اين بخشي از اعترافات سارق كيفقاپي است كه هنگام سرقت كيف دختري جوان در غرب تهران، مرگ او را رقم زده است. اين حادثه دلخراش ساعت 23:30ششم آبانماه امسال رخ داد. آن شب دختر 29سالهاي به نام فرناز با خودروي 206خود از پاركينگ خانهشان در خيابان آيتالله كاشاني خارج شد و درحاليكه كيفدستياش روي صندلي عقب بود از ماشين پياده شد تا خواهرش را از پشت آيفون صدا بزند. آنها قرار بود در آن شب به هيئت عزاداري بروند اما در همين هنگام پسرجواني كه سوار بر پرايد نوك مدادي بود، كيف دستي دختر جوان را از روي صندلي 206سرقت كرد.
فرناز به سمت پرايد دويد تا مانع فرار سارق شود. او از پنجره خودرو آويزان شد اما راننده پرايد با سرعت زياد شروع به حركت كرد و پس از طي مسافتي حدود 400يا 500 متر به سمت جدول سيماني كنار بلوار رفت. دختر جوان سرش به جدول و پس از آن به زمين برخورد كرد و افتاد و سارق با زير گرفتن او به فرارش ادامه داد. در اين حادثه فرناز جانش را از دست داد و از همان شب تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران با دستور قاضي ايلخاني بازپرس جنايي تهران تحقيقات براي شناسايي و دستگيري عامل اين جنايت دلخراش را شروع كردند.
- برگه جريمه
هرچند در ابتدا هيچ سرنخي پيش روي كارآگاهان نبود اما آنها در تحقيقات ميداني موفق شدند در آن حوالي يك برگه جريمهاي پيدا كنند كه در بررسيها مشخص شد متعلق بهخودروي پرايد سارقان است. در چنين شرايطي كارآگاهان به استعلام شماره پلاك خودرو پرداختند و موفق شدند هويت صاحب آن را شناسايي كنند. او جواني 28ساله به نام روزبه بود كه پيش از اين سابقه سرقت و زورگيري داشت. روزبه پس از سرقت، خودرو را در يكي از پاركينگهاي عمومي پايتخت رها كرده و سعي كرده بود ردي از خود به جا نگذارد.
- دستگيري
در شرايطي كه مأموران پاتوقهاي احتمالي متهم را زيرنظر داشتند گزارشي پيش روي تيم تحقيق قرار گرفت كه رازگشاي پرونده شد. طبق اين گزارش، جواني با مشخصات قاتل تحت تعقيب چند روز قبل در طرح دستگيري سارقان حرفهاي از سوي پليس پايتخت دستگير شده و در زندان به سر ميبرد.
با انتقال اين مرد به اداره آگاهي مشخص شد كه او روزبه است و بازجويي از وي آغاز شد. مرد جوان كه چارهاي جز بيان حقيقت نداشت به كيفقاپي مرگبار اعتراف كرد و چهارشنبه گذشته به دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد.
او وقتي وارد شعبه شد، خواهر و مادر فرناز كه در دادسرا حضور داشتند با ديدن وي به گريه افتادند. مادر فرناز با فرياد از متهم ميپرسيد كه چرا دخترش را به قتل رسانده و ميگفت: چرا وقتي دخترم از ماشينت آويزان شد به جاي اينكه لحظهاي ترمز كني و او را هل بدهي، او را روي زمين كشيدي و در نهايي زير گرفتي؟
در چنين شرايطي قاضي آنها را به آرامش دعوت كرد و در نهايت اين مادر داغدار خواستار قصاص قاتل دخترش شد. او ميگفت كه فرناز پس از مرگ پدرش نانآور خانواده بوده و آنها هنوز نتوانستهاند با غم از دست دادن او كنار بيايند. پس از اظهارات اين زن و اعترافات متهم، قاضي براي روزبه قرار بازداشت موقت صادر كرد و او براي ادامه تحقيقات در اختيار اداره آگاهي قرار گرفت.
روزبه 28ساله است و تا حالا چندين بار به جرم سرقت دستگير شده است. او در گفتوگو با خبرنگار همشهرياز جزئيات شب حادثه ميگويد.
- چرا وقتي دختر جوان از ماشينت آويزان شد، توقف نكردي؟
راستش آن شب خيلي ترسيده بودم. بلوار آيتالله كاشاني خيلي شلوغ بود و چون ايام محرم بود جمعيت زيادي اطراف هيئتها بودند و تعقيبم كردند. من هم براي اينكه گير نيفتم گاز ميدادم و اصلا نميخواستم آن دختر را به قتل برسانم. حتي بعد از حادثه يك درصد هم فكر نميكردم كه باعث مرگش شدهام.
- چطور متوجه مرگ دختر جوان شدي؟
چند روز بعد بهصورت اتفاقي خبر قتل دختر جوان را در روزنامهها خواندم.
- بعد چه كردي؟
ترسيدم و تصميم به فرار از تهران گرفتم. از اين شهر به آن شهر ميرفتم و سعي ميكردم ردي از خودم به جا نگذارم.
- چطور دستگير شدي؟
به خيال اينكه آبها از آسياب افتاده به تهران برگشتم و همراه دختر موردعلاقهام باندي تشكيل داديم. باندسرقت خودرو اما بخت با من يار نبود و چون سابقه دار بودم پليس در تعقيبم بود و در طرح ويژه دستگيري سارقان و كيفقاپان دستگير شدم. پس از چند روز هم متوجه شدند من همان قاتل تحت تعقيبم كه مشخصاتم در سيستم قاتلان فراري و تحت تعقيب ثبت شده بود.
- سوابق قبليات چه بود؟
سابقه سرقت و زورگيري دارم. آخرين بار 3سال پيش دستگير شدم و مدتي در زندان بودم.
- معتادي؟
شيشه ميكشم. روز حادثه هم شيشه زياد كشيده بودم.
- شغلت چيست ؟
با خودروي پرايدم مسافركشي ميكنم.
- با خودروي خودت به سرقت ميرفتي؟
معمولا با ماشين خودم ميرفتم و سعي ميكردم پلاك آن را مخدوش كنم تا كسي نبيند. از سويي معمولا در تاريكي شب راهي سرقت ميشدم تا گير نيفتم. اما آن شب بد آوردم.اي كاش آن شب دختر جوان بيخيال كيف دستياش ميشد كه حالا من هم در برابر اتهام جنايت قرار نگرفته بودم. نميدانيد آن شب چقدر ترسيده بودم. وقتي فهميدم آن دختر جانش را از دست داده ماشينم را در يك پاركينگ عمومي رها كردم چون حدس ميزدم كه شاهدان شماره پلاكم را برداشته باشند.
- ماجراي برگه جريمهاي كه از تو در محل حادثه بهجا مانده بود چه بود؟
براي چند لحظه در آن حوالي ماشينم را زير تابلوي مطلقا ممنوع پارك كرده بودم كه جريمه شدم. پس از آن هنگام جدال با دختر جوان باد برگه جريمه را كه زير برف پاك كن بود برد و همين، كار دستم داد.
نظر شما