میگفت خواستن توانستن است. میگفت اگر میخواهی به چیزی برسی اول لازم است خوب به آن فکر کنی و با تمام وجود برای بهدست آوردن آن تلاش کنی. میگفت اگر این کار را کردی، بالاخره به هدفت میرسی و میگفت عقیده و اعتماد به نفست هرچقدر بیشتر باشد، زودتر به خواستهات میرسی.
پرسپولیس امسال اما برای توانستن چندان نیازی به خواستن ندارد، آنها برای رسیدن به خواستههایشان فکر هم نمیکنند و هر چه را که لازم است دارند. این مسئله را میشود در اتفاقات چند ماهه اخیر پرسپولیس ثابت کرد؛ جایی که قرمزها از تمام مشکلات پیروز بیرون آمدهاند، هرچند که همه اینها به یک مدیر ختم میشود؛ مدیری که در عین داشتن تجربه مدیریت با کمک روابط فراورزشی که دارد میتواند دستش را بلند کند تا به آنچه میخواهد برسد.
هنوز هم کسی نمیداند قطبی چگونه ویزا گرفت؛ اصلا سرمربی شدن او یک نمایش بود؛ یعنی همه اینطور فکر میکردند؛ چون شایعه شده بود که قطبی وابستگی فامیلی با رژیم پهلوی دارد و از همین جا میشد فهمید که این مرد ایرانی نمیتواند وارد ایران شود.
قطبی حتی با تیم کره هم نتوانسته بود به ایران بیاید تا معلوم شود که شناسنامه آمریکاییاش دردسرساز است. از اینکه بگذریم، جو مطبوعات هم مناسب به نظر نمیرسید؛ اینکه یکی از روزنامههای ورزشی، با پوشش وسیع خبری در این مورد، شانس قطبی را برای ورود به ایران کمتر کرد.
حتی برخی دوستان کاشانی هم به صراحت گفتند که با جو موجود، صدور ویزای قطبی 2 تا 3 ماه طول میکشد اما یکباره همه چیز تغییر کرد؛ قطبی قرارداد خود را امضا کرد و وارد تهران شد. هنوز هم هیچکس نمیدانست که چه اتفاقی افتاده اما داستان برای پرسپولیس قدرتمند خیلی راحتتر از این حرفها بود.
کاشانی با چند استعلام رسمی در مدتی بسیار کم ثابت کرد که قطبی نسبتی با رژیم پهلوی ندارد و با روابط بسیار قویای که با اعضای سفارت ایران در هلند داشت، سرمربی را به هلند فرستاد و ویزایش را در مدت کوتاهی (به روایتی 45دقیقه) گرفت.
خروج قطبی
دستیاری ادووکات کلا سوژه جالبی بود برای سر به سر مدیرعامل گذاشتن. پس دوباره شایعات شروع شد؛ «قطبی اجازه خروج ندارد». ابتدا این شایعه چندان بیراه هم نبود چون سرمربی پرسپولیس، خدمت سربازی را نگذرانده بود و جریان معافیت او اگر هم ممکن میشد، حداقل 5 تا 6 ماه طول میکشید. اما سرمربی همین 2 هفته پیش، تهران را به مقصد دوبی ترک کرد و برگشت.
این بار نه تنها کسی نمیدانست که خروج سرمربی چطور اتفاق افتاد که حتی هیچکس زحمت فکر کردن را هم به خود نداد. فکر کردن یا فکر نکردن مردم دلیل خوبی برای خروج بدون مجوز نمیشود. قطبی این بار با مجوز موقت سازمان نظام وظیفه کشور و دستور رسمی سردار کارگر از ایران خارج شد. حتما لازم نیست که بدانید چرا سردار کارگر چنین لطفی به پرسپولیس کرد.
تمرین در تهرانسر
ورزشگاه نفت تهران صاحب داشت؛ یعنی هنوز هم دارد. پس صاحبش که وزارت نفت باشد، تمام تلاش خود را انجام داد تا بتواند اختیار ورزشگاه را از دست ندهد. وزارت نفت بهرغم دستور رئیسجمهور اعلام کرد که تیمهای وزارتخانه به امکانات این ورزشگاه نیاز دارند و به هیچوجه امکان واگذاری و اجاره آن به پرسپولیس وجود ندارد.
حتی زمانی که مدیرعامل پرسپولیس برای بازدید از امکانات و امضای قرارداد به ورزشگاه مراجعه کرده بود، با جمیعتی سازماندهی شده مواجه شد که به اقدام او اعتراض میکردند. حتی خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان هم در محل حاضر بود تا مشخص شود وزارت نفت به هیچوجه حاضر نیست باشگاهش را واگذار کند. با این حال رئیسجمهور دستور داد که ورزشگاه تهرانسر باید در اختیار پرسپولیس قرار گیرد.
پس به همین راحتی قرارداد 3سالهای برای استفاده از تجهیزات ورزشی باشگاه نفت امضا شد. در کنار این ورزشگاه، پرسپولیس با مجموعههای پونک و شرکت واحد هم قراردادی 2 ساله دارد. 3 ورزشگاه هم به صورت مجانی در اختیار قرمزها قرار داده شده تا در آن ریکاوری کنند.
کمکهای مالی 1
سازمان تربیت بدنی تصمیم نداشت پولی به پرسپولیس بدهد. شاید هم بودجهها ته کشیده بود اما به هر حال باشگاه استقلال از طریق علی فتحاللهزاده 600میلیون تومان دریافت کرده بود. به نظر نمیرسید که با این وضع پرسپولیس بتواند بازیکن در اختیار بگیرد. با این همه، تمام آن بازیکنانی را که میخواستند جذب کردند و این بار، شهرداری تهران بانی خیر شد، آن هم با کمکی نزدیک به 700میلیون تومان. موافقت شهرداری با این مساعدت هم در جلسهای میان کاشانی و قالیباف به دست آمد که تمام رسانهها خبر آن را پوشش دادند.
کمکهای مالی 2
استقلال موفق شد تعاونی اعتباری شهر را به عنوان اسپانسر فصل خود برگزیند و مبلغی نزدیک به یک میلیارد و 200 میلیون تومان از این تعاونی بگیرد تا قرارداد تمام شود. میگویند مقدمات امضا شدن این قرارداد را حبیب کاشانی برای باشگاه رقیب فراهم کرده؛ بماند که مبلغ قرارداد پرسپولیس یک میلیارد و 600 میلیون تومان است و هنوز قرارداد از نظر وجه پرداختی بسته نشده، پس مبلغ از این هم بیشتر خواهد شد.
عجیبترین قرارداد
اوج قدرتنمایی مدیرعامل پرسپولیس در مواجه این باشگاه با مسئولان استادیوم آزادی بود. تیم قرمز برای استفاده از ورزشگاه هیچ قراردادی را امضا نکرده بود و قرارداد موجود را هم امضا نمیکرد. گذشته از این اتفاقات، تیم پرسپولیس تصمیم گرفته بود سرمربیاش فقط وقتی در کنفرانس مطبوعاتی حاضر شود که آرم تعاونی اعتباری شهر در سالن کنفرانس ورود و روبهروی دوربینها نصب شده باشد. جلسهای که هفته گذشته در همین رابطه برگزار شد، باز هم با پیروزی پرسپولیس پایان گرفت.
در آن جلسه، قرارداد را به صورتی اصلاح کردند که مبلغ خسارات وارد شده بر ورزشگاه آزادی در بازیهای مختلف – از جمله شکستن صندلیها و... – از محل درآمد بلیتفروشی پرداخت شود؛ تا این قسمت کار هیچ مشکلی نیست اما در سال گذشته، فدراسیون فوتبال هیچ مبلغی را به عنوان پول فروش بلیت به پرسپولیس پرداخت نکرده بود؛ بنابراین پرسپولیس در این جلسه موافقت ضمنی مجموعه ورزشی آزادی را به دست آورد تا خود عامل فروش بلیتهایش باشد؛ به این صورت که پرسپولیس خود ماموران فروش را انتخاب کند یا ناظر امنی را در بلیتفروشی داشته باشد. بحث تبلیغ اسپانسر هم به اینجا رسید که قطبی مصاحبه نکند مگر وقتی که تعاونی اعتباری شهر در سالن کنفرانس مطبوعاتی تبلیغ شود.
خواستن توانستن است؟
حالا شاید صحبت کردن در مورد خواستن و توانستن کار راحتتری باشد. کمتر باشگاهی است که نخواهد 3 زمین تمرین و 2زمین ریکاوری داشته باشد. همه تیمها آرزو دارند که با بودجهای تمام نشدنی، فصل نقل و انتقالات را شروع کنند. امضای قراردادی به مبلغ 1 میلیارد و 600 میلیون تومان مشکلات زیادی از یک باشگاه را حل میکند و همه دوست دارند از کنفرانس مطبوعاتی و فروش بلیت درآمد قابل توجهی داشته باشند. باشگاههای ایران برای رسیدن به چنین امکاناتی تمام دار و ندار خود را خرج میکنند و اغلب حتی به یکی از آنها هم نخواهند رسید؛ آن هم به این دلیل که مدیری با این میزان از مدیریت، روابط و تاثیرگذاری – چون مدیرعامل پرسپولیس – ندارند.
آنهایی که رفتند
علی میرزایی (مهر 80 تا خرداد 81): اولین مدیرعامل پرسپولیس در لیگ حرفهای و شاید اولین کسی که علم مخالفت با پروین را برافراشت، با توپ پر آمد. پروین و فائقی را متهم کرد به خوردن پول باشگاه و هاپولی کردن درآمد ترانسفر مهدویکیا و باقری به هامبورگ و بیلهفیلد. بعد هم عابدزاده را کرد سرمربی اما مجبور شد مقابل فشار فداییان پروین کوتاه بیاید و سکان را دست سلطان بسپارد (اختلاف پروین و عابدزاده هم از همین جا آب میخورد). آخرش هم در یک روز تاریخی، با برد حماسی ملوان مقابل استقلال در روز آخر مسابقات، اولین قهرمان لیگ برتر شدند.
اکبر غمخوار (خرداد 81 تا خرداد 83): سال اول مسئولیتاش مشکل و مسئله خاصی نبود. پروین سرمربی بود و ناصر خان و خوردبین هم کنارش. سوم لیگ برتر شدند. اما همه چیز از سال دوم شروع شد؛ یعنی وقتی غمخوار خواست پرسپولیس نوین را راه بیندازد و مدیریت باشگاه را علمی کند. علم و سواد و دانش و اینطور چیزها هم که تو کت محمودخان و ناصرخان نمیرفت، پس عذرشان را خواست.
پروین هم که مرگ خودش را کنار جنازه اینها دیده بود، به بهانه قربانی شدن، به رسم لوطیگری و مشدیگری ول کرد و رفت. وینکو تیم را دست گرفت، آن هم با ستارگانی مثل دایی. 3هفته اول همه چیز خوب بود اما بعد بازی با پیکان همه چیز بههم ریخت. حاشیههای پروین و دوستان (مثلا حمید استیلی) و چوب لایچرخ گذاشتنهای آنها به همراه مشکلات مالی، دیگر رمقی برای پرسپولیس نگذاشته بود. آخرش حتی در جام حذفی هم چیزی نشدند و پرسپولیس نوین غمخوار برای همیشه به فنا رفت.
حجتالله خطیب (تیر 83 تا مهر 84): آمدن او عروسی پروین بود. سال اول مسئولیت خطیب، پرسپولیس چیز خاصی نشد. میگویند این سال، اولین باری بود که اسم پروین بالاسر باشگاه بود و تیم مقامی بین اول تا سوم پیدا نکرد. سال دوم، خود پروین به همراه ناصرخان و خوردبین تیم را دست گرفتند؛ یک مثلث رؤیایی که همه آمال و آرزوهای چند میلیون هوادار سرخپوشان را به فنا داد.
سلطان همه کاسه کوزهها را گردن خطیب و مشکلات مالی و چک برگشتی و خرج دوا درمان مادر مریض بچهها میانداخت. خطیب هم بالاخره دوام نیاورد و بعد از چند استعفای ناکام و صوری، در همان هفتههای ابتدایی فصل بعد زد به سیم آخر و پای حرفش ایستاد و گفت «مهرم حلال جانم آزاد!». طبیعی هم بود. مدیرعاملی علیاصغریترین تیم تاریخ پرسپولیس که افتخاری نداشت.
محمدحسن انصاریفر (آذر84 تا خرداد86): خیلی راحت سر پروین را با پنبه برید؛ آنقدر که خود سلطان هم نفهیمد از کجا خورده. پرسپولیس انصاریفر گرچه خوب بازی میکرد اما بدشانسی زیادی آورد. آخرش هم سوم شدند.
مسئله بدهیها و طلبکاران تنها سؤالی بود که در مصاحبهها، خون مدیرعامل آرام و متین پرسپولیس را به جوش میآورد و قیافهاش را قرمز میکرد. بهار امسال، اوج گرفتن اعتراضهای کاشانی و بیادی بعد از چند ماه، سر تعویض مدیرعامل باشگاه، باعث شد که انصاریفر حساب کار دستش بیاید و برای اینکه توپ را از زمین خودش خارج کند، در اردیبهشت ماه دست پیش بگیرد و استعفا دهد.
اما بعد از کلی من بمیرم تو بمیری، قرار شد تا آخر جام حذفی بماند که کاش نمیماند و موقع آن شکست مفتضح درآزادی مقابل سپاهان مسئولیتی نداشت. استعفای مجدد انصاریفر بالاخره در خرداد پذیرفته شد و 10روز بعدش حبیب کاشانی شد مدیرعامل.