- بر اساس قاعدههایي كه دربارهي مصاحبه خواندهام، پرسشها باید ساده و روان باشند، بهویژه اولین پرسش. پس خواهش میکنم با طبع نویسندگی و ادبی بگویید ساعت چند است؟
یعنی بدون نگاهکردن به ساعت؟
- نه لزوماً.
بسیار خب! ساعت پنج و نیم است.
[میبینید؟ اعداد با ادبیات هم شوخی ندارند. ساعت پنج و نیم بود و دیگر هیچ!]
- شما که غریبه نیستید. پس بگذارید مثل ماه شب چهارده راست و ساده سؤال كنم. از طراح محترم جلد کتاب «پلوخورش» راضی هستید؟
بله، البته فکر خود من هم بود. با هم در این مورد همفکري کردیم.
- پس امکان دارد منظورتان را از این تصویرگری بگویید؟
اولین چیز مهم دربارهي جلد کتاب این است که تصویر حتماً نبايد آن نام را تعریف کند، بلکه بايد بتواند جذاب باشد. اینکه از میان کتابهای من تصویر این کتاب برای شما سؤال ایجاد کرده، نشانگر این است که موفق بوده است. اصلاً اگر اسم کتابی، فیلمی یا هر اثر دیگری در ذهن سؤال ایجاد نکند، ماندگار نخواهد بود.
در گذشته به کسی که دانشجوی روزنامه نگاری بود ميگفتند تیتري مثل «سگی مردی را گاز گرفت» تيتر خوبي نيست، چون برای سگها گازگرفتن معمولی است و مطلب كنجكاوكننده نخواهد بود، ولی اگر تيتر «مردی سگی را گاز گرفت» باشد، احتمالاً اولین چیزی است كه خواننده به سراغش میرود. نوشتیم پلوخورش و تصویر پیتزا گذاشتیم.
اگر بهجای پیتزا همان پلوخورش را میگذاشتیم، کاری انجام نداده بودیم و سؤالی هم ایجاد نمیشد. به این کار آشناییزدایی میگویند، یعنی آنچه را كه مرسوم بوده کنار گذاشتیم و از چیزی سخن گفتیم یا چیزی را به نمایش گذاشتیم که خلاف عادت و انتظار بوده است.
در ضمن اگر خود داستان را مطالعه کنید، بهراحتی این آشناییزدایی را قبول خواهید کرد و پاسخ خود را میگیرید.
[میدانید چیست؟ آبرویم پیش استاد رفت! بهجای اینکه اول داستان پلوخورش را بخوانم، چند داستان دیگر را خوانده بودم.]
- ميگويند راز موفقیت در سه واژه است: تلاش، تلاش و تلاش. درست است؟
کسی میپرسد: چگونه میتوانم نویسنده شوم؟ به او میگویند: اگر این سه کار را انجام بدهی، حتماً نویسنده میشوی. میگوید: کدام کارها؟ میگویند: بنویس. دومین راه را جویا میشود. باز هم میگویند: بنویس. سومین راه را جویا میشود و باز هم میگویند: بنویس! آنقدر بنویس تا نویسنده شوی!
قبول دارم که تلاش بسیار مهم است، ولی عوامل دیگری هم وجود دارند. فرمولی که من میگویم این است: عشق+ تلاش+ مقاومت در برابر عواملی که مانع موفقیت میشوند= موفقیت.
- لطفاً دو بیت از شعرهایی را که مجید میخواند، برایمان بخوانید.
مجیدی و بزرگی و خوشالحان/ که با خود بستهای صد عهد و پیمان/ ریاضی را بخوانی و بخوانی تا توانی/ تمام عمر حتی در جوانی.
- ممنون كه بهمان افتخار دادید مصاحبهشوندهی ما باشید. به قول مجید: بهبه! چه چیز خوبی!
پرنیان محمدنژاد، 16ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
عكس: ليلا نيك پي،16ساله از تهران
نظر شما