دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۹
۰ نفر

همشهری دو - زهره کهندل: «عروس خانم! برای بار سوم می‌پرسم آیا بنده وکیلم شما را به عقد آقای حمیدرضا اخلاقی بنا به صداق معلوم دربیاورم؟» بعد از لحظاتی کوتاه، صدای آرامی جواب می‌دهد: «با اجازه امام زمان(ع)، جانبازان بزرگوار، پدر و مادرم و بزرگ‌ترها، بله!»

شروع شیرین

 خطبه عقدشان در جايي متفاوت خوانده شد؛ در سالن آسايشگاه جانبازان امام‌خميني‌ (ره) مشهد. داماد تا آخرين لحظه كه عروس‌خانم قرار بود برسد پاي سفره عقد، مشغول تزيين و بادكردن بادكنك‌ها بود. فضاآرايي مجلس ساده آنها با كمك چند تا از دوستان آقاداماد انجام شد؛ شرشره و بادكنك و روبان‌هاي رنگي.

حميدرضا اخلاقي و شيرين نجاري دو جوان بسيجي هستند كه زندگي مشتركشان، شروعي متفاوت و شيرين داشت. آنها خطبه عقدشان را در كنار جانبازان خواندند تا زندگي‌شان با دعاي خير اين بزرگ مردان، متبرك شود. اين نخستين باري بود كه جانبازان، ميزبان مجلس عقد يك زوج در مركزشان بودند. اگرچه 3روز قبل از مراسم عقدكنان، يكي از جانبازان آسايشگاه شهيد مي‌شود اما حضور پسر شهيد علي‌اصغر رحمتي در اين مراسم، نشان از رضايت خانواده شهيد و برپايي مجلس شادي در بين جانبازان دارد. مصطفي رحمتي مي‌گويد: پدرم راضي به اين كار است.

  • با دعاي خير جانبازان

خواهران آقا‌داماد، روحيات برادرشان را خوب مي‌شناسند و انتظار اين را داشتند كه مجلس برادرشان در چنين جايي برگزار شود. خواهر كوچك‌تر داماد مي‌گويد: خدا را شكر، خط فكري عروس و داماد مثل هم است. به باور او، برادرش با اين كار مي‌خواسته، آغاز زندگي‌اش را با دعاي خير جانبازان تضمين كند. حميدرضا اخلاقي و شيرين نجاري با معرفي يك واسطه توسط خانواده‌ها با هم آشنا مي‌شوند و در مراسم خواستگاري و بعد از صحبت كردن با هم، متوجه مي‌شوند كه مسير فكري و عقيدتي آنها بسيار نزديك به هم است. خواهر داماد مي‌گويد: براي حميد بسيار مهم بود كه دخترخانم مثل خودش باشد و اهل مسجد و كار فرهنگي، به‌ويژه اينكه توقعاتش منطقي باشد.

حتي بعيد نيست كه مجلس عروسي‌شان را در مسجد نزديك خانه‌شان برگزار كنند؛ مسجد امام هادي(ع) كه پايگاه بسيج آقا‌داماد هم آنجاست. شيرين مي‌گويد: عروسي گرفتن در مسجد، بهترين كاري است كه مي‌توانيم انجام دهيم. عروس خانوم تأكيد مي‌كند هر دو خانواده به توافق رسيديم فقط لوازم اوليه زندگي كه نياز هست را تهيه كنيم، به دور از تجملات.

  • خواستيم ساده آغاز كنيم

حميدرضا اخلاقي، داماد محجوب اين ماجراست؛ پسري لاغراندام با كت و شلوار خاكستري. او مي‌گويد: حضرت آقا در توصيه‌هايشان به زوج‌هاي جوان بسيار بر ساده‌زيستي تأكيد كرده‌اند و مي‌گويند كه دختر و پسر اگر ساده‌زيستي را بخواهند خانواده‌ها هم بهتر است تبعيت كنند. ما هم تصميم گرفتيم كه آغاز زندگي‌مان ساده باشد.

او و همسرش، زندگي مشترك خودشان را از خانه جانبازان آغاز كرده‌اند چون باور دارند كه اين دليرمردان بر گردن همه ما حق دارند و خواستند كه به اين بهانه به دست‌بوسي آنان بيايند. اخلاقي مي‌گويد: خواستيم كه از اين فرصت استفاده كنيم تا يك كار فرهنگي شكل بگيرد. انتقاد من اين است كه چرا نخستين‌بار اين اتفاق افتاده در حالي كه 30 سال است كه اين جانبازان در اين آسايشگاه زندگي مي‌كنند و تا‌كنون مراسم شادي و جشن توسط مردم در اين مركز برگزار نشده است.

او و دوستانش چندباري براي ديدار با جانبازان به آسايشگاه آمده بودند. جانبازان بعد از مطرح شدن اين ماجرا موافقت كردند كه خانه آنها ميزبان بساط شادي دو جوان باشد. عروس و داماد باور قلبي دارند كه دعاي خير جانبازان، صفا و صميميت را در زندگي‌شان تسري مي‌بخشد.

  • نيت كرده بودم

شيرين نجاري، بسيجي است و كوله باري از خاطرات خوش اردوهاي جهادي در دوران دانشجويي دارد. او مي‌گويد: نخستين‌باري كه به آسايشگاه آمدم حس معنوي خوبي داشتم و نيت كردم اگر ازدواج كردم مراسم عقدم را اينجا برگزار كنم.

او حس لذت‌بخشي دارد كه مراسم عقدش در بين جانبازان برگزار شده و كلامش را اينطور كامل مي‌كند: همين كه مي‌توانيم مراسم‌هاي ساده را در كنار عزيزاني برگزار كنيم كه براي دفاع از كشور، جان خودشان را به خطر انداختند براي ما افتخار بزرگي است. هيچ وقت سادگي و صفاي اين مراسم به ياد ماندني را فراموش نمي‌كنم.

شيرين ادامه مي‌دهد: بين بچه‌هاي بسيجي، تفكرات قشنگ زيادي هست. اگر خداوند به آنها عنايت كند و با كسي كه همراه زندگي آنهاست در يك مسير فكري باشند، راحت‌تر مي‌توانند به فكرهاي قشنگشان جامه عمل بپوشانند. خدا را شكر من و همسرم، عقيده‌ها و افكار مشتركي داريم.

  • كاركرد مسجد همين است

چه شد به اين نتيجه رسيديد كه به يادماندني‌ترين مراسم زندگي‌تان را اينجا جشن بگيريد؟ شيرين جواب مي‌دهد: حدود يك‌سال پيش كه به ديدن جانبازان آمديم اين تصميم را گرفتم. در جلسه خواستگاري اين موضوع را با آقاي اخلاقي مطرح كردم كه موافقت كرد. مهريه او مثل بسياري از دخترها، بالا نيست و مي‌گويد: من با خدا معامله كردم و الگويم حضرت‌زهرا(س) هستند. آنچه براي شيرين اهميت داشت اعتقادات، كفويت فكري و فرهنگي و اخلاق آقا داماد بود.

حميدرضا هم به ماجراي برگزاري مجلس عروسي‌شان در مسجد اشاره مي‌كند و مي‌گويد: چه جايي بهتر از خانه خدا براي شروع زندگي. مسجد ظرفيت‌هاي زيادي از ابتداي اسلام داشته ولي متأسفانه الان تبديل به نمازخانه شده است در حالي كه ظرفيت اين مكان مقدس بايد زنده شود.

به گفته او برخي گمان مي‌كنند كه آغاز عجيبي است در حالي كه بسياري از جوان‌ها، چنين شروعي دارند. بسياري از زوج‌هاي مومن با مهريه بسيار كم و با سادگي، زندگي‌شان را آغاز مي‌كنند. براي او در ازدواج ملاك‌هاي اخلاقي، ايمان، تقوا و ساده‌زيستي همسرش بسيار مهم بود. به‌نظر او اگر قرار است عرف دست و پاگير شود بايد با آن مقابله كرد. البته ممكن است كه اين مبارزه، تركش‌هايي هم داشته باشد پس دونفر بايد مقاوم باشند.

  • بهاري كه رو به خزان مي‌رود

روي ويلچر نشسته است. يقه پيراهنش را صاف مي‌كند. مي‌گويم لباس پلوخوري پوشيديد؟ مي‌خندد و جواب مي‌دهد: نه، چندان آمادگي نداشتيم و تابه‌حال از اين مراسم‌ها اينجا برگزار نشده است. بهروز احمدي 47 سال دارد. او سال 69 در منطقه سردشت كردستان و در عمليات سركوب اشرار، مجروح شد. سال‌هاست كه روي ويلچر مي‌نشيند و راه رفتن را فراموش كرده است. او آخرين باري كه در مراسم عقدكنان فاميل و آشنايي حضور داشته را به خاطر ندارند؛ شايد چند سال پيش بوده باشد. اهالي خانه مي‌رفتند اما او نمي‌توانسته در آن مجالس شركت كند چون مراسم در جايي بوده كه پله داشته و امكان رفت‌وآمد با ويلچر نبوده است. او مي‌گويد: اين روزها بهار جانبازان دارد خزان مي‌شود و دوستانمان شهيد مي‌شوند. آسايشگاه فضاي غمناكي پيدا كرده است و چنين مجلسي مي‌تواند به اين فضا رنگ شادي بپاشد.

  • كارتان سخت شد

مهدي جدي، جوان‌ترين جانباز آسايشگاه است. او 42 سال دارد و در منطقه مرزي شرق كشور، حين مبارزه با اشرار و قاچاقچيان مواد‌مخدر، قطع نخاع شده است. به گفته او شايد برخي گمان كنند كه برگزاري چنين مراسمي، اسباب زحمت جانبازان است اما از نگاهي ديگر مي‌توان گفت كه اتفاقا باب خير و شادي است. يكي از جانبازان كه يادش نمي‌آيد چه زماني به مراسم عقد رفته است، مي‌گويد: دلمان باز شد يك مجلس شادي ديديم. جدي مي‌گويد: اينكه جوانان، زندگي مشتركشان را از اينجا آغاز مي‌كنند به نيتشان برمي‌گردد. اينها آمده‌اند كه زندگي‌شان را متبرك كنند؛ اينها براي ما نيامده‌اند براي خودشان آمده‌اند.

به باور اين جانباز، كسي كه به اينجا مي‌آيد و زندگي مشتركش را آغاز مي‌كند، بار سنگيني روي دوشش هست چون بايد كمتر خطا كند؛ « نفس كار قشنگ است اما مهم اين است كه اهل عمل باشيم. چرا آمار طلاق بالا رفته است؟ چون به جاي دگرخواهي، خودخواه شده‌ايم. چقدر زندگي ما معنوي است؟ چرا خودخواهي و تجملات در بين جوانان زياد شده است؟ در حالي كه تجملات، آثار بدي در زندگي دارد چون زوجين را از هويتشان دور مي‌كند. مگر پدر و مادرهاي ما از يك اتاق 3 در 4، زندگي‌شان را شروع نكردند؟!»

او يك خاطره‌ هيجان انگيز را تعريف مي‌كند: يك شب، كيك بزرگي توسط عروس و دامادي به آسايشگاه ما آمد. يك عروس و داماد بالاشهري، كيك عروسي‌شان را همان شب عروسي براي جانبازان آورده بودند. خاطره بسيار خوبي براي ما بود و حتي جاي تعجب كه اين كيك از طرف كساني آمده كه قشر مرفه جامعه هستند و چنين انتظاري از آنها نمي‌رود. اين جانباز رو مي‌كند به عروس خانوم و مي‌گويد: اينكه از آسايشگاه، زندگي‌تان را شروع كرديد كار قشنگي است اما مسئوليت شما زياد مي‌شود چون در برابر آرمان‌هاي انقلاب و شهدا، مسئول هستيد. اگر به همسرتان بي‌احترامي كنيد چندبرابر ديگران مسئول هستيد.

  • در شادي مردم شريكيم

عباس كلانتر، جانباز قطع نخاعي است كه در عمليات عاشوراي 3 در سال 63 مجروح شده. او با يادآوري شهادت يكي از همرزمان جانبازشان كه چند روز پيش به لقاءا... پيوسته، مي‌گويد: اينجا دوباره فضاي جبهه دارد تكرار مي‌شود. دوستانمان دارند ما را ترك مي‌كنند. امسال چند شهيد داشتيم ولي هنوز نشاط هست، شادي هست. شرايط بسيارسختي را طي مي‌كنيم؛ يكي از دوستانمان دارند دياليزمي شوند و حالشان خوب نيست. سالانه 5-4 جانباز شهيد مي‌شوند؛ مثل زمان جنگ.زمان جنگ هم براي اينكه حال و هواي بچه‌ها عوض شود، مراسم شادي را در سنگرهاي مقاوم داشتيم. ما براي همين جوانان جنگيديم و از ديدن شادي‌هايشان، شاد مي‌شويم. رفتيم تا مردم آرامش و امنيت داشته باشند و از اينكه در اين احساس‌شان شريك هستيم به‌خودمان مي‌باليم.

  • قناعت كنيد

خداوند در قرآن كريم مي‌گويد هر چه نزد شماست فناپذير است اما آنچه با خدا معامله شود باقي مي‌ماند. اگر مي‌بينيد كه جانبازان بعد از 30سال هنوز عزت و احترام دارند چون با خدا معامله كرده‌اند و هر زندگي كه با خدا معامله شود، باقي خواهند ماند. كريم دوان، مسئول فرهنگي مركز توانبخشي جانبازان امام‌خميني(ره) ماجراي اين پيوند را چنين تعريف مي‌كند: آقا داماد از جوان‌هاي بسيجي بود كه مي‌گفت مي‌خواهد آغاز زندگي‌شان از مركز جانبازان باشد. برنامه‌شان را اعلام كردند و من گفتم اجازه بدهيد با جانبازان صحبت كنم و از خودشان اجازه بگيرم. از خانواده 200 مركز جانبازان امام خميني (ره) مشهد، 58نفرشان از همين خانه عروج كرده‌اند. الان بيشترشان جانباز نخاعي هستند كه حدود 30سال در اين مركز با هم زندگي مي‌كنند. او وقتي ماجراي پيوند زوج جواني را در مركز به جانبازان مي‌گويد آنها بسيار خوشحال مي‌شوند و از آن استقبال مي‌كنند.

او به وصيت شهيد رحمتي كه چند روز قبل از مراسم عقد اين دوجوان، به شهادت مي‌رسد اشاره و اضافه مي‌كند: حاج‌آقاي رحمتي وصيت كرده بود كه پيكرش بعد از حرم امام رضا(ع)، به خانه‌اش يعني آسايشگاه هم بيايد. بعضي از دوستان نگران بودند كه شايد خانواده شهيد دلگير شوند از اينكه چند روز پيش پيكر پدرمان را به آسايشگاه آورديد و الان عروس و داماد مي‌آوريد. ماجرا را با پسر شهيد رحمتي مطرح مي‌كنند و خانواده شهيد هم استقبال كرده و در مراسم حضور مي‌يابند.

دوان به عروس و داماد توصيه مي‌كند كه سادگي و قناعت را پشتوانه زندگي‌شان كنند و مي‌گويد: هتلي در شمال شهر تهران تصميم گرفت عروس و دامادهايي كه در يك‌سال گذشته در آنجا مراسم ازدواج گرفته بودند را دعوت كند خواست زوج‌ها را دعوت كند. اما فقط 30درصد از آن زوج‌ها كنار هم بودند و 70 درصد ديگر حتي يك‌سال هم زندگي مشتركشان دوام نداشت با اينكه از خانواده‌هاي متمكن و پولدار بودند اما فقط شرايط اقتصادي، تضمين‌كننده دوام زندگي‌شان نبود.

  • مهريه: 5 سفر كربلا

14 سكه و 5 سفر كربلا مهريه عروس خانوم است. عاقد مي‌گويد: قباله اين عروس و داماد بايد الگو شود تا آغاز زندگي‌ها بامعنويت باشد. شيرين مي‌گويد: احاديث زيادي داريم كه خداوند بعد از ازدواج بركات زيادي را شامل حال افراد مي‌كند به‌ويژه اينكه اگر زوجين، ازدواج را ساده بگيرند. از او مي‌پرسم جوا‌ن‌هايي هستند كه مي‌گويند براي شروع زندگي‌شان بايد هزينه‌هاي آنچناني بكنند، اين شروع ساده چقدر مي‌تواند به تداوم زندگي‌تان كمك كند؟ جواب مي‌دهد: اصل زندگي چيز ديگري است كه بايد به آن رسيد ولي جوانان خودشان را سرگرم مسائل فرعي كرده‌اند.

بعد از پايان مراسم، جانبازان هداياي خودشان را به نوعروس و داماد مي‌دهند حتي همسر شهدا هم در اين مراسم حضور دارند. عروس و داماد هم بعد از پايان مراسم، گل‌هاي سرخي را به جانبازان تقديم مي‌كنند كه ميزبانشان بوده و آنها را به خانه خودشان دعوت كردند تا آغاز زندگي‌شان را در قطعه‌اي از بهشت رقم بزنند.

کد خبر 329410

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha