در توضیح دلایل این اتفاق، کارشناسان به نکات متعددی اشاره میکنند. از عدم جذابیت فیلمها تا پررنگ شدن حضور رسانههای رقیب وعدم ظرفیت مطلوب نمایشی.
نتیجه همه اینها کاهش چشمگیر فروش فیلمهای روی پرده است. سالهاست که بیش از 70 درصد فیلمهای اکران شده در طول سال، نمیتوانند، در گیشه سرمایه اولیهشان را باز گردانند.
در واقع آمار فروش نشان از آن دارند که مردم در طول سال، نهایتاً 3 یا 4 بار به سینما میروند.
این تازه در مورد علاقمندان به سینماست وگرنه همه ما آدمهای زیادی را در اطرافمان میشناسیم که سالهاست پایشان را داخل سالنهای سینما نگذاشتهاند.
سینما از همان ابتدای شکلگیری، در درجه اول به عنوان رسانهای فراگیر که وظیفهاش روایت داستان بوده، مطرح شده است.
هزینههای بالای تولید فیلم، چارهای جز حذف مخاطب گسترده، برای بازگشت سرمایه، پیشپای سینماگران نگذاشته است.
برخی کارشناسان معتقدند مردم به خاطر آنکه میدانند سرگرم میشوند به سالن سینما نمیروند. آنها به این دلیل به سینما میروند که انتظار دارند سرگرم شوند.
گویا مدتهاست مردم دیگر چنین اتنظاری را از سینمای ایران ندارند. این را فروش فیلمها شهادت میدهند.
گیشههای خلوت و سالنهای کساد، نوعی بیرونقی را بر سینما حاکم کرده است که یکی از مهمترین دلایلش جذاب نبودن فیلمها برای عموم مردم است.
یکی از کارگردانان سینمای ایران عقیده دارد مشکل اصلی فیلمهای ایرانی تکراری بودن آنهاست.
نادر مقدس میگوید: «خیلی از فیلمهای ما دچار مشکل سوژههای تکراریاند.تماشاگر، داستان برخی از فیلمها را با دیدن عکسهایش هم میتواند حدس بزند. اگر مروری به فیلمهای پرفروش داشته باشیم، میبینیم که خیلی از آنها سوژههای تازه و بکری داشتهاند.»
عدهای هم معتقدند که سینمای ایران رویکرد محافظهکارانهای دارد و همین مسئله باعث قهر تماشاگران از سینما شده است.
سیروس تسلیمی به نکته جالبی در این زمینه اشاره میکند: «در حالی که در همه جای دنیا، سینما رسانه پیشتازی برای طرح مضامین تازه، انتقادی و جسورانه است، در ایران ماجرا برعکس شده است.یعنی میزان جسارتی که در حال حاضر در سریالهای تلویزیونی مشاهده میشود، خیلی بیشتر از فیلمهای سینماییمان است. طبیعی است وقتی تماشاگر در رسانه ملی، با مضامین جذابتر و جسورانهتری مواجه است، سراغ سینمایی که اکثر تولیداتش خنثی هستند، نرود.»
تلویزیون، رقیبی قدر برای سینما
خیلیها اعتقاد دارند با افزایش شبکههای تلویزیون و به تبع آن افزایش قابل توجه تولید و پخش فیلمها و سریالهای تلویزیونی موجب شده از مخاطبان سینماها کاسته شود.
سینما در اوج دوران رونق خود نیز همواره به عنوان ابزاری سرگرمساز برای عمده مردم مطرح بوده است و طبیعی است که با از راه رسیدن وسایل سرگرمیساز دیگر همچون تلویزیون که امکان استفاده از آن به شکل سهلالوصولتری در خانهها میسر بود، از میزان توجه و اشتغال از سینماها کاسته شود.
این اتفاق در روزگاری به اوج خود رسید که سر و کله دستگاههای گوناگون پخش ویدیو و جدیدتر سیدی و دیویدی پیدا شد و با گسترش انواع آن امکان انتخاب فیلمها و تماشای آن را برای خانوادهها پیش کشید.
بنابراین عملا طیف قابل توجهی از تماشاگران سینما به جای تماشای فیلم در سالنهای سینما ترجیح میدهند که روی صفحه کوچک تلویزیون به تماشای آنها بنشینند.
بدیهی است در چنین دورانی بیش از هر زمان دیگر لزوم به کار گرفتن تمهیداتی احساس میشود که میتواند، ضامن حفظ و تداوم جذابیتهای سینما باشند.
به خصوص اینکه هر روز بر تعداد شبکههای تلویزیونی افزوده شده و طی همین روند حجم برنامههای سرگرمکننده آن نیز رشد قابل توجهی یافته است.
از سوی دیگر مردم با استفاده از دستگاههای پخش خانگی امکان آن را پیدا کردند تا فیلمهایی را تماشا کنند که روی پرده سینما نمیتوانستند به تماشای آنها بنشینند.
نادر مقدس که فیلم پرفروش «شورعشق» را در کارنامه دارد، در این باره عقیده دارد: «یکی از عوامل مهمی که باعث دوری مردم از سینما شده است، برنامههای متنوع تلویزیون است.
تلویزیون با پخش فیلمهای سینمایی متعدد و سریالهای گوناگون مردم را سرگرم میکنند، بنابراین کمتر تمایل دارند اوقات فراغت خود را با رفتن به سینما پرکنند.»
نادرمقدس گسترش استفاده از دیویدی و کلاً نمایشگرهای خانگی را نیز عامل مؤثری در این زمینه محسوب کرده و میگوید: «کپیهای ارزان قیمت فیلمهای داخلی و خارجی که به آسانی در سطح شهر قابل خریداری است، شرایطی را فراهم کرده است تا اعضای خانواده در کنار هم با هزینه کمتر به تماشای فیلم بپردازند.»
همچنین فیلمهای روی پرده نیز همزمان به شکل کپیهای غیرمجاز و با چند ماه تاخیر از طریق شبکه ویدئویی در دسترس عموم قرار میگرفتند که به این ترتیب علاقمندان میتوانستند به راحتی و با صرف هزینهای بسیار کم تماشاگر فیلمهای روز سینمای ایران هم باشند. بنابراین آشکارا زمینه مساعدی وجود داشته است که باعث کاهش روزافزون مخاطبان سینما شود.
درمان قطعی یا مسکن مقطعی
بروز چنین شرایطی و تبعات آن برای سینما اجتنابناپذیر، حاصل پیشرفت تکنولوژیکی است که در همه جای دنیا دیده میشود.
اما اگر تاثیرات منفی آن بر سینمای ایران تا این اندازه حاد بوده به دلیل آن است که در طی این روندی که مدت زمان طولانی نیز داشته است، بیشتر از آنکه به راهکارهای زیربنایی و اساسی توجه شود، به درمانهای مقطعی و یا در واقع مسکنهایی توجه شده که به تدریج بر دخالت این معضل افزوده است.
مثلاً برای حمایت و حفظ سینمای ایران دولت با پرداخت یارانه به میدان آمده است.
اقدامی که به وابستگی هر چه بیشتر سینما به دولت انجامیده که معضلات دیگری را به دنبال داشته است و یا از ورود و نمایش گسترده فیلم خارجی جلوگیری شده که خود این باعث از دست رفتن گروهی از سینماروها که به این گونه فیلمها علاقه داشتهاند منجر شده است.
همچنین هر از چندی بر بهای بلیت سینماها افزودهاند و این مسئله نیز باعث شده است به تدریج سینما را از قالب آن تفریح ارزان قیمتی که برای اقشار کمدرآمد مطرح بود، خارج کرده و مسئله مالی نیز خود عاملی برای رویگردانی مردم از سینماها باشد.
شاید در این میان تنها راهکار کارآمد، نیم بها کردن بلیت سینماها در یک روز هفته و قیمت شناور آن در سانسهای مختلف بوده است که امکان جذب مخاطبان را که بنیه مالی کمتری دارند فراهم آورده است.
نکته اینجاست که سینمای ایران در این سالها بیش از آنکه نیاز به حمایتهای اینچنینی داشته باشد، نیازمند جذب مخاطب و بازگرداندن تماشاگران به سالنهای سینما بوده است و عمدهترین حمایتهایی که از آن صورت گرفته تقریبا هیچ یک در جهت افزودن به تعداد مخاطبان سینما نبوده است.
مضمونهای تکراری
از 2 منظر میتوان مسئله جذب مخاطب به سالنهای سینما را مورد توجه قرار داد، نخست از جنبه درونی خود فیلمها و ویژگیهایی که در جذب مخاطب برخوردارند و دیگری از لحاظ کیفیت و چگونگی سالنهای سینما و برخورداری از شرایطی مطلوب برای طیفهای مختلف سینماروها، پارهای وجوه جذبکننده مخاطبان سینما نیز در گرو همراهی و تناسب هر دو این جنبه هاست.
طبیعی است برای جذب مخاطب به سینما، کالایی که به آنها عرضه میشود باید از ویژگیهایی برخوردار باشد که توانایی جذب آنها را داشته باشد.
تجربه نشان داده حتی با بضاعت فعلی سینماهای سطح کشور نیز اگر خیلی توانایی و جذابیتهای لازم را برای عمده مردم داشته باشد میتواند آنها را به سالنهای سینما بکشاند.
اما این ویژگیها را نمیتوان در هر فیلم سراغ گرفت، اینجاست که ضرورت تقویت دیگر وجوه جلسات مخاطبان سینما به چشم میآید.
متأسفانه بسیاری از تولیدات سینمای ایران نه تنها به لحاظ مضمونی تنوع و تازگی خود را برای مخاطبان از دست دادهاند، بلکه به لحاظ پرداخت سینمایی نیز فاقد ویژگیهایی هستند که توانایی جلب توجه آنها را داشته باشند.
به ندرت میتوان فیلمی در سینمای ایران سراغ گرفت که تماشاگران لزوم آن را احساس کنند که این فیلم را حتما باید روی پرده سینما دید. بنابراین از یک سو شاهد روی پرده رفتن فیلمهایی نیستیم که تماشاگران اشتیاقی داشته باشند که هرچه زودتر به تماشای آن بروند و از سوی دیگر نیز عمده این فیلمها فاقد ویژگیهایی هستند که تأثیرگذاری و جذابیت آنها منوط به دیده شدن در سالنهای سینما روی پرده بزرگ است.
از همینرو بسیاری بدون آنکه اشتیاق و عجلهای برای دیدن این فیلمها روی پرده سینما داشته باشند، در انتظار نسخههای ویدئویی آنها مانده و روی صفحه کوچک تلویزیون به تماشاگر آنها مینشینند، بدون آنکه احساس کنند، چیزی از تأثیرات فیلمها را از دست داده باشند.
نادر مقدس دلایل مختلفی را در زمینه دوری مخاطب از سینما مورد اشاره قرار میدهد، ویژگیهایی که هم در خود فیلمها دیده میشود و هم ناشی از عوامل فرامتنی است:«عدم جذابیت سوژهها و داستانهای تکراری و کلیشهای شرایطی را فراهم آورد، تا مردم از تماشای فیلمها دلزده شوند.
از سوی دیگر مسائلی چون ترافیک شهری و تمرکز سینماها در مرکز شهر دسترسی تعداد زیادی از مردم به سالنهای سینما را دشوار ساخته است.
این تمرکز و عدم ساخت و ساز سالنهای جدید مانع از دسترسی آسان مخاطب به سالنهای سینما است.»
حسین فرحبخش تهیهکننده سینما، نیز عدم جذابیت و تازگی سوژه فیلمها را عاملی در عدم جذابیت سینما رفتن برای اغلب مردم محسوب میکند:«در این زمینه نباید عدم جذابیت سوژهها را نادیده گرفت و باید شرایطی را فراهم آورد که با پرداختن به سوژههای تازه، دوباره مخاطبان را با سینما آشتی داد.»
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت کم و کیف عمده تولیدات سینمای ایران به گونهای است که نمیتوانند دلالت بر فاصله محسوس تماشای فیلم روی پرده سینما یا صفحه تلویزیون داشته باشند.
همین مسئله به خودی خود میتواند عامل مهمی باشد در ترک عادت سینما رفتن مردم و شکلگیری عادت جدیدی که همان استفاده از کپیهای ویدئویی این فیلمهاست.
فاصله سینما و تلویزیون
اما این تنها فیلمها نیستند که میتوانند نمایانگر شدن هرچه بیشتر چنین فاصلهای حرف اصلی را بزنند، بلکه کیفیت صدا و تصویر سینماها نیز شرط مهمی در این زمینه به حساب میآید.
در طول سالهای اخیر شاهد بازسازی چند سینما بودهایم که افزوده شدن بر تعداد مخاطبان این سینماها، به روشنی نشان دهنده اهمیت کم و کیف خود سالنهای سینماست هم به لحاظ شرایط مطلوب نمایش فیلم و هم خدماتی که به سینماروها ارائه میکنند.
امااین بازسازی تنهامحدود بوده است به بخش اندکی از سالنهای سینما و همچنان عمده آنها از شرایط نامطلوبی برخوردارند.
از دست رفتن توجیه اقتصادی سرمایهگذاری روی سالنهای سینما باعث شده است نه تنها علاقهای به سرمایهگذاری و ساخت سالنهای تازه سینما وجود نداشته باشد بلکه از سوی دیگر باوجود عمر طولانی اغلب سالنهای سینما و مستهلک شدن امکانات موجود در آنها، بسیاری حتی حاضر به تعمیر و تعویض سیستمهای پخش صدا و تصویر خود نیستند.
حسین فرحبخش نیز کیفیت سالنهای نمایش فیلم را در امر جذب مخاطب مهم ارزیابی میکند:«با تجهیز سالنهای سینما و با بالابردن کیفیت دستگاههای پخش صدا و تصویر و به روز ساختن آنها میتوان شرایط مناسبی را فراهم آورد تا مخاطبان از تماشای فیلمها احساس رضایت داشته باشند.»
غلامرضا موسوی نیز با اشاره به فاصله سالنهای سینمای ایران با استانداردهای جهانی میگوید:«در کشورهای صاحب سینما، یکی از دلایل سینما رفتن مردم سالنهای مجهز است.
سالنهایی که مدام امکاناتشان به روز میشده و بهترین خدمات در آنها به مخاطبان ارائه میشوند. در همسایگی خودمان دبی، سالنهای سینما امکاناتی را در اختیار تماشاگران قرار میدهند که فیلم دیدن در آنها واقعا ضیافتی از رنگ و نور و صدا را رقم میزند.
وقتی ما سالنهای استانداردی نداریم، نباید انتظار مخاطب گسترده داشته باشیم.»
تناسب معکوس
در یک تناسب معکوس، باوجود اینکه در طول چند دهه گذشته جمعیت کشور ما رشد بسیاری داشته اما سالنهای سینمارشد چندانی نداشته است و از سوی دیگرباوجود همین افزایش جمعیت ازتعداد مخاطبان سینما کاسته شده و به کرات با سالنهای خالی نمایش فیلمروبهرو میشویم، اما در این میان نباید از عامل مهمی همچون کمبود سالنهای سینما و پراکندگی متناسب آن با جمعیت شهری غافل شد.
گسترش عرضی شهر تهران در سالهای اخیر از یکسو و عدم ساخت سالنهای جدید سینما از سوی دیگر باعث شده است که در پارهای از مناطق شهری که از جمعیت قابل توجهی نیز برخوردارند، کمبود سالنهای نمایش فیلم به شکل فاحشی مشاهده شود.
مرکز سالنهای نمایش فیلم در مرکز شهر تهران به خصوص در مناطقی که روزگاری جزو خیابانهای پررفتو آمد و مناسب برای احداث سینما به حساب میآمدهاند، اما امروز دیگر از چنین شرایطی بهرهمند نیستند، خود عامل مهمی در عدم بازدهی اقتصادی این سالنها و تعطیلی آنها بوده است.
این در حالی است که عدم توجیه اقتصادی سرمایهگذاری روی احداث سالنهای جدید سینما باعث شده است تا در آن بخشهای تازه گسترش یافته شهر هم شاهد وجود سالنهای نمایش فیلم به اندازه کافی نباشیم.
نبود سینماهای محلی و دشواریهای موجود برای رفت و آمد به سالنهایی که اغلب در مرکز شهر واقع شدهاند، بیتردید سهم ویژهای در کم شدن تعداد سینماروها داشته است.
آشتی دوباره
اگر تولیدات سینمای ایران به لحاظ کیفی قابلیت جذب مخاطب داشته باشند و در عین حال برخوردار از ویژگیهایی باشند که ضرورت تماشای آنها را به میان بکشد و از سوی دیگر سالن سینماهایی با کیفیت مطلوب و برخوردار از سیستمهای استاندارد پخش فیلم وجود داشته و با پراکندگی متناسب با جمعیت در سطح شهر گسترده باشند، آشتی دوباره مردم با سینما امری چندان غیر ممکن به نظر نمیرسد.
سینما در ذات خود هنری است که ارتباط درست با آن، نیازمند تجربهای جمعی در سالنهای تاریک و پردههایی بزرگ است، تردیدی نیست برای دوام و ارتقاء آن باید به دنبال راهکارهایی برای شکلگیری فرهنگ این نوع ارتباط با سینما و بدل شدن آن به عنوان عاداتی عمومی باشیم.