شبحي فرياد زنان از در ساختمان بيرون ميدود و 2مرد يكي سالخورده و يكي ميانسال با سر و صورتهاي خوني تلوتلوخوران چند قدمي در پلهها دنبالش ميروند و بعد ميايستند. يكي پدر جوان معتادي است كه گريخته و ديگري پزشكي است كه مشاوره ترك اعتياد به شيشه ميدهد. جوان معتاد هر دو را در توهمش در حال حمله ديده و كتك زده و فرار كرده. اعتياد به شيشه چنين چيزي است.
يك روزنامه را به دلخواه برداريد (هر روزنامهاي)، داخل يك سايت خبري برويد (هر سايتي)، صفحه حوادث را باز كنيد و 5خبر اول را بخوانيد. چقدر احتمال دارد كه هيچكدام از اين خبرها مربوط به جنايتي نباشد كه حاصل اعتياد به شيشه است؟ خيلي كم؛ تقريبا صفر. هر روز خبرهاي مختلفي ميخوانيم كه آدمي كه بر اثر مصرف شيشه مغزش درست كار نميكرده خودش يا ديگران را به كشتن داده است. اين خبرها را فقط كساني ميخوانند كه هرگز معتاد نميشوند؟ يا آنها هم كه اكنون معتاد شدهاند زماني همين خبرها را ميخواندهاند و حتي تصور ميكردهاند طرف چه كار احمقانهاي كرده است؟ پس چرا باز آدمها به دام ميافتند؟
احتمالا اعتماد به نفس بيجا يكي از دليلهاي اين خطا نيست؟ گروهي از قربانيان كساني نيستند كه وقت شروع بهخودشان دلداري ميدادهاند كه «نه. من كه معتادشدني نيستم»؟ خب، چه شد؟ چه شد كه اينها هم معتاد شدند؟ شايعهها، اعتماد به نفسها، خوشبينيها همه را كنار بگذاريم. واقعيت پيش چشم ماست، هيچكس از اعتياد مصون نيست و تنها عامل اعتياد مصرف موادمخدر است. آغاز مصرف موادمخدر راهي است كه با احتمالي بسيار زياد به تخريب اراده و عقل فرد ميانجامد و به كشتن خودش يا ديگران منتهي ميشود.
موضوع همين قدر ساده است. بهخودمان و به ديگران بقبولانيم كه هيچكس در اين ماجرا استثنا نيست و بين آغاز و پايان اعتياد راه بسيار كوتاهي است و اين راه كوتاه را به هيچ قيمتي نبايد آغاز كرد.
نظر شما