سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۹:۳۶
۰ نفر

نازخند صبحی: کودکان سر آمد به توجه ویژه نیاز دارند.

تمام مردم روی زمین یکسان خلق نشده‌اند تفاوت‌های فردی از مشهودات روزانه است، حتی در شکل و حالات انفعالی و روش زندگی با هم اختلاف دارند.

کودکانی را می‌بینیم که در سن 6 سالگی بعضا قبل از راه رفتن و زبان باز کردن می‌توانند بخوانند و یا بنویسند و یا موسیقی بنوازند و نقاشی کنند.

بسیار دیده شده که کودکان بی‌سرپرست بسیار زرنگ و با هوش و با استعداد هستند منتها چون خوب تربیت نشده‌اند، استعداد خود را برای کارهای بد به کار می‌برند. از طرفی کودکانی که در آغوش خانواده در ناز و نعمت اما بی‌استعداد بار آمده‌اند زیرا والدین به جای آنها اندیشیده‌اند.

بگذارید کودکان استعداد را در کوچه یاد بگیرند به هوا پرواز کنند، به زمین سقوط کنند و راه نجات را شخصا یاد بگیرند. نباید کودک همواره فکر کند که والدین به او کمک خواهند کرد.وقتی از طرف والدین ناامید شد اتکا به نفس پیدا کرده برای زندگی خویش دست به ابتکار می‌زند. پس برای رسیدن به منتهای استعداد باید عوامل گیرنده را باور ساخت.

در هزاره سوم هیچ چیز تاسف‌بارتر از این نیست که یک نابغه بالقوه درست همانند یک معلول، براثر خفقان محیط بهنجار به انحطاط کشیده شود و جایگاه خود را از دست بدهد.

 چه کسی می‌تواند آینده یک کودک نابغه را پیش‌بینی کند شاید در اثر توجه به او کشف استعداد، توانایی خلاقیت همین کودک بتواند کودک معلول (جسمی، ذهنی) را در اثر نبوغ خود نجات دهد.از دیرباز کودکان پراستعداد (تیزهوش) مورد توجه بوده‌اند به‌طوری که افلاطون در کتاب جمهوری گزینش کودکان پراستعداد را حتی از میان خانواده‌های زحمتکشان، صنعتگران و... تجویز کرده است.

 در قرن پانزدهم سلطان محمد فاتح، مدرسه مخصوصی در قصر خود تاسیس کرد که زیباترین، قوی‌ترین و باهوش‌ترین کودکان را مستوفیان او از سراسر امپراتوری جمع و در آن مدرسه به تحصیل گماشتند.

 هدف از تاسیس این مدرسه ایجاد افکار بزرگ در کالبدهای نیرومند بود. این کودکان را پس از اتمام تحصیلات به مناصب مهم می‌گماردند. مورخان معتقدند که این ابتکار سهم بسزایی در افزایش سریع اقتدار امپراتوری عثمانی در قرن پانزدهم و شانزدهم داشته است.

در قرن بیستم و در آستانه هزاره سوم روزافزون شدن مدارس تیزهوشان به‌ویژه در ایران اسلامی نشانگر وجود کودکان پراستعداد در کشور است و مشاهده می‌شود که ضمن تحسین‌برانگیز بودن رسیدگی و توجه به کودکان معلول ذهنی کودکان تیزهوش نیز در کانون توجه قرار می‌گیرند و به حال خود رها نمی‌شوند، هر چند که به علت نبود امکانات، بسیاری از کودکان تیزهوش به مدارس تیزهوشان و شاهد راه نمی‌یابند همچنان در مدارس ضعیف و درجه 3 مشغول به تحصیل‌اند یعنی کودکان تیزهوش (gifted) همچنان در بوته فراموشی و فقر و فلاکت خانواده‌ها باقی می‌مانند.

در این میان بسیاری از مردم معتقدند کودکانی که از قرایح استثنایی برخوردارند، نیاز چندانی به کمک ندارند، چون «سرآمد» هستند.

 قطعا سرآمد در بسیاری از موارد به راحتی از جمع سربر می‌آورد و راه خود را در جامعه می‌گشاید ولی همیشه چنین نیست.دکتر رمی‌شدون معتقد است که یک نابغه در کلاسهای درس ملالت‌بار با تکرار بیهوده مفاهیم اجمالی به انحطاط کشیده می‌شود چون سرآمد بی‌درنگ درسها را درونسازی می‌کند.

 حضور او در آن تکرار برای نبوغ او زیان‌بار است.اغراق‌آمیز نیست که در بسیاری مواقع از نبوغش می‌گذرد چون بار سنگین نبوغ را نمی‌تواند تاب بیاورد چون هیچ کس به او نیاموخته که با نبوغ‌اش چه کند (طرز حملش را نمی‌داند.)

تاثیر محیط نامساعد بر نبوغ کودکان

 در سالهای بسیار دور شخصا شاهد ماجرایی بودم. تاثیر این اندوه عمیق همواره تحقیق در مورد زندگی کودکان سرآمد را در ذهنم زنده نگهداشته بود.نیسی‌زاده در دبستان همشاگردی پسرم بود. همیشه به‌دنبال پسرم می‌آمد که با هم به مدرسه بروند. کودکی بسیار شاد و با نشاط و تیزهوش، چست و‌چابک.

 وقتی رفتن‌شان را تعقیب می‌کردم می‌دیدم که به جای راه رفتن پرواز می‌کنند. پدر نیسی‌زاده در پی یک بیماری فوت کرد، مادرش مخارج سرپرستی خانواده 5 نفری آنها را به عهده داشت. مادر تنگدست در خانه‌ها رختشویی می‌کرد. خواهران و برادران نیسی‌زاده به‌تدریج به شهرهای دیگر رفتند. خانواده از هم پاشیده شد. نبود اندوخته مالی (ارث) از طرف پدر به از هم ریختگی و از هم پاشیدگی خانواده بیشتر کمک کرد. نشاط و چابکی از نیسی‌زاده دور شد.

هر وقت از مدرسه به خانه باز می‌گشت مدتها در آستانه در منتظر مادرش می‌ماند. به تدریج افت تحصیلی جایگزین تیزهوشی او شد. او که همواره شاگرد ممتاز و سرآمد بچه‌های دیگر بود از ادامه تحصیل باز ماند. پسرم می‌گفت: نیسی‌زاده در طول راه که به مدرسه می‌رویم درسهایش را مرور می‌کند حافظه تمام عیار و فوق‌العاده‌ای داشت . توانایی آموختن درس کلاسهای بالاتر را نیز داشت.

مدتها گذشت که دوباره او را دیدم .چشمانی غمگین و حالتی پریشان داشت، گویی کوچکتر شده بود. رشدی در او نمی‌دیدم موفقیتهایش را یادآور شدم، از مادرش جویا شدم آهی عمیق کشید سر به‌زیر فرو برد، گفت: مادرش بیمار است و دیگر تحصیل نمی‌کند و تنها دغدغه‌اش امرار معاش و تهیه دارو برای مادرش است. اولین باری نبود که شاهد شکست یک کودک سرآمد (نابغه) بودم.

 افول یک نابغه در شرایط بد

 دختر آقای سبزواری شاگرد اول کنکور سراسری سال 1382 بود که مادرش در بستر بیماری افتاد و سبزواری که از بضاعت اندک مالی برخوردار بود نتوانست برای همسرش پرستاری استخدام کند در نتیجه آفاق سرآمد، برای پرستاری از مادر بیمار و رسیدگی به وضعیت خانه و خواهر و برادرش ترک تحصیل، و از دانشگاه رفتن باز ماند.

 می‌بینیم که برخلاف عقاید بسیاری از اندیشمندان کودک سرآمد، نمی‌تواند سر برآورده و راه خود را در جامعه هموار سازد؛پیش‌داوری یا سوء تفاهم دمکراتیک مانع از درک این واقعیت مسلم می‌شود.

معمولا این تصور پیش می‌آید که محیط، سهم به‌سزایی در تحول سرآمدها دارد. کاملا درست است محیط باعث شکوفایی سرآمدها می‌شود. محیطی که مرفه پرور باشد، نه محیطی که مملو از فقر و فساد باشد.

در بسیاری موارد به‌جز استثناهای موجود سرآمدها به خانواده‌های بسیار روشنفکر تعلق دارند یعنی خانواده‌هایی که برای برانگیختن کودکان خود به انتخاب مشاغلی که با استعدادهایشان وفق می‌کند واجد هرگونه تسهیلات هستند. روا‌‌ن‌شناسان و محققین در این استدلال خطایی را نشان می‌دهند. چه نسبتی از نوابغ بالقوه به طبقات محروم تعلق دارند؟ چگونه می‌توان این نوابغ را نادیده گرفت.

بسیاری از کودکان ایرانی و آسیایی و اروپایی که توانسته‌اند درفهرست نوابغ قرار گیرند و المپیادها را فتح کنند از طبقات محروم بوده‌اند.جنگنیز در میان کودکان زاغه‌های شیکاگو به نسبت ارزنده‌ای از کودکان سرآمد دست یافت. به نظر جنگنیز «برای یافتن کودکان سرآمد کافی است معتقد باشیم وجود دارند و بخواهیم پیدایشان کنیم...»

