همشهری آنلاین: روابط ایران و هند، دوم خرداد و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۳ خرداد- جای گرفتند.

محسن جلال پور رئیس اتاق بازرگانی ایران در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«مثلثی با منافع مشترک» نوشت:روزنامه ایران، ۳ خرداد

سفر نخست وزیر هند به ایران یک اتفاق تاریخی در روابط دو کشور محسوب می‌شود. این سفر از چند بعد اهمیت دارد اول اینکه فضای پسابرجام با سیاست نگاه به شرق هند مصادف شده است و هند به ایران به‌عنوان دروازه ورود خود به افغانستان و آسیای میانه می‌نگرد. این نگرش موجب شده که هند از دیرباز روی بندر چابهار به عنوان تکمیل کننده حلقه تجارت خود به آسیای میانه حساب ویژه‌ای باز کند. اگرچه در دوران تحریم‌ها عملاً فرصت تحقق این پروژه بزرگ اقتصادی فراهم نشد اما اکنون و در دوره پسابرجام، هند اولویت تجارت خود با آسیای میانه را از طریق افزایش سرمایه‌گذاری در این بندر بنا نهاده است. چابهار به هند کمک خواهد کرد تا با دور زدن پاکستان مستقیماً تجارت با افغانستان و آسیای میانه را در یک مسیر مطمئن تر و همچنین با کاهش 30 درصدی هزینه‌های ترانزیتی از سر گیرد. هند از طریق چابهار همچنین می‌خواهد قدرت چین در آسیای میانه و جنوبی را هم به چالش بکشد. چین از طریق سرمایه گذاری‌های فراوان در بندر گوادر پاکستان تلاش کرده است که نبض تجارت منطقه را در دستان خود داشته باشد با این حال هند هم اکنون در برابر این رقیب قدرتمند خود از طریق سرمایه‌گذاری در چابهار صف آرایی کرده است.

بر این اساس ایران به بهترین وجه ممکن می‌تواند از این نفع مشترک هند و افغانستان در توسعه چابهار استفاده کند. چه آنکه محور چابهار به افغانستان و آسیای میانه می‌تواند ظرفیت‌های صادراتی ایران به این کشور را تا چند برابر افزایش دهد و همچنین ایران فرصت خواهد داشت تا در فقدان یک بندر تجاری  در آب‌های جنوبی خود، چابهار را که واجد ویژگی‌های تجارت دریایی ایده آل است به هاب دریایی منطقه تبدیل کند. اگر چه رقبای دیرینه‌ای چون بنادر کشورهای حاشیه خلیج فارس رقیب ایران محسوب می‌شوند اما در کوتاه مدت چابهار می‌تواند هزینه‌های ترانزیت کالا به ایران را تا حدود زیادی کاهش دهد و همچنین در بلند مدت به رقیب توانمند در برابر بنادر کشورهای حاشیه خلیج فارس تبدیل شود.

جنبه دوم اهمیت سفر نخست وزیر هند به مسأله انرژی بر می‌گردد. هند با رشد اقتصادی 7 درصد و جمعیت افزون بر یک میلیارد و 200 میلیون نفر بشدت به انرژی نیازمند است و روز به روز وابستگی این کشور بیشتر هم خواهد شد. ایران قابلیت این را دارد که بخش اعظم نیاز انرژی این کشور را تأمین کند. در عرصه تأمین نفت، ایران هم اکنون روزانه 400 هزار بشکه نفت به هند صادر می‌کند و در آینده نزدیک دو کشور توافق خواهند کرد که این میزان بیشتر هم شود. بویژه با سرمایه‌گذاری جدید هند در توسعه میدان نفتی فرزاد B همکاری‌های دو کشور بیش از پیش تقویت خواهد شد.

در زمینه گاز طبیعی هم هند مشتاق واردات گاز ایران است. اگر چه در گذشته تحت تأثیر مسائل سیاسی، تحریم‌ها و فشارهای ایالات متحده پروژه خط لوله صلح برای انتقال گاز ایران به هند محقق نشد و هم اکنون نیز به لحاظ فنی قابلیت احیای این خط لوله وجود ندارد اما دو کشور مذاکراتی را آغاز کرده‌اند تا از طریق خطوط لوله دریایی بتوانند گاز ایران را به هند منتقل کنند.

اگر چه در این زمینه هم سرمایه گذاری زیادی نیاز است و هم در بلند مدت قابلیت تحقق یافتن دارد اما شروع تحرکات دو کشور نوید آینده‌ای روشن دارد.زاویه سوم سفر نخست وزیر هند هم به ظرفیت روابط راهبردی ایران و هند بر می‌گردد. مطابق اکثر پیش‌بینی‌ها هند در آینده بعد از سال‌های 2030 به قدرت سوم اقتصادی دنیا تبدیل خواهد شد. این مهم می‌طلبد ایران نگاه راهبردی به روابط با هند داشته باشد.  این نگاه راهبردی هم در مسائل اقتصادی، ظرفیت افزایش همکاری‌ها و سرمایه گذاری‌های مشترک را خواهد داشت و هم در عرصه‌های همکاری‌های دریایی در منطقه آسیای جنوبی و آب‌های دریای عمان. هند در زمینه تأمین امنیت دریایی نقطه ضعف اساسی دارد. حضور در چابهار می‌تواند برای این کشور یک نقطه قوت اساسی در  امنیت دریایی خود در آب‌های خلیج فارس و دریای عمان باشد.

  • اخلاق سوم خرداد

علی ربیعی . وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق، ۳ خرداد

رخدادهای بزرگ همواره در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و به‌ویژه در زمان دفاع رخ می‌دهند و به مرور زمان، برخی از این وقایع به حافظه تاریخی یک ملت تبدیل می‌شوند. گاهی عظمت یک رخداد چنان بر تارک تاریخ می‌درخشد که نقش زمینه‌ها فراموش می‌شوند و فقط خود آن رخداد باقی می‌ماند تا آدمیان به بزرگ‌داشتن و خیره‌نگریستن در آن قناعت کنند. روزگار سپری می‌شود و مردم در حیرت باقی می‌مانند که آن بزرگی و عظمت چگونه ممکن شد و اکنون چگونه می‌توان به همان‌سان بزرگی کرد؟ این مسئله آنگاه پررنگ‌تر جلوه می‌کند که مردم به همسان‌سازی آن با وقایع جاری در همان جامعه دست می‌زنند. فتح خرمشهر ازجمله همان بزرگی‌هایی است که عظمت‌ آن بر تارک تاریخ این سرزمین باقی مانده و یادش، اشک به چشم می‌دواند.

هنوز شیرینی لحظه‌ها و لذت شیرینی‌هایی که ایرانیان به پاسداشت آن، میان یکدیگر تقسیم کردند، در کام مردم می‌نشیند. پیش از آن، حافظه ملت ایران، تلخی از‌دست‌دادن سرزمین را تجربه کرده و خرمشهر به یک داغ ملی تبدیل شده بود. مردم به یاد سرزمین‌هایی بودند که با جنگ یا بی‌جنگ در دوران گذشته از خاک وطن جدا شده بود. ازاین‌رو خرمشهر به یک نماد از بیم‌ها و آرزوهای تاریخی تبدیل شده بود. رویداد سوم خرداد با وجود همه بزرگی آن، مانند همه حوادث تاریخی گذشته است و امروز زمینه‌های اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در حال فراموشی است. بیم آن می‌رود که حتی سؤال‌کردن پیرامون چرایی امکان‌پذیرشدن آزادی خرمشهر هم فراموش شود. این فراموشی برای ما بسیار گران تمام خواهد شد؛ چه اینکه برای قرارگرفتن در جایگاه‌های برتر که آرزویش را داریم و آنچه برای خویش شایسته می‌پنداریم، به تکرار روح آن رخداد- اگرچه با قالب‌ها و اشکال نو- سخت نیازمندیم.

