معمولا 16 – 15 سال بعد از ازدواج، زمانی که اولین علائم پیری مشخص میشود، افراد متوجه فرصتهای از دسترفته خود میشوند و سعی در جبران آنها دارند.
یکی از اصلیترین اهداف - که افراد در پی رسیدن به آن هستند- کسب احساس ارزشمندی و مفید بودن است؛ اینکه فرد حس کند هنوز کارایی لازم را دارد و کسانی وجود دارند که برای او احترام و ارزش قائل باشند.
معمولا خانمها در این سن وقت خود را با رفتن به کلاسهای جدید و متعدد پر میکنند، درس خواندن را دوباره آغاز کرده یا اگر فرصتی باقی باشد، بچه دار میشوند.
آقایان برای این مشکل راههای دیگری را در پیش میگیرند؛ ممکن است ساعات کاری آنها افزایش یابد، شرکت بزنند، روابط خود را با دوستان تقویت کنند یا به فکر ایجاد روابط جدیدی بیفتند اما در سنین بالاتر و به ویژه بعد از ازدواج بچهها و خلوت شدن خانه، آقایان دیگر گزینه کار زیاد یا شروع فعالیتهای جدید را ندارند، چرا که توان بدنی لازم را ندارند اما گزینههای دیگر از جمله زن دوم یا دوستان همچنان به قوت خود باقی است.
شیوه توجهخواهی بین مردها و زنان با هم تفاوتهای اساسی دارد. زنان هنگامی که مورد بی توجهی قرار میگیرند و از این موضوع آزرده میشوند، معمولا این دلخوری را به صورتی آشکار بیان میکنند.
به همین خاطر اعتراض خانمها در خانه بیشتر شنیده میشود یا معروف به غر زدن میشود اما آقایان معمولا اعتراض خود را به شکلی غیرمستقیم بیان میکنند؛ آنقدر غیرمستقیم و پنهانی که همسر آنها نیز متوجه نمیشود.
نمونه مشهورش اینکه آقا دیر به خانه میآید و تا خانم به این دیر آمدن و معمولا کاملا مستقیم به نوعی بیتوجهی اعتراض میکند، آقا جواب میدهد که «اصلا حوصله ندارم، کلی درگیری دارم» که این هم در واقع اعتراضی است به بیتوجهی خانم اما به شکلی غیرمستقیم.
ایراد کار اینجاست که این زبان چندان قابل شنیدن نیست. زبانی که خانمها به کار میبرند معمولا چون با سر و صدای زیاد همراه است خیلی زود شنیده میشود و طرف مقابل را به عمل وا میدارد تا این اعتراضها را کاهش دهد اما زبان مورد استفاده آقایان با سر و صدای کمتری همراه است و گاهی چنان غیر مستقیم است که خود آقایان هم کمتر به آنچه میگویند، توجه میکنند.
مشکل زمانی شدت پیدا میکند که این صدای اعتراض شنیده نشود و خانم توجه لازم را به همسرش نداشته باشد؛ آن وقت است که نفر سوم، شکاف به وجود آمده بین 2نفر را پر خواهد کرد، چرا که او متوجه توجهخواهی طرف مقابل خود شده است.
نه اینکه مردها موجوداتی معصوماند و خود آنها هیچ تقصیری در چنین ماجراهایی ندارند اما به هر حال باید توجه داشت که نشنیدن، توجه نکردن و اهمیت ندادن زن به مرد، همواره احساس بازنده بودن را در او ایجاد میکند و معلوم است که او هم به دنبال برنده شدن
خواهد رفت.
داستان بازندهها
زمانی که مردی این توجه بهدست نیامده در محیط خانه را از جانب زنی در بیرون از خانه بهدست میآورد، ابتدا و در شروع آشنایی، معمولا این موضوع را به وسیلهای برای جلبتوجه بدل میکند؛ با لباس پوشیدن خاص، شیک کردن و عطر زدن، تلفنهای مشکوک یا حتی به نوعی مطرح کردن این موضوع با همسرش! بعضی از خانمها ترجیح میدهند که در این مرحله چشم خود را ببندند و هیچ کاری انجام ندهند، انگار که هیچ نمیشنوند اما بعضی موضوع را تمامشده میدانند و در نتیجه چنان قشقرقی به راه میاندازند که همه آدم و عالم را خبر میکنند! اما واقعاً طرز برخورد صحیح چیست؟
اگر در همان شروع مسئله و زمانی که هنوز رابطه دوم قوت پیدا نکرده است، مرد این موضوع را با همسر خود به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم مطرح میکند و تمایل دارد که زنش از ماجرا باخبر شود این نوعی کمکخواستن است. در این مرحله، هنوز میتوان امید داشت که با توجه دوباره ، تقویت رابطه دونفره و دادن دوباره قدرت به مرد در خانه، آسیب واردشده به ازدواج، تا حد زیادی ترمیم شود.
البته با توجه به شدت این دوری از یکدیگر ممکن است برای ترمیم رابطه لازم باشد که آنها از خدمات مشاورهای بهره بگیرند. باید توجه داشت که در این مرحله مراجعه به مراکز تخصصی میتواند تا حد زیادی به بهبود روابط کمک کرده و از تکرار این تجربه ناخوشایند تا میزان قابل توجهی بکاهد.
زمانی که مردی تمایل چندانی به ترمیم روابط ندارد یا قطع امید کرده است، معمولا چنان بیسر و صدا روابط جدید خود را پیش میبرد که اطرافیان زمانی خبردار میشوند که کار از کار گذشته است.
کار از کار گذشت؟
گاهی اوقات روابط جدید زمانی آشکار میشود که کار از کار گذشته است؛ روابط عاطفی قوت گرفتهاند، ازدواج دومی صورت گرفته یا حتی پای بچهای از خانم دوم در میان است.
باید توجه داشت که در این مرحله تصمیمگیری سریع و درست اهمیت زیادی دارد. در نظر گرفتن واقعیتهای موجود امری لازم است و به همین دلیل مشاوره چه برای خانم و چه برای آقا میتواند کمک خوبی محسوب شود. باید در هر وضعیتی توجه داشت که کشمکشها هر چه زودتر پایان یابد به نفع طرفین است؛ چه با طلاق و چه با پذیرش موقعیت جدید.
لغزشهای هر روزه
اما تا اینجای قضیه صحبت بر سر مواردی بود که مردی بعد از حداقل 16 – 15سال زندگی مشترک رابطه جدیدی را آغاز میکند اما مواردی نیز پیش میآید که مردی در همان سالهای ابتدایی آشنایی یا ازدواج نمیتواند خود را محدود به یک نفر بکند.
آیا اینجا هم مسئله بیتوجهی به مرد مطرح است؟ باید در چنین مواردی در نظر داشت که تغییر در چنین آدمی بسیار بعید است. یا باید او را به همین شکل پذیرفت و قبول کرد که داستان شکلگیری روابط جدید میتواند هر روز تکرار شود و یا باید او را رها کرد. این انتخاب دیگر مربوط به شریک زندگی این مرد است.
البته بسنده نکردن به یک نفر ممکن است در مردان بسیاری وجود داشته باشد اما مسئله مهم در میزان کنترل این تمایل است.
باز هم پیشگیری
قرار نیست برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی زن از تمام خواستههای خود بگذرد، خود را فراموش کند و تمام زندگیاش را وقف همسر کند؛ کافی است جایگاه مرد در خانواده همواره مورد تکریم زن باشد و البته مرد هم باید قابلیت تکریم و احترام را داشته باشد.