 تقسیم‌بندی کودکان

کودکان پر استعداد، سرآمد و خلاق را باید از هم متمایز کرد.درمراحل اولیه زندگی ردیابی کودک زودرس کار چندان دشواری نیست،بنابراین بسیار دیده شده که فعالیت‌های یدی در کودک خیلی زود بروز می‌کند، زود راه می‌افتد، زود حرف می‌زند، خیلی زود بر خود مسلط می‌شود.روانشناسان معتقدند کشف استعداد دوران کودکی به‌عهده والدین و سپس معلمان است.

خانم حاجیوند می‌گوید: ما در بروجرد زندگی می‌کنیم تعطیلات نوروز مهمان داشتیم که محمدحسین 2 ساله در حضور مهمانان زیرنویس اخبار تلویزیون را برای مهمانان خواند. این عمل او موجب شگفتی مهمانان شد و حیرت همسر و برادرم را نیز برانگیخت. گفتند شاید تصادفا نوشته‌ها را درست خوانده زیاد مهم نیست.

 ولی وقتی در مسیر خیابانها، نام خیابانها و فروشگاه ها و اسامی معابر و کوچه‌ها و بانکها را نیز خواند به نبوغ خدادادی او پی بردیم و از اینکه او اول اسفند 82 متولد شده و در نوروز 84 زیرنویس تلویزیون را خوانده است شگفت‌زده شده و بعد متوجه شدیم که او توانایی خواندن بیش از یک هزار و پانصد کلمه را دارد.

حتی در خواندن برخی آیات قرآن به کمک پدرش و کتب دبستانی توانایی دارد.خانم گروست در کتابی درباره پسر سرآمدش نوشته است: مایک در 5/3 سالگی توانست بخواند. وقتی مایک کوچکتر بود می‌دیدم که علاقه زیاد به ورق زدن کتاب دارد بعداز کتاب پارچه‌ای این‌بار کتاب کاغذی خریدم و خواستم که به او خواندن یاد بدهم.

 وقتی به واژه‌هایی با حروف «ش» شروع می‌شد دیدم در میان حیرت من مایک کتاب را روی زانوانش گذاشت، کتاب به اندازه‌ای بزرگ بود که تمام پاهایش را می‌پوشاند، البته کتاب بزرگ نبود پاهای مایک کوچک بود مایک بعداز یک دقیقه نگاه کردن به صفحات کتاب شروع به خواندن کرد: شیر حیوانی است درنده، شیر را در قفس نگهداری می‌کنند، شمع استوانه کوچکی است شمع‌های میلاد مسیح روشن‌اند.

 ناگهان متوجه شدم که با دهانی خشک در حالی که مو بر تنم راست شده و با اضطرابی نزدیک به هستری بی‌اختیار من‌هم نوشته‌های کتاب را دنبال می‌کنم با خود فکر کردم شاید من قبلاً برایش خواندم و او حفظ کرده است.

 با آرامش به خود مسلط شده به او گفتم: بسیار خوب حالا واژه‌هایی را که با حرف «گ» شروع می‌شود که بدون مکث و اشتباه و بدون آنکه عجله کند تمام صفحات کتاب را خواند. مجله‌ای را شتابان برداشتم و گفتم حالا ببینم با این حروف ریزتر چه می‌کنی؟

 او مجله را به چشمهایش نزدیک کرد و شروع به خواندن قسمتی کرد که مربوط به تحقیقات فضایی بود. حتی در مورد اصطلاحات علمی نیز خطا نکرد. تعجب کرده بودم عجولانه پرسیدم:

مایک چند وقت است که می‌توانی بخوانی؟

 «از خیلی وقت پیش مامان...»

 برای خواندن چه کار می‌کنی؟

 خواندن بلدم، همین مامان.

در گزارش یکی از محققین ایالات متحده آمده است که 92 درصد کودکان پراستعداد در 6 سالگی و 33 درصد قبل از 5 سالگی قادر به خواندن هستند.

سخن آخر

کودک پراستعداد با مشکل بزرگی مواجه است، اگر در شرایطی بماند که برای دیگران عادی است ولی با وضعیت او جور نیست خطر (نابودی تدریجی) او را تهدید می‌کند.

این کودکان به علت متفاوت بودنشان با مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند که گاه نمی‌توانند برآنها چیره شوند چون مجال و شرایط تربیتی لازم را برای شکفتن نمی‌یابند. هیچ چیز تأسف‌بارتر از آن نیست که یک نابغه بالقوه بر اثر بی توجهی به انحطاط کشیده شود.

کد خبر 31761

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز