اگر ماجرا را سفت و سخت دنبال میکنید که حساب کارتان جدا است، اما بعضیها (که تعدادشان هم کم نیست) تعقیب کنندة از دور (!) هستند و به جز آه و نالههای زنانه، هر از گاهی نعره و فریادِ مردانة اساسی را میشنوند و ترغیبشان میکند سرکی به تلویزیون بکشند. بعد از «پدر سالار» و اجرای شخصیتی مشابه توسط محمد علی کشاورز، حالا نوبت حسن پورشیرازی است تا در نقش آدم شرور (Villain) داستان که طبق انتظار او هم «پدر» خانواده است، از فرط عصبانیت، چشمهایش مثل دو کاسة خون و چهرهاش برافروخته شود. یکی از دلایل مهم محبوبیت «نرگس»، نقشآفرینی اغراقآمیز حسن پورشیرازی در نقش شوکت است و همه را خون به جگر شده به رختخواب میفرستد.
حسن پورشیرازی در شیراز به دنیا آمده و کارهای هنریاش را از هشت سالگی و در رادیو شیراز شروع کرده است.
او در دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران، بازیگری و کارگردانی خوانده و سالهای زیادی به عنوان گوینده و عروسک گردان در گروه مرضیه برومند فعالیت کرده است.
جالب است که پدر ظالم و خونخوار این شبها، سالها پیش در سریِ عروسکی به یاد ماندنی «مدرسة موشها»، گویندة نقش «آشپزباشی» بوده. همان که همیشة خدا با «کُپل»، سر پرخوری کَل کَل میکرد و ضمنا ماکارونیهای خوشمزهای میپخت. او بعد از مدتی در تیم دو نفرة ایرج طهماست و حمید جبلی به عنوان دستیار عروسک گردان مشغول به کار شد و در فیلم «کلاهقرمزی و پسرخاله» به هیبت آن دایناسوری در آمد که کلاهقرمزی را توی مرکز صدا و سیما حسابی میترساند.
پورشیرازی، فعالیت های نمایشیاش را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرده و برای کسب موفقیت از هیچ نقشی روبرنگردانده، تا جایی که در «بوی پیراهن یوسف» در نقشی بسیار کوتاه، جلوی دوربین ظاهر شده است.
بازی زیبایش در «مهمان مامان» داریوش مهرجویی در نقش پدرِ عشق سینما و بیقید خانواده که پوستر برت لنکستر و پل نیومن جمع میکرد و آنونسِ «طبیعت بیجان» را میگفت، برای هر سینما دوستی خاطرهانگیز است. (حسن پورشیرازی، سالها پیش آنونس «دندان مار» و «گروهبان» را برای کیمیایی گفته.)
حالا خودمانایم؛ آن پدر اهل حالِ «مهمان مامان» که هنوز با نان و هندوانة زیر بغل به خانه میآمد و موقع عصبانیت با لنگه کفش دنبال بچهاش میافتاد، واقعیتر است یا شوکت؟!