دردانه مادر ميگويد: «نزديك هستم تا قبل از شام غريبان خودم را ميرسانم. به پدر بگو نگران نباشد؛ در هيئت دست تنها نميماند». دل مادر اما آرام و قرار ندارد. عزاداران حسيني يكي پس از ديگري ميآيند اما خبري از سيدعلي نيست. مادر چشمانتظار است تا پسرش، شام غريبان را هم مانند ظهر عاشورا از عزاداران سيد و سالار شهيدان پذيرايي كند. چشمش اما به ساعت خيره است كه زنگ تلفن دلش را ميلرزاند. خبر تصادف سيدعلي را كه ميشنود، نفسهايش به شماره ميافتد. زيرلب ميگويد: محال است. خودش گفت كه يك ربع ديگر ميرسد.
سيد علي حسيني 22ساله، فوتباليست پيشين تيم فوتبال جوانان نفت تهران و دانشجوي مهندسي كامپيوتر، همان جواني است كه اگرچه چشم انتظاري را نصيب هميشگي مادر و پدر ميكند اما با اهداي تمام اعضاي بدنش، فرصت زندگي و زندهماندن را سخاوتمندانه به همه كساني بخشيد كه ماهها و سالها چشم انتظار پيوند اعضا بودند.
- نيمه اول: بخشش براي زنده ماندن ابدي
چقدر بعضي انتخابها در زندگي سخت است. گاهي با همه اراده و قدرتي كه داري درميماني از آينده مبهمي كه قرار است به تصميم تو و با انتخاب تو رقم بخورد؛ مثلا بعضي از چيزها در زندگي سياه يا سفيد هستند و تصميمگيري درباره آنها آسان است. فكر كنيد ماشيني به سرعت به سمت شما ميآيد و راننده آن حواسش پرت است و متوجه شما نيست. شما ميخواهيد زنده بمانيد. خود را كنار ميكشيد و مطمئن هستيد كه تصميم درستي گرفتهايد. اين يك تصميم ساده است. اما اين سوي قصه هم تصميمي است كه بايد بگيري تا تغيير دهي زندگيهايي را و چقدر تصميم درست گرفتن را سخت ميكند اين مهر بيامان مادري و اراده ميخواهد غلبه كردن بر حس پدري. اراده ميخواهد ببخشي بندبند دردانهات را و جاودانه كني فرزندي را كه فرشته مرگ ميزبانش شده است؛ فرزندي كه بارها و بارها در مستطيل سبز خوش درخشيده است و اما اين بار درخششي دارد از جنس بخشش.
- نيمه دوم: مرگ مطلق
گرگ و ميش شنبه 2آبان ماه 94 است. مردم براي رفتن به مراسم شام غريبان به سمت مسجد روانه هستند كه سكوت روستا با صداي مهيبي در هم ميشكند. اهالي روستا به سمت صدا در تاريكي شب كه سرازير ميشوند آهنقراضه مچالهاي را ميبينند كه با يك دستگاه كاميون برخورد كرده. راننده جوان را به زور از ماشين بيرون ميكشند اما جوان نفس نميكشد. تاريكي جاده، نبود ديد و نداشتن علائم هشداردهنده از دلايل تصادف است. شدت تصادف به حدي بالاست كه سيدعلي ورزشكار با وجود تلاش پزشكان به كما ميرود. ريهها به كمك دستگاه مدام پر و خالي از هوا ميشوند. داروهايي هم به وسيله سرم به جوان تزريق ميشود اما علائم حياتي وجود ندارد. كافي است يك لحظه دستگاهها از حركت بازايستند تا مرگ مطلق ثبت شود. يك هفته از اين اتفاق ميگذرد. پزشكان بيمارستان امام خميني(ره) در حاليكه انواع و اقسام دستگاهها كه وظيفه زندهنگهداشتن مصنوعي اندامها را برعهده دارند همچنان به فوتباليست جوان وصل است از مرگ مغزي وي خبر ميدهند و خانواده را از زنده ماندن دردانهشان جواب ميكنند.
- وقت اضافه: سختترين تصميم زندگي
مرگ مغزي سايه بر بستر سيدعلي فوتباليست مياندازد. اما اين تمام ماجرا نيست. يك راه هنوز براي زنده ماندن اندامهاي حياتي ازجمله قلب، كبد، كليه و ريه وجود دارد؛ اهداي عضو. مادر ميپذيرد تا اعضاي بدن تنها پسرش را به بيماران نيازمند اهدا كند. اكرم زماني، مادر سيدعلي درباره اين تصميم ميگويد: «سختترين تصميم و امتحان زندگيام بود. جدايي از جگر گوشهام با امضايي به دستان خودم. هيچ تسكيني برايم نيست اما وقتي بداني كه تقدير و حكمت الهي بر اين است تا از وجود فرزندت زندگي افراد ديگر ادامه پيدا كند بايد راضي شوي به رضاي خدا. خودش داد و خودش هم گرفت». ميگويد: «فوتباليست بود و عاشق پرسپوليس. آرزويش بازي در اين تيم بود. هميشه فكر ميكردم هيچچيز برايش به اندازه فوتبال لذتبخش نيست اما حالا ميفهمم كه مرگ و نجات جان آدمهاي ديگر هم برايش لذتبخش بوده است. اما مشيت الهي بر اين بود. به همين دليل وقتي ديدم با وجود تمام تلاشهاي تيم به هوش نيامد به اهداي اعضاي بدنش رضايت دادم. پزشكان كه مرگ مغزي پسرم را اعلام كردند، با پدرش مشورت كرديم و تصميم گرفتيم براي رضاي خد اين كار را انجام دهيم. پس از رضايت هم پيكر نيمهجانش را به بيمارستان امام خميني(ره) تهران منتقل كردند و اعضاي بدنش پيوند شد. واقعيت تلخي است اينكه هرگز پسرمان را نميبينيم اما حس خوبي است زندگي دوباره به بيماران چشم انتظار و اميد به پدر و مادراني از جنس خودمان.»
- كوتاه درباره سيدعلي حسيني
سيد علي، پس از قبولي در رشته مهندسي كامپيوتر و بهدليل مشكلاتي كه برايش پيشآمد نتوانست در تيم جوانان نفت تهران بماند و موقتي از اين تيم جدا شد. وي كه ساكن روستاي قيدو از توابع شهرستان خمين بود 2آبانماه در راه بازگشت به روستاي خود براي شركت در مراسم شام غريبان، تصادف كرد و دچار خونريزي مغزي شد و به كما رفت. وي را به بيمارستان وليعصر(عج) استان مركزي انتقال دادند اما تلاش كادر پزشكي نتيجهاي نداشت تا اينكه مرگ مغزي وي اعلام شد. متعاقب اين خبر هم خانواده اين بازيكن فقيد در بيمارستان امام خميني تهران تمامي اعضاي بدن تنها پسر خود را اهدا كردند.
- شما چه ميكنيد؟
خانواده سيدعلي با اهداي اعضاي پسرشان زندگي چند نفر را نجات دادند.شما در اين باره چه فكر ميكنيد؟
پيشنهادهاي خودرا به 30003344 پيامك كنيد يا با شماره 84321000 تماس بگيريد.
نظر شما