یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۶ - ۱۰:۲۲
۰ نفر

سیدمحمد ابوترابی: گفت‌وگو با سیدرضا نیری، رئیس ستاد مرکزی خیرین بهداشت و درمان.

بهانه دیداری با آقای نیری کمک به خانواده‌های بی‌سرپرست و اطعام روزه داران نیازمند نیست.

 با اینکه خیر بودن، به قول خودش، در وجودش یک ژن خانوادگی است، اما سیدرضا نیری دیگر در مسند ریاست کمیته امداد امام خمینی(ره) نیست و این روزها مسئولیتی دیگر پذیرفته است تا از منظری دیگر به کمک نیازمندان بشتابد.

او اکنون رئیس ستاد مرکزی خیرین سلامت و نیز مسئول و نماینده تام‌الاختیار رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران در جذب کمک‌های مردمی و نهادهای خیریه است. در واقع اکنون او کمر همت بسته تا در حوزه بهداشت و درمان به کمک بیماران بشتابد.

  • حاج‌آقا نیری را خیلی‌ها می‌شناسند. اما اجازه بدهید از یک معرفی ساده شروع کنیم، با این قید که سعی کنید چیزهایی را بگویید که کمتر کسی می‌داند.

 بنده سیدرضا نیری هستم که در هشتم آبان ماه سال 1314، در یک روستا به نام مرانک در 12 کیلومتری شهر دماوند در یک خانواده بسیار مذهبی به دنیا آمدم. پدر و مادر و سایر اعضای خانواده من، هم در زندگی اجتماعی و هم در زندگی فردی یک زندگی به هم پیوسته، آرام و سازنده‌ای داشتند. پدر من با این که یک کشاورز ساده بود، اما اهل خیر بود.

به‌طوری که تمام آثار خیری که در آن روستا وجود دارد، نتیجه زحمات پدر بنده است. مادرم به همین شکل اهل خیر بود و به‌خصوص در مورد مسئله درمان مردم زحمت می‌کشید. اتفاقا مادرم در همین راه هم فوت کرد.

 یعنی بچه یتیمی را که دچار کچلی شده بود، برای معالجه آورد به تهران و از آنجایی که این اتفاق در فصل سرما رخ داده بود، مادرم در راه دچار ذات الریه شدید شد و بعد هم فوت کرد. خدا را شکر می‌کنم که خداوند از همان اول نعمت را بر ما تمام کرده بود و من در یک چنین خانواده‌ای به دنیا آمدم.

در واقع چون در روستای ما دبیرستان نبود، برای ادامه تحصیل ما، خانواده ابتدا 2 سالی به پیشوای ورامین رفت و سپس به تهران آمد. ما در تهران در جنوب شهر ساکن شدیم و من به دبیرستان فرخی در خیابان مولوی و نزدیکی بیمارستان فرح سابق و مادر کنونی رفتم. آنجا محیط خوبی نبود. بعد هم، من از دبیرستان فارغ التحصیل شدم و وارد جریان زندگی شدم، چون خیلی زود و در سن 20سالگی ازدواج کردم.

  •  چه شد وارد کار خیر به صورت پیوسته و مستمر و در قالب کمیته امداد شدید؟

 اصلا در خانواده ما و حتی به‌نظر من در ژن خانواده ما این ویژگی وجود دارد. حتی 2 دختر کوچکتر من هرچه به آنها از جاهای مختلف پیشنهاد کار شد، قبول نکردند و الان در یک خیریه کار می‌کنند.

 من هم حتی آن موقع که دبیرستان می‌رفتم، یک روزهایی زمستان‌های سردی می‌شد. با این که خیلی جوان بودم، از طرف مسجد می‌رفتم و از مازندران ذغال می‌آوردم و در بین خانواده‌های ناتوان و کم توان توزیع می‌کردم. این، شروع کار بود. ولی خب، عمومی شدن کار ما ریشه اش برمی گردد به حضور من در جریان انقلاب.

 من تقریبا از همان اول در جریان مبارزات علیه رژیم سابق بودم. مثلا در روز 15 خرداد 42، حامل پیامی بودم که با آن رفتم و مردم ورامین را دعوت کردم که بیایند به کمک مردم تهران. بعد هم در سایر موارد تا آن جایی که می‌توانستم در جریان انقلاب تلاش می‌کردم. قبل از انقلاب در جریان مبارزات هم امام خیلی به وضعیت زندگی محرومان فکر می‌کردند و به همین دلیل، بعضی از ما را مأمور کرده بودند که به زندگی فقرا و خانواده‌های افراد دستگیر شده در جریان انقلاب رسیدگی کنیم.

 البته این مبارزات برای من و خانواده‌ام مشکلات زیادی را به همراه داشت. مثلا همین دختر اولم که پزشک است، دستگیر و چندین ماه زندانی شد، در حالی که در آن زمان حدود 15 سال بیشتر نداشت.

  • سال 57 در بحبوحه انقلاب چه می‌کردید؟

 در زمانی که امام تازه آماده بودند و در مدرسه رفاه و علوی مستقر شدند، بنده مسئول پشتیبانی این 2مدرسه بودم؛ یعنی مسئول پذیرایی از مهمان‌های امام و نیز سران حکومت پهلوی که دستگیر می‌شدند و به نزد امام می‌آوردند، من بودم.

  •  وبعد از انقلاب؟

 بعد از انقلاب امام با وجود پیش زمینه‌ای که از ما داشتند، خصوصا در زمینه مأموریتی که قبلا خودشان به برخی از ما داده بودند، به جناب آقای کروبی، عسگراولادی، شفیق، من و حیدری حکم دادند که شما به داد فقرا برسید.

 در واقع علت این که بنده به صورت کشوری وارد کار خیر شدم همین حکم حضرت امام بود. آن روزها کار را به اسم کمیته امداد امام پیش نمی‌بردیم. بعدها این اسم را انتخاب کردیم و بردیم خدمت امام که گفتند خوب است. ما کارمان را از 2 اتاق 6 متری شروع کردیم.

خوشبختانه با عنایت خداوند و دوستانی که به ما پیوستند الان کمیته امداد امام در سراسر کشور و حتی خارج از کشور، نزدیک هزار و 400 شعبه دارد. تصور آن روزها و حتی امروز مردم این بود و تا حدودی هست که امداد به صورت سنتی به مردم کمک می‌کند.

درصورتی که تلاش بنده و همه همکارانم در کمیته امداد این بوده و هست که امور آنجا را با علم روز پیش ببریم و آنچه نیاز زندگی سالم است برای مردم فراهم کنیم. نیاز زندگی سالم فقط این نیست که جسم آدم سالم باشد. زندگی سالم یک پشتیبانی‌ها و تضمین‌هایی نیاز دارد تا تأمین شود. فرد باید شغل داشته باشد، درآمد داشته باشد، مسکن داشته باشد، تحصیل داشته باشد تا بتواند سالم زندگی کند.

  • برای علمی کردن امور کمیته امداد دقیقا چه کردید؟

 به لطف خدا، من در امداد را به روی دانشگاهیان باز کردم. گروه‌های مختلفی آمدند و از افکار آنها استفاده شد. ما شورای فرهنگی داشتیم از دانشگاهیان. شورای‌عالی پژوهش و برنامه‌ریزی داشتیم از استادان دانشگاه. شورای‌عالی رایانه داشتیم. این نفوذ دانشگاهیان و افراد علمی در امداد امروز به جایی رسیده که الان کمیته امداد امام در دنیا به‌عنوان یک نمونه مطرح است.

یعنی ما 35 برنامه پیش‌بینی کردیم که اگر اینها در زندگی خانواده‌ها پیاده شود، می‌توانند زندگی خوبی داشته باشند. ما دانشجویان زیادی در دانشگاه‌ها داریم. حتی برخی از فرزندان خانواده‌های تحت پوشش امداد امروز عضو هیات علمی دانشگاه‌های کشور هستند. ما حتی بیش از 50-60 مخترع در کشور داریم که روزگاری تحت حمایت امداد بوده‌اند.

  •  از این افراد تحصیل کرده که تحت حمایت امداد به اینجا رسیده اند، در کمیته امداد استفاده می‌شود؟

 اگر خود آنها دوست داشته باشند، چراکه نه. ولی ما آنها را مجبور و ملزم نمی‌کنیم که حتما به امداد کمک کنند. در واقع امداد تعهدی در این زمینه از خانواده‌ها نمی‌گیرد. در واقع در پناه لطف خداوند با تمهیداتی که کمیته امداد اندیشید، بچه‌هایی که روزی آرزوی با سواد شدن را به گور می‌بردند، توانستند به دانشگاه بروند. ما الان حتی از دانشگاه‌های سوربن فرانسه و آکسفورد انگلستان فارغ التحصیل داریم.

  • حمایت از آموزش و پرورش و آموزش عالی هم در زمان تصدی شما به عهده کمیته امداد امام بود؟

 ما حدود 900 هزار دانش آموز داشتیم. این دانش آموزان در همان مدارسی که وزارت آموزش و پرورش دارد، تحصیل کردند. ما مدرسه نساختیم ولی خوابگاه درست کردیم. در سراسر کشور حدود 110 خوابگاه ایجاد کردیم.

 20 اردوگاه درست کردیم که این دانش آموزان اوقات فراغت خود را در آنجا بگذرانند. این کارها را هم با نظارت افراد شریفی از وزارت آموزش و پرورش و کمک افراد خیر و بازاری انجام دادیم. ما بیش از 100 هزار رابط افتخاری در سراسر کشور داشتیم.

  •  از این مقدمات طولانی که بگذریم، چه شد که به حوزه بهداشت و درمان وارد شدید؟

 اولا عرض کنم این که من به وزارت بهداشت آمدم، این تصور پیش نیاید که دولت گرفتار است و باید خیرین بیایند کمک کنند تا این مشکل حل شود. دولت الان به جاهای مختلف بودجه‌های قابل توجه کلانی می‌دهد.

اما به صورت طبیعی، عالم خلقت مبنایش بر این است که همه با هم کار کنند. یعنی اگر هر کسی جداگانه کار کند، توفیقی پیدا نمی‌کند. آن شعر معروفی هست که می‌گوید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری، مصداق بارز همین موضوع است.

لذا وقتی جناب آقای لاریجانی بعد هم جناب آقای لنکرانی مطالبی را فرمودند، فکر شد که شاید وجود ما بتواند مؤثر باشد در امر درمان. الان در همین مدت کمی که من آمده ام، احساس کردم که هم بیمارانمان به‌دلیل برخی مشکلات خدای ناکرده یا از بین می‌روند یا این که در نوبت می‌مانند، هم کادر پزشکی ما واقعا در مضیقه هستند.

 ما الان در همین بیمارستان‌ها پنجه طلاهایی داریم، عزیزانی داریم، سرمایه‌هایی داریم که اینها انصافا خیلی دوست دارند کار کنند و به داد بیماران برسند. چند وقت پیش 2 نفر از استادان جوان دانشگاه آمده بودند که اینجا در بیمارستان امام خمینی پیوند کبد می‌کنند، ولی حرفشان این بود که در اثر کمبود امکانات توانسته‌اند فقط 15 عمل پیوند کبد انجام دهند، در حالی که می‌گفتند خیلی بیشتر از اینها می‌توانند پیوند کبد انجام دهند.

 از آن طرف هم بیماری کبدی در کشور کم نداریم. در واقع دیدم که عزیزان ما با تمام وجود در بیمارستان‌ها و دانشگاه علوم پزشکی کار می‌کنند، کار هم کار حیاتی است، اما مسائلی‌هم وجود دارد. انصافا اگر جامعه‌ای بدنش سلامت باشد، می‌تواند به سایر مسایلش رسیدگی کند.

 لذا فکر کردم، من هم در حد وسع خودم بتوانم در این کار خیر و حیاتی شریک باشم. البته من معجزه نمی‌توانم بکنم، ولی بالاخره از یک جایی شروع می‌کنیم. انشاءالله اینجا هم عزیزانی که دلشان برای این جامعه می‌تپد می‌آیند و کمک‌مان می‌کنند.

  • در این مدت کوتاه که مشغول شده‌اید می‌توانید بگویید چه کارهای صورت گرفته؟

خب در همین مدت توانستیم برای بیمارستان رازی به کمک صنف لوازم یدکی اتومبیل و شخصیت جناب آقای مرسلی گامی برداریم. بیمارستان رازی قرار بود تعطیل شده و پارک شود، ولی به لطف خدا و کمک دوستان زمینی برای ساختمان جدید بیمارستان در نظر گرفته شد و ساخت و ساز آن هم تقبل شد.

وقتی کلنگ ساختمان جدید بیمارستان رازی را زدیم، مثل این که روح تازه‌ای در کالبد استادان و دانشجویان و کادر پزشکی و پرستاری این بیمارستان دمیده شد. در بیمارستان امام هم یک کارهایی شده و در حال انجام است.

در بیمارستان مسیح دانشوری هم کارهایی صورت گرفته و به جایی رسیده که الان این بیمارستان از یک بیمارستان خصوصی هم بهتر شده و خدمات بسیار سطح بالایی را به بیماران ارائه می‌دهد. البته بعضی از این کارها از قبل انجام شده ولی بعضی از آنها جدید هستند و بحمدالله ادامه دارد. انشاءالله در این زمینه از دولت و مجلس هم کمک می‌گیریم و کارهایی را از پیش ببریم.

  •  در کشور ما اغلب مردم تصوری که از امور خیریه در حوزه بهداشت و درمان دارند، کمک به خدمات حوزه درمان خصوصا کمک مالی به ساخت بیمارستان و درمانگاه و حتی پرداخت هزینه‌های درمان بیماران است. اما بهداشت و درمان مسائل ریشه‌ای تری دارد که شاید یکی از آنها بحث پژوهش باشد.

    کمک‌های خیریه و عام المنفعه به دانشگاه‌ها و پژوهش دانشگاهی سال هاست که در دانشگاه‌های بزرگ دنیا مثل دانشگاه هاروارد رواج دارد، به‌طوری که این دانشگاه سالانه 28 میلیارد دلار بودجه اهدایی از طرف مردم دارد. در این زمینه شما برنامه‌ای دارید؟

درمان وقتی مؤثرتر هست که از نظر علمی پشتوانه پژوهشی خوبی داشته باشد. ما هم نمی‌خواهیم کار صوری کنیم و دوست داریم کاری که انجام می‌شود زیربنایی باشد. یعنی یکی از برنامه‌هایی که در ذهن داریم و یکی از اهداف جدی‌مان این است که به بخش پژوهش کمک کنیم.

قرار است در کنار هر بیمارستان یک هیات امنا ایجاد کنیم که به‌عنوان پشتیبان از بیمارستان‌ها حمایت کنند. در راس این هیات‌های امنا هم در دانشگاه علوم پزشکی تهران تشکیلاتی ایجاد شود که تمام این اجزا را به صورت هماهنگ هدایت کرده و پیش ببرد. سعی بر این است که تمام ابعاد حوزه درمان را ببینیم نه فقط خرید وسایل، تجهیزات و دارو.

  • به‌نظر شما افراد خیری که می‌خواهند به نظام بهداشت ودرمان کشور کمک کنند در چه زمینه‌هایی باید وارد این حوزه شوند؟ به عبارت دیگر، اولویت‌ها با کدام بخش است؟

من معتقدم که اصولا پیشگیری بهتر از درمان است. لذا در امداد، ما این کار را برای تغدیه کودکان زیر 6 سال در کنار خود وزارت بهداشت انجام دادیم. مادرهای باردار و بچه‌های زیر 6 سالی که سوءتغذیه داشتند، بعدها دچار کم خونی، مشکلات چشمی و ذهنی پیدا می‌کردند.

لذا در قالب طرح مشترکی در استان‌ها، سوءتغذیه اینها را جبران کردیم. سبدهای غذایی برای این عزیزان مشخص شد و بعد بیماریابی کردیم که خوب طرح خوبی بود و خیلی هم مؤثر بود. اخیرا هم با آقای دکتر لنکرانی طرحی را در مورد سرطان پستان شروع کردیم. برای این طرح هم بیمارستان مهدیه را مرکز قرار دادیم.

خوب سرطان پستان نوعا در جامعه شیوع زیادی دارد. در حالی که بسیاری از این بیماران خودشان از وجود بیماری خود اطلاعی ندارند و وقتی به پزشک مراجعه می‌کنند که دیگر کار از کار گذشته است. ولی اگر همین بیماران در همان مراحل اولیه سرطان به پزشک مراجعه کنند، می‌توانند درمان بشوند.

 لذا در این طرح خانم‌های سرپرست خانوار را در این بیمارستان آموزش می‌دهند که بتوانند خودشان، خودشان را معاینه کنند و اصطلاحا خودآزما باشند و خود خانم‌ها در اولین مراحل سرطان پستان از وجود این بیماری مطلع شده و زود به پزشک مراجعه کنند.

در بخش دیگری از این طرح بر اساس پروتکل‌هایی که دوستان در وزارت بهداشت داشتند، باید در سنین خاصی خانم‌ها ماموگرافی می‌شدند که برای رفع این نیاز هم در این بیمارستان دستگاه ماموگرافی گذاشته شد تا بتوان به طرز مطلوبی در این زمینه پیشگیری کرد. عرض کلی بنده این است که اگر خداوند یاری کند، ما باید به امر پیشگیری قبل از درمان هم بپردازیم. ما در بعضی از جاهای کشورمان مشکلات زیادی در حوزه بهداشت ودرمان داریم.

کد خبر 33878

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز