزند. چند دور در كابينتها را باز و بسته ميكند. با خودش تكرار ميكند: «باشه بعدازظهر ميخورم.» و بدون اينكه معني بعدازظهر را بداند از آشپزخانه بيرون ميرود. كنترل احساسات و رفتار چيزي نيست كه من مستقيما به نهال ياد داده باشم. براي همين از ديدن اين خودكنترلي شگفتزده ميشوم و دوست دارم رفتارش را تحليل كنم و ببينم كجا جلوي گريهاش را ميگيرد. كجا حواس خودش را از چيزي پرت ميكند و كجا صبر ميكند.
يكي از راههايي كه به كودك كمك ميكند خواستههايش را كنترل كند نشان دادن نتيجه رفتارهايش است؛ مثلا نهال ميداند اگر صبح همه سهميه تنقلات روزش را با هم بخورد تا شب خبري از شكلات و بيسكوئيت و جايزههاي ديگر نيست. پس ياد ميگيرد اين ميل به خوردنش را كنترل كند و در مقابل نه گفتنهاي من گريه و زاري راهنيندازد. همينطور صحبت كردن درباره قوانين و نتايج باعث ميشود بچهها ياد بگيرند قبل از هر رفتاري به نتيجه هم فكر كنند. مثلا وقتي توي فروشگاه به نهال ميگويم فقط حق برداشتن يك خوراكي را دارد، مثل آدم بزرگها روبهروي انبوه خوردنيهاي هيجانانگيز ميايستد، سبك سنگينشان ميكند و به جاي اينكه مدام دست من را بكشد وقتش را صرف انتخاب بهترين قاقاليلياش ميكند.
كار ديگري كه با نهال تمرين ميكنم كنترل احساساتش است. وقتي عصباني يا ناراحت است دليلش را ميپرسم و كمك ميكنم مشكلش را برايم توضيح دهد. چند وقت پيش وقت دويدن پايش به ميز خورد ولي گريه نكرد. من و پدرش خيره به او نگاه ميكرديم و منتظر عكسالعملش بوديم. مردد مانده بود. شايد فكر ميكرد اگر زماني را صرف گريه و ناله بكند وقت بازياش تلف ميشود يا ميترسيد خوردن او به در و ديوار باعث عصبانيت ما بشود. بالاخره من جمله طلايي «اگر دردت اومده، گريه كن» را گفتم و نهال با خيال راحت زد زير گريه. از آن روز قرار شد اعضاي خانواده هنگام برخورد با اشيا بيشتر آخ و ناله كنيم تا نهال هم ياد بگيرد دردش را پنهان نكند.
چيزي كه باعث ميشود بچهها به مرور نسبت به خواستههاي ما عكسالعمل بهتري نشان دهند در واقع پرورش يافتن وجدان آنهاست. بنابراين لازم است با آنها تمرين كنيم صداي درونشان را بشنوند. نظرشان را درباره خوب يا بد بودن كارهاي مختلف بپرسيم: «بهنظرت جيغ زدن توي راهرو كار درستيه؟» درباره چيزهايي كه برخلاف ميل ماست و ناراحتمان ميكند با كودك صحبت كنيم: «من از اينكه كتابت رو پاره كردي ناراحت شدم.» و وقتي بين نيازها و خواستههايش تعادل برقرار ميكند با بيشترين توان تشويقش كنيم. مهمتر از همه، يادمان نرود اگر ما بر اعصاب و رفتارمان مسلط باشيم فرزندمان هم پيرو ما خواهد بود.
نظر شما