حال اگر این منافع آرمانها و باورهای دینی گروهی باشد که لزوما هم قوم و هم نژاد نیستند از همایش آنان مفهومیبه نام «امت» پدید میآید و حکومتی که بر آنان فرمان میراند حکومت الهی است.
مفهوم دین در این نوع از حکومت نقش محوری مییابد. از نگاه نهجالبلاغه نیز این دین است که مردمان را گرد هم میآورد: «ای ناکسان چرا برای یاری دین خدا گام بر نمیدارید ؟ دینی کو که فراهمتان دارد، غیرتی کو تا شما را به غضب آورد؟» (خطبه /39)
در این حکومت گرچه حکم از آن خداست اما فرمانروایان را مردمان میگزینند. بنابراین حکومت را امیری باید خواه نیکو کردار و خواه تبهکار. در آن حکومت «مرد با ایمان کار خویش کند و کافر بهره خویش برد تا آنگاه که وعده حق سررسد و مدت هر2 دررسد.» (خطبه /40) قریب همین سخن پیام آیه بیستم سوره اسراء است.
بنابراین امیر المومنین 2 نوع حکومت آنارشیستی و سکولار را به طور مطلق مورد نقد قرار میدهد و البته نیزحکومت دموکراتیکی که دین در آن منشاء ارزش نباشد. اگر حکومت هیچ یک از اقسام پیش گفته نباشد حکومت استبدادی و خود کامه به وقوع پیوسته است.
نتایج شوم حاکم کردن ستمگران و خود کامگان نیز از پیش روشن است؛ به گمراهی کشاندن مردمان و ریختن خون آنان. شکمبارگی حاکمان و در بند ذلت وخواری کردن بندگان. فلسفه حکومت دینی در پیوند با مفهوم آخرت و فرجام خواهی مومنانه شکل میگیرد، که درآن خلایق با عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر راه به کمال و سعادت ابدی که لزوما مفهومیمادی نیست میبرند.
در این اندیشه دنیا اصالتا موضوع نیست و تنها در پیوستگی با عقبی معنا مییابد. در این حکومت البته به بهانه ابدیت زندگی دنیا قربانی نمیشود و از خلال بر آورده شدن منافع مردم و حکومت مفهوم پیوستگی دولت و ملت پدید میآید.
حکومت وظیفه دارد نسبت به مردم خیرخواهی داشته باشد و حقی را که از بیتالمال دارد به آنان بپردازد. نیز حکومت وظیفه دارد آنان را تعلیم دهد تا نادان نمانند و آداب بیاموزد تا بدانند. (خطبه /34) مردم هم دربرابر باید به بیعت خویش وفادار بمانند و در نهان و آشکار حق خیر خواهی را اداء کنند و چون حکومت آنان را فرمان دهد بپذیرند و از عهده آن برآیند ( همان ) جمعآوری مالیات پیکار با دشمنان، ایمن نمودن راهها و به قدرت حق ناتوان ستاندن از توانا از دیگر وظائف دولت است. ( خطبه /40)