نگارنده بر این باور است که نگرش‌ آدمیانی که تاریخ‌ساز می‌شوند، اثری بی‌نظیر و بسیار تعیین‌کننده بر جریان تاریخ دارد. عمیقا باور دارم جماعتی که می‌خواهند تغییر بزرگ ایجاد کنند، باید درک عمیقی از تحولات کشورشان داشته باشند، با مردم خود همدردی کنند، ایمان عمیق و محکم به قابلیت‌های ملت خود داشته باشند و برای رسیدن به اهداف مهم، از پایمردی و ایثار مضایقه نکنند. این‌ ارزش‌ها را می‌شود حداقل‌های اخلاق جاری در متن یک جامعه به‌ویژه نخبگان آن جامعه نیز نامید. از ورای سایر علل و عوامل، آنچه آزادی خرمشهر را ممکن کرد و آنچه لازمه تکرار سوم خرداد در عرصه‌های مختلف به‌شمار می‌رود، «اخلاق سوم خرداد» است. اخلاق سوم خرداد از جنس پایمردی برای اهداف بلند یک کشور و همدردی عمیق با زخم دردناک واردشده بر پیکره ملت و دردکشان از این زخم است. این اخلاق، فراتر از هر نوع صلاحیت فنی، به آدمیان صلاحیت اجتماعی، تاریخی و سیاسی برای نقش‌آفرینی در بازه‌ای از تاریخ ارائه می‌کند. انسان‌ها اساسا وقتی بازیگر می‌شوند که متخلق به چنین اخلاقی شده باشند و آنها که چنین گوهر اخلاقی‌ای ندارند...

 ...می‌آیند، می‌روند و نقششان را هم در جامعه و تاریخ ایفا می‌کنند اما بزرگ نمی‌شوند، تاریخ نمی‌سازند، اشتیاقی ایجاد نمی‌کنند و خاطری را برنمی‌آشوبند. اخلاق سوم خرداد، اخلاق آدم‌هایی است که گمنام شدند تا «روز واقعه» نامدار شود. ویژگی کردار مردان و زنانی است که جان می‌دهند تا بقیه جان بگیرند و می‌افتند تا دیگران برخیزند. آنان به‌جای آنکه پایشان را بر سر شانه دیگران بگذارند و بزرگ‌نمایی کنند یا امکانات سیاسی - اقتصادی برای خود فراهم کنند، شانه‌هایشان را زیر پای دیگرانی می‌گذارند تا همنوع آنها بزرگ و بزرگ‌تر شود. آنان نه اشراف سیاسی بودند، نه سیاست اشرافی را می‌پسندیدند اما شرف سیاست بودند.

اسیر شدند تا بقیه آزاد زندگی کنند. جنگ «پیش‌» آنها بود اما «پیشه‌» آنها نبود. مردم برای‌ این دلاوران، واقعیتی از جنس گوشت، خون، عاطفه و روح بود نه موجودیتی سیاسی از جنس رأی یا شعار. جان بازی، «بازی» نبود که برد و باخت داشته باشد؛ یک راه بود برای رسیدن. یک تصویر بیشتر نبود که آدمیان آن‌ را پیش چشم خود می‌گرفتند «ملت، شرف، دین» و نه ده‌ها تصویر که به اقتضائات سیاسی و منافع ناچیز، حیثیت دیگران را به تاراج داده و با اصول غیراخلاقی برای خرد و له‌کردن دیگران به نمایش عمومی گذاشته شود. یک عادت نبود که نه برای فتح سنگر دشمن بلکه برای فتح کرسی‌های قدرت، تلاش کند امیدهای یک ملت را بکشد و هر «کلید»ی برای گشودن درهای مشکلات مردم را به سخره گیرد و با جعل ظریفانه، بی‌اخلاقی را گسترش دهد.

یادش بخیر! سوم‌خردادی‌ها هنوز قلک‌های کوچک کنار تلفن بیت‌المال را به یاد دارند. سوم‌خردادی‌ها حتی برای تلفن‌های ناچیز از حقوق ناچیزشان مکالمه شخصی را حساب می‌کنند اما برخی امروز بی‌حساب‌وکتاب از جیب مردم در سایت‌ها و شبکه‌ها خبرسازی‌ها می‌کنند و با پول مردم اخلاق را نشانه گرفته‌‌اند و ناامیدی، نفرت و دروغ را اشاعه می‌دهند. برای آنکه فتح بزرگ داشته باشیم به دریادریا «اخلاق سوم خرداد» نیازمندیم.

اگرچه «غبار زمان» و «زمانه غبار» رسوخ نگاه ما به سه‌ونیم دهه قبل را دشوار کرده است اما باور کنید اگر قرار است رخدادهای بزرگ دیگری بیافرینیم، به داشته‌هایی از جنس غرور، اقتدار و تعالی، بیش از منابع، پول و فناوری نیاز داریم و آن همه آن صلاحیت‌هایی است که «اخلاق سوم خرداد» به ما ارزانی خواهد کرد. ما نمی‌توانیم از همه آدمیان انتظار داشته باشیم از جنس آدم‌های سوم خرداد باشند، اما اگر قرار است بزرگی‌هایی خلق شوند که همگان با هر سلیقه، نگاه و گرایشی، به آن افتخار و با عظمت از آنها یاد کنند، به تعداد کافی آدم‌هایی از جنس انسان‌های سوم خرداد نیاز داریم؛ آدمیانی که ایثار می‌کنند، غم مردم خواب در چشم ترشان می‌شکند، آرمان‌طلب، غمخوار و بلندنگر هستند و خود را ذره‌ای از یک تاریخ می‌بینند. آنها که چون «ذره» می‌شوند، مهر آفتاب آنان را به آسمان- به «عیوق»- رهنمون می‌کنند.

  • که تو در برون چه کردی...؟

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۳ خرداد

ایام ولادت مصلح کل و وارث جمیع رسل،حضرت حجت ابن الحسن عجل‌الله‌تعالی فرجه‌الشریف، حقیقتا روزگار امیدواری به فردایی روشن و روزگاری بهتر است. روزگاری که آرزوی همه انبیا و اوصیا بوده و جهان، از آدم تا خاتم(ص) و تا امروز، برای آن روزگار شیرین، روزها را شمرده است. همه درد و رنج‌ها را، همه ستم‌ها و تعدی‌ها را، مرگ مظلومان را‌، له شدن فرو‌دستان و مستضعفان در زیر پای ستمگران و مستکبران را و خلاصه همه رنج‌ها و مصیبت‌ها را یک به یک دیده و صبر کرده به امید آنکه روزی مردی بیاید و زنجیر غلامان بشکند. بیاید تا تحقق امید بخش‌ترین آیه هستی شود که «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین» این روزها بیشتر باور می‌کنیم که آن سوی افق مردی هست و به انتظارش می‌نشینیم تا بیاید و جهان را پر از عدل و داد کند.

اما بر سر همین واژه اخیر‌، کلی اختلاف و تضاد پیدا شده است! آیا واقعا ما باید به انتظارش «بنشینیم» تا بیاید یا باید «کاری بکنیم » تا بیاید!؟ انتظار فرج، همان‌قدر که امید‌بخش و مهم است، دستمایه سوء‌استفاده هم بوده تا جایی که برخی آن را تبدیل به عامل توقف امور و تخدیر مردم کرده‌اند! عامل ظلم‌پذیری و حتی همراهی با ظالمان!  در حالی‌که حقیقت چیزی جز این است. دو نگاه اساسی و محوری حول موضوع مهدویت و انتظار چنین است:

1-گروهی، معتقدند گشایش امور و برپایی پرچم اسلام، به هر اندازه‌ای، تا زمان ظهور ممکن نیست و این مهم جز به دست با کفایت ولی‌ الله الاعظم رخ نخواهد داد. آنها معتقدند چون چنین است، هر گونه حرکت اصلاحی برای تحقق اسلام عزیز، بی‌ثمر و بی‌فایده است و از اساس نباید به آن اندیشید! طبیعتا چنین نگاهی خیلی غریب و دور از ذهن به نظر می‌رسد و کمتر کسی را می‌توان یافت که چنین عقایدی را صراحتا به زبان بیاورد که اتفاقا اگر بیان شود، مورد طرد عمومی هم قرار می‌گیرد. با این حساب چنین اندیشه‌ای نماینده‌ای ندارد!؟ واقعیت این است که بر خلاف تصور، هستند کسانی‌که به این رویکرد، در عمل معتقدند و بدون بیان‌، همان مسیر را می‌روند. در سطرهای پیشین، مهمترین شاخص جریان مذکور چه بود؟بی‌عملی و نشستن به انتظار.

اکنون چقدر می‌شناسیم کسانی را که برای هرکاری، نه از اسلام سخنی می‌گویند و نه از هویت مهدوی!؟ نه خود را مکلف به زمینه‌سازی می‌ دانند و نه جهان را دستخوش و منتظر حادثه‌ای عظیم! در نگاه این «نو حجتیه‌ای‌ها» جهان چیزی نیست جز همان «دهکده جانی»و ما هم جزئی از کل هستیم. نه بزرگتری داریم و نه آقایی که برای آمدنش باید کاری بکنیم! دهکده کدخدایی دارد و ما هم برای رسیدن به همه مواهب عالم، باید با کدخدا بسازیم و با قواعد جهان کنار بیاییم! این گروه هیچ علامت ضد امام زمانی ندارد که هیچ، در بسیاری موارد‌، امام زمانی‌تر از دیگران به نظر می‌رسد! آنها متظاهر به مقدساتند، پایبند به آداب و و البته به انتظار «نشسته»! ظاهرا منتظر عدل و دادند، اما در برابر هر بی‌عدالتی ساکتند! نه غم گرسنگی محرومان را دارند و نه خم به ابرو از این همه ستم و تعدی مستکبران! برای یک امر مستحب دست چندم، یقه پاره می‌کنند اما برای برپایی و اعتلای کلمهًْ‌الله و برای تقویت نظامی مبتنی بر خون شهیدان و مکتب انتظار، لبشان باز نمی‌شود! آنها به فرموده امام راحل، دیروز«‌در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند» و امروز مبارزه در راه زمینه‌سازی ظهور را بیهوده می‌دانند‌! برخی در ده سال هم یک کلمه علیه آمریکا و اسرائیل نگفته‌اند‌، اما خود را منتظر می‌دانند! برخی چشم به روی قتل عام ملتهای یمن و فلسطین و عراق بسته‌اند اما منتظرند! برخی از همه چیز پشیمانند، با دشمنان اسلام و انقلاب، با بهائیان و منکران و کینه‌توزان به ساحت امام عصر(عج) نشست و برخاست دارند، اما منتظرند و بالاخره برخی همه هم و غم خود را همسویی هرچه تام و تمام‌تر با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا می‌دانند، اما در صف منتظران، ناله «العجل العجل» سر می‌دهند! آنها  یکبار هم که شده از خودشان نمی‌پرسند و شرم نمی‌کنند که اگر قرار به این وضع بود،چه نیازی به نهضت و اگر همین الان ولی مطلق خدا ظهور کند، راه تعامل با جهان را - آنگونه که اینان در پیش گرفته اند- دنبال خواهد کرد!؟ آیا  مصلح کل هم به قواعد بازی غربی‌ها تن خواهد داد!؟

اینها همه منتظرانند، نشسته بر سر سفره انتظار! نه درکی از واقعیت ظهور دارند و نه فهمی از چرایی غیبت! خود را سرگرم به صورت‌های ظاهری و بی‌فایده‌ای همچون علائم ظهور و حتی علامت‌سازی می‌کنند و حتی یک گام برای ستم‌دیدگان و بلادیدگان بر نمی‌دارند. مردمانی پر ادعا که جز حرف چیزی در چنته ندارند و خود را صاحب سرقفلی انتظار می‌دانند!

2- اما گروه دیگری هست که نگاهی متفاوت به انتظار دارد. آنها خود را همچون میزبانی که منتظر مهمانی عزیز است فرض می‌کنند. همه هم و غم خود را مصروف تهیه و تدارکی بهتر برای پذیرایی او می‌کنند، خود را وقف آسایش و راحتی او می‌دانند و هرکاری می‌کنند تا او به رنج و تعب نیفتد. آنان هم معتقدند، امام عصر می‌آید که جهان را پر از عدل و داد کند. اما همزمان معتقدند، هر گامی برای تسهیل و تحقق این آرزوی همه قرون و اعصار، معنی انتظار واقعی است. آنها هم منتظرند اما به انتظار ننشسته‌اند! قیام کرده‌اند و نقد جان را فدای قدوم یار غائب از نظر می‌کنند. این مدل انتظار، از اساس با انتظار دروغین مدعیان بی‌هنر و بی‌همیت، از زمین تا آسمان فرق دارد. اینان، در برابر گرسنگی گرسنگان و سیری ظالمان می‌خروشند.

مرگ و کشتار بیگناهان را، بدون مرز و ملیت و عقیده، بر نمی‌تابند و به آن معترضند و بالاتر از همه برای برپایی حکومت مصلح کل، زمینه‌سازی می‌کنند و هسته‌های مقاومت و پایگاه‌های اجتماعی می‌سازند. با امید به فردای روشن، مستضعفان را فرا می‌خوانند و خواب راحت را از چشم مستکبران می‌ربایند. طبیعی است که این منتظران، در چشم مستکبران عالم، نه عزیزند و نه قابل تحمل! برعکس آن قبلی‌ها که «مسلمانش به زمزم شوید هندو بسوزاند»! مظهر، تجلی و نماد یک منتظر کامل‌، امام راحل عظیم‌الشان بود که امام حاضر، او راه به حق او را «در نزدیکی مرزهای عصمت » معرفی کرد.

آن عزیز سفر کرده، در آخرین پیام خود به مناسبت نیمه شعبان‌المعظم به روشنی انتظار را ترجمه می‌کند‌: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران ، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت  ارواحنا فداه است» این نگرش به انتظار و انقلاب منتظران، در تضادی ابدی و افتراقی تمام نشدنی با انتظار گروه نخست است. در چنین نگاهی‌، همه زندگی بر پایه انتظار حقیقی شکل گرفته و همه چیز باید در راه آرمانی مقدس و آرزویی بزرگ فدا شود. در راه زمینه‌سازی ظهور. درست نقطه مقابل مدعیان دروغین انتظار که ولایت شاه یا آمریکا را می‌پذیرند تا چند روزی بیشتر در دنیا زندگی کنند و تنعم و رفاه بیشتری داشته باشند! گروه دوم امام زمان را می‌خواهند تا جان فدایش کنند و دسته اول امام زمان را می‌خواهند تا نان برایشان بیاورد!

اما این دو نگاه در یک نقطه با هم به تعارضی آشکار می‌رسند. تعارضی که دیگر نفاق و ژست منتظر بودن را بر نمی‌تابد و پرده ریاکاران را می‌درد! سخن گفتن  از امام غائب، آسان است چون‌، او نیست تا تکلیفی بر عهده مدعیان بگذارد «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد»! اما اگر امام غائب، نایبی بفرستد و او بر مدعیان تکلیفی مقرر کند، وضع آنها دیدنی است! پیش از عزیمت سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا، هزاران نامه - و بنا به برخی نقل‌ها، ده‌ها هزار نامه -به سوی آن عزیز خدا گسیل شد که همگی حاکی از «انتظار» بود.

حسین علیه‌السلام، نایب خود‌، مسلم ابن عقیل را فرستاد تا مردم را برای «ظهور او»آماده کند. کوفیان با مسلم آن کردند که در تاریخ است و مدعیان، به چنان رسوایی افتادند که ننگ آن تا ابد از پیشانیشان پاک نمی‌شود. اکنون هم وضع همان است. اگرچه امام عصر نایب خاصی نفرستاده، اما سالهاست نشانه‌هایی از نایبش داده است. نشانه‌هایی که به گواهی دوست و دشمن، در امام راحل و امام حاضر متجلی است و نمی‌توان آن را انکار کرد. اما وضع مدعیان با این نایبان بی‌ادعا و پاکباخته دیدنی است. مردم کوچه و خیابان، منتظران حقیقی حضرت صاحب(عج)، جان و دل به این نواب جلیل‌القدر پیشکش می‌کنند‌. چه منتظرانی که در روزگار جنگ تحمیلی، انتظار را  حضور در جبهه‌ها دانستند و به وصال رسیدند (مردان مردی همچون آفرینندگان یوم‌الله سوم خرداد و فتح تاریخی خرمشهر) و چه منتظرانی که امروز، خود را مجاهد راه پیشوایشان در عراق و سوریه و هرجای دیگری که ندای «یاللمسلمین» بلند شده می‌دانند و از بذل جان دریغ ندارند.

اما دروغزنان و مدعیان و کاسب‌کاران، با نایب امام چه می‌کنند!؟ آنها در این آزمون چه نمره‌ای دارند که در روز آزمون نهایی در حضور امام عصر حاضر شوند!؟ جای هیچ تردیدی نیست‌، آنان که بر مسلم خروج کردند و بیعت خود را شکستند، همان کسانی بودند که چند روز بعد در کربلا، خون حسین علیه‌السلام و یارانش را مباح دانستند. آنها لیاقت دم زدن از امام زمان را دارند یا محمود رضا بیضایی که عاشقانه در دفاع از حرم حضرت زینب(س) جان داد و نوشت «ما حقیقتا در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. باید خدارا بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. واضح‌تر بگویم، نبرد شام، مطلع تحقق «وعده آخرالزمانی ظهور» است. ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که به لطف خداوند و ائمه اطهار(ع)، نقشی بر گردنمان نهاده شده و باید آن را به سر انجام برسانیم» می‌توان حال بیضایی‌ها را در حشر و رجعت با مدعیان مقایسه کرد و فهمید که کدام را به حرم راه می‌دهند و کدام را به شمشیر پرده‌دار می‌زنند.

  • روزي كه با همه روزها فرق داشت

محمدعلي ابطحي فعال سياسي- فرهنگي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد، ۳ خرداد

دوم خرداد در تقويم كشورمان، تنها يك روز انتخاباتي نبود. دوم خرداد فصل نويني در تاريخ انقلاب اسلامي بود، كه با شعار اصلاحات به سمت اصلاح روند گذشته‌ حركت كرد. اين واقعه كه به حماسه‌اي بي‌بديل در ادوار انتخابات ايران تبديل شد، نو كردن را در چهارچوب اهداف و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي پياده ساخت تا نويد آغاز دوره‌اي جديد در ايران را به مردماني بدهد كه با راي ٢٠ ميليوني خود به استقبال تغيير رفتند. تاريخ ماندگاري دوم خرداد، همين است. توجه به نيازمندي‌هاي ملت در آن برهه تاريخي، اثرگذارترين اتفاق تاريخ سياسي را رقم مي‌زند، تا مسيري نو را در انقلابي كه بسان جواني ١٩ ساله بود، رقم بزند. نياز به نو شدن، كه مبناي كار اصلاح‌طلبان قرار گرفت، اصلي نبود كه تنها در دايره اصلاح‌طلبي بگنجد. كساني كه اعتقادي به شعارهاي انقلابي نداشتند، در عمل به اصلاحات روي آوردند. آنها مجبور بودند كه پايبندي به شعارهاي اصلاح‌طلبان را محور كارهاي خود قرار داده تا در حلقه جمعيت ٢٠ ميليوني قرار بگيرند.

در ميان همه نكته‌سنجي‌هايي كه اصلاح‌طلبان در بين شعارهاي خود براي تغيير گنجاندند، آشنايي مردم با حقوق اساسي خود، از مهم‌ترين نتايجي بود كه آرمان‌هاي دوم خرداد را غير قابل بازگشت ساخت. حقي كه حتي اگر بگوييم آنطور كه بايد به مردم داده نشده اما همينكه توانسته آنها را با حقوق خود آشنا سازد، آغازي نو در ايران پس از پيروزي انقلاب بود. ١٩ سال از آن حماسه تاريخي مي‌گذرد. روزي كه تقويم برگ ديگري براي تغيير در ايران را با حمايت قاطبه مردم به ثبت رساند، همچنان مقتدارنه پابرجاست. به راستي دوم خرداد هر سال، يادآور اصولي است كه در همه حال در سپهر سياست كشور باقي مي‌ماند. چه اصلاح‌طلبان در مسند باشند و چه نباشند، چه شخصيت‌هاي نقش‌آفرين آن در صحنه حضور داشته باشند و چه از جمع دور بمانند، بايد به حماسي بودن اين روز ايمان و باور داشت. همانطور كه اصل انقلاب ماندگار است، اصل اصلاحات و اصلاح‌طلبي هم ماندگار خواهد بود. در ماندگاري اين روز همين بس كه همچنان يادها و خاطرات به نيكي از آن ياد مي‌كنند. يادي كه در خاطرات اكثريت ايرانيان باقيمانده، نشان از محبوبيت مردي از جنس اصلاحات دارد كه در حساس‌ترين دوران سياسي اين كشور، پاسخگوي نيازهاي ايرانيان بود.

کد خبر 334642

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha