شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷
۰ نفر

همشهری دو - هلیا نصرتی: باران را انتخاب کردند چون حکایت «قطره‌قطره جمع گردد» از آن نشأت می‌گرفت.

قطره قطره مهربانی

 تعدادشان كم بود؛ درست به اندازه تعداد انگشتان دست. دوستاني كه روزي سر يك كلاس درس نشسته بودند و زنگ تفريح را باهم سپري كرده و راه مدرسه به خانه را باهم طي مي‌كردند، حالا تصميم گرفته بودند كه دست در دست هم دهند. معتقد بودند اگر بنشينند و دست روي دست بگذارند چه‌كسي برخيزد. همين اعتقاد بود كه ياران دبيرستاني را گردهم جمع كرد و گروهي را به‌وجود آوردند به نام «باران» تا محبت‌ها را مانند باران بي‌دريغ نثار كنند؛ هر كسي به اندازه توانش و بدون هيچ چشمداشتي.

ياران دبيرستاني 8سالي است كه گردهم آمده‌اند و گروه باران را تشكيل داده‌اند؛ گروهي بدون هيچ پشتوانه و حامي؛ گروهي كه در هيچ جاي اين كره خاكي به اين بزرگي ثبت نشده است؛ گروهي كه اعضاي آن براي رئيسي و مديريت و هيأت امنايي نمي‌جنگند؛ گروهي كه هدفشان تنها يك چيز است: كمك‌كردن، آن هم بدون هيچ منتي.

زهرا بخشي را مي‌توان مغز متفكر و مهره اصلي اين گروه درنظر گرفت؛ هر چند 9 عضو ديگر هم به اندازه زهرا تلاش مي‌كنند. شايد وجه متمايز زهرا با 9 عضو ديگر گروه اين بوده كه ايده را او مطرح كرد. زهرا مي‌گويد: اين ايده من بود. از يك گزارش تلويزيوني شروع شد. در فيلم ديدم بيماران علاوه بر رنج بيماري، با درد ناتواني تأمين هزينه‌ها مواجه هستند و با اين حساب مشكلشان دوچندان مي‌شد. فيلم، ايده خوبي به من داد، مي‌توانستم به بيماراني كه نيازمند بودند كمك كنم. ايده‌اي كه در سرم بود را مطرح كردم. پيشنهاد ساده‌اي بود و فقط بايد رضايت دوستانم را جلب مي‌كردم. كار سختي نبود ماهانه بايد مبلغي از حقوقمان را در اختيار بيماران مي‌گذاشتيم. پيدا كردن بيماران نيز به كمك مددكاري بيمارستان انجام مي‌شد.

اينطوري شد كه گروه باران شكل گرفت. حقوق آنها شايد در برابر كار بزرگي كه مي‌خواستند انجام دهند در حكم قطرات كوچك باران بود. براي همين باران را نامي براي گروهشان انتخاب كردند تا مانند آن محبت‌ها را بي‌دريغ، از آن مردم كنند.

زهرا مي‌گويد: كارمان را با 500هزار تومان شروع كرديم، نفري 50هزار تومان كه ضرب در تعدادمان، مي‌شد 500هزار تومان. سال اول به كودكي در بيمارستان حسين فهميده كمك كرديم. پدر كودك رفتگر بود و توانايي پرداخت هزينه بيمارستان را نداشت، مبلغ ناچيز ما كودك را از تخت بيمارستان جدا و راهي خانه‌اش كرد. باقيمانده 500هزار تومانمان را براي بچه‌هايي كه آنجا بستري بودند خوراكي خريديم.

لذت ترخيص كودك از بيمارستان و برق چشم‌هاي كودكاني كه خوراكي‌هاي دلخواهشان را در دست داشتند عزمشان را جزم كرد و به آنها فهماند كه راهي كه رفته‌اند درست بوده است. همين شد كه ترغيب شدند تا كمك‌هاي بيشتري كنند و زنجيره خانوادگي را شكل دادند. زهرا مي‌گويد: من به خانواده‌ام گفتم و خواهر و برادرم هم به دوستانشان و اين موضوع زنجيره‌وار بين دوست و آشنا و فاميل گشت تا اينكه درنهايت گروه بزرگ‌تري تشكيل شد. هر چند كه هسته اصلي گروه همان 10نفر است اما خيرين زيادي به ما كمك مي‌كنند تا ما هم با كمك آنها دستي را بگيريم.

از همان ابتدا كه كارشان را آغاز كردند، هدف اصلي‌شان را مشخص كردند. هدف آنها كمك به بيماران و خانواده‌هاي آنها بود. هرچند، زمان كه گذشت دامنه كمك‌هايشان نيز بيشتر شد. حالا با گذشت 8سال از اين مشاركت خودجوش و مردمي، كاري كه باراني‌ها انجام مي‌دهند را از زبان زهرا بخشي بشنويد: كمك به بيماران نيازمند معرفي‌شده از سوي دوستان يا بيمارستان‌ها؛ كه البته اولويت با بيماران معرفي‌شده‌اي است كه از هيچ ارگان يا نهادي كمك دريافت نمي‌كنند. اهداي سبد كالا به نيازمنداني كه به گروه معرفي شده‌اند در ايام خاص، مثل ‌ماه مبارك رمضان، ‌ماه محرم و اعياد. ما يك صندوق وام هم داريم كه به بيماراني كه توانايي پرداخت قسط دارند وام مي‌دهيم، گاهي هم اگر دختر خانمي بخواهد ازدواج كند و نياز به كمك مالي براي تهيه جهيزيه داشته باشد به او كمك مي‌كنيم.

براي آنكه مشخص شود كه كي به كيست و آنهايي كه قرار است كمك كنند، كارشان به موقع باشد و در حساب و كتاب‌ها خللي ايجاد نشود، اعضاي گروه باران فاكتورهايي را اسكن كردند و در اختيار اعضاي گروه گذاشتند تا مقدار كمك‌ها و افرادي كه كمك مي‌كنند ثبت شود. زهرا مي‌گويد: بعد از مدتي، آن زمان كه تعداد كمك‌كننده‌ها زياد شد، ديديم اينطوري سخت است و ممكن است بعضي‌ها را فراموش كنيم، به همين دليل يكي از دوستان وبلاگي تهيه كرد. موارد لازم را روي وبلاگ منتشر مي‌كنيم و هر وقت هم اين وبلاگ به‌روز مي‌شود اعضاي گروه به افرادي كه در ارتباط هستند خبر مي‌دهند و آنها با مراجعه به وبلاگ از چند و چون ماجرا باخبر مي‌شوند.

وبلاگ‌نويسي و اعلام كمك زنجيره‌وار باعث شد تا نام و نشان اين گروه كوچك و به‌ظاهر بي‌نام از مرزها عبور كند و به آن طرف آب‌ها برسد، طوري كه فردي سال92 در كشور سوئيس به آنها 700هزار تومان كمك نقدي كرد. اما طريقه كمك او نيز خاص بود، او وسايلي را در بازارچه‌اي كه در كشور سوئيس بود به فروش رساند و سود حاصل از اين فروش را به باراني‌ها هديه كرد.

گروه كوچك 10نفره به غير از اين كارهاي خير، فعاليت‌هاي ديگري هم انجام مي‌دهند. اعضاي اين گروه هر سال مبلغي را درنظر مي‌گيرند و در اختيار سازمان حمايت از زندانيان قرار مي‌دهند تا به واسطه آن، زنداني‌اي كه به‌خاطر حادثه‌اي ناخواسته پا به زندان گذاشته آزاد شود. زهرا بخشي مي‌گويد: براي كمك كردن، نياز به پول زياد نيست. باور كنيد اگر مبالغ هم ناچيز و اندك باشد بازهم مي‌شود گره‌هاي بزرگ را باز كرد و لبخندي را به لبي هديه داد. زندگي پر از پيچ و خم است و گروه كوچك ما تنها با اين اميد آمده است كه خودش برخيزد و موفق شده است.

کد خبر 343716

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha