«عودلاجان» پیر و خسته است. انگار خمیده از گذر روزهایی که زیبایی و اصالتش را نادیده گرفتند.«عودلاجان» غمگین است. حالا دیگر سالهاست که در کوچه و پس کوچههایش شاعره سالهای دور «پروین اعتصامی» قدم نمیزند.
از خیلی وقت قبل شروع شد. خانههای زیبا و قدیمی «محله عودلاجان»را که نشان از معماری ایرانی دوره قاجار، پهلوی و نئوکلاسیک فرنگ داشت، تخریب کردند و حتی هنوز هم...دیگر آدمهای محله غروبها پشت پنجرههای بلند و نیم هلال خانههایشان نمیایستند.
کسی دستش را به کلون بزرگ و منقش درهای چوبی نمیگیرد و آنها را نمیکوبد که یعنی: «باز کنید، آمدم.» در محله که راه بروی، جابهجا خانههای قدیمی را میبینی، عمارتهایی که صبور ایستادهاند و در کنارشان آپارتمانهای نماسنگی، آجر سه سانتی و سیمان چشم را میزند. اما باز با وجود همه آن خانههای شبه مدرن «عودلاجان» نقس میکشد به یمن خانه پدری «پروین اعتصامی»، «مدرس» و «وثوقالدوله».
دنبال خانه پدری «پروین اعتصامی» در تهران بودیم و آدرس داده بودند: «میدان بهارستان، پایینتر از سه راه سرچشمه، در همان کوچهای که ابتدایش مسجد شیخ عبدالنبی است.»
دم غروب خیابان پر است از آدمهایی که تند و سریع راه میروند و کیسههای سنگینشان را دست به دست میکنند. از هر کدام میپرسیم: «خانه پروین اعتصامی؟» جوابها یا نمیدانم است یا جایی دورتر را آدرس میدهند؛ «چند کوچه آن سوتر، تا انتها که بروی یک...»
خانه اما همینجاست در کوچه «شهید علیزاده کمیلی» تکهتکه شده و متفاوت آنقدر که به خیالت هم نمیرسد تغییرات در این سالها به چه میزان بوده است. خانه اما هست.
«رضا موسوی» کارشناس سازمان «میراث فرهنگی» میگوید: «شاید جالبترین نکته درباره این خانه، همین باشد که همه میگویند خانه پروین، در حالی که خانه از آن پدرش «یوسف اعتصامی آشتیانی» (اعتصام الملک) بوده و پروین هم بعد از جدایی از همسرش به این جا میآید. زمین خانه در محدوده املاک عباسقلی میرزا بوده است.
حتی مسجد شیخ عبدالنبی هم جزو املاک وقف شده است. به هر حال از حدود 80 سال قبل خانواده اعتصامی به این محل میآیند تا چند دهه قبل که عمارت به چند خانه کوچکتر تقسیم و فروخته میشود.»
کوچه باریک «شهید علیزاده کمیلی» را که تا نیمه بروی، پلهها دیده میشوند و 2 خانه 2 طبقه شبیه به هم. خانه سمت راست خراب شده و حتی بخشی از تخریب به ستون خانه میانی رسیده است.
همان خانهای که «پروین» شعرهای زیادی را آنجا سرود. قبل از ورود به خانه «هشتی» است الهام گرفته از دوره قاجار اما بدون سقف. یادگار این روزهای خانواده اعتصامی حیاط کوچکی دارد با یک دیوار سیمانی و ردیف باغچههای باریک و حوضی در میان. برای ورود به اتاقها باید پلهای را پایین بروی.
نمای خانه نمای زیبایی است با ستونها، ایوان کوچک، پنجرهها و کتیبه بالای خانه. داخلش راهرویی است که میرسد به 2اتاق و آشپزخانه و حیاطی در پشت، از راهپلهای قوس خورده میرسی تا اتاقهای بالایی. سقف اتاق پایین هلالهای تودرتو است که به مرکزی در میان ختم میشوند و سقف اتاقها بالا بلند است شبیه خانههای قدیمی دیگر.
شومینه قدیمی طبقه بالا نقش و نگارهای فراوان دارد و درهای چوبی و زیبای 2 طرف بنا قرار بوده اتاقهای عمارت را به هم متصل کند. حالا پشت درهای چوبی آجر چیدهاند که دیگر عمارت 80 سال قبل 3 خانه مستقل است. خانواده «آداب» این طور که میگویند حدود 50-40 سال قبل خانه میانی را از برادر «پروین» خریدهاند.
موسوی که خود بانی به ثبت رسیدن خانه بوده، میگوید: «تاریخچه خانه به حدود 80 سال قبل برمیگردد؛ زمانی که هنوز معماری دوره قاجار کاملاً از بین نرفته بود و معماری مدرن اروپایی هم کامل به ایران وارد نشده بود. در نتیجه عمارت دارای معماری تلفیقی دوره قاجار با الهام از شیوه ساخت و ساز نئوکلاسیک اروپاست.
در گذشته 3 خانه کنار هم فعلی، عمارتی را تشکیل میدادهاند در محیطی هزار متری پوشیده از سرو و کاج و چنار. در حیاط حوضی بزرگ به همراه 2 حوض کوچکتر وجود داشته که حالا یکی تخریب و دیگری به باغچه تبدیل شده، همچنین حوض میانی با مساحتی کوچکتر دیده میشود.
در طبقه پایین چند اتاق تودرتو، پستو، گنجه، چند فضای خدماتی و نیز راهپلههای شرقی و غربی وجود داشته است. طبقه دوم هم با نشیمنهای خصوصی و اتاقها فضاهای قرینه شرقی و غربی (چه از لحاظ نمای خارجی و چه داخلی) ایجاد کرده است. فضای میانی 2 قسمت تالار و سالن پذیرایی است با درهای قدی به حیاط جلویی و چند پنجره رو به پشت ساختمان. تزئینات داخلی ساده و به فرم معماری سنتی ایرانی بوده است.
در حال حاضر بخشهای زیادی از خانه تغییر کرده است. تغییرات که بنا به نیازهای مالکین صورت گرفته از پوشاندن حیاط و باغچه تا تعویض در و پنجرهها دیده میشود. در کل اقدامات سالهای اخیر، باعث شده عمارت ارزشمند تاریخی – فرهنگی آسیب جدی ببیند.
دیوارهای نمور خانه
پا به خانه که میگذاری، رطوبت را کف پاهایت حس میکنی. کاغذهای خوش طرح دیواری بر دیوارها دیده میشوند. سقف تالار، در آن گوشه که ستون به همراه خانه کناری تخریب شده، آب میدهد. خانم «آداب» میگوید: «خانه قدیمی شده و نیاز به مرمت دارد. سازمان میراث فرهنگی اما این سالها تنها با ثبت خانه باعث دردسر ما شده است.»
اما «موسوی» کارشناس مرمت ابنیه تاریخی میگوید: «از همان ابتدا که قرار بود خانه را به ثبت برسانم، میدانستم که خانواده برای فروش و مرمت دچار مشکلاتی میشوند. اما برای حفظ تاریخ شهرمان ناچار به این کار هستیم.
هر چند در حال حاضر هم خانواده مالک خانه میتوانند درخواستی از سازمان برای مرمت خانهشان داشته باشند، البته درخواست باید مکتوب و اداری باشد. قطعاً سازمان مسائل به خانه با توجه به این که اعتبار کمی هم میطلبد، سریعاً رسیدگی میکند. از سوی دیگر خانه هم از لحاظ زیباشناختی معماری و هم صاحبان اولیه که خانواده «اعتصامی» بودند، دارای ارزش است.»
او ادامه میدهد: «مالک فعلی تنها یک بار درخواست فروش ملک را به سازمان داشته بعد برای مرمت آن اقدامی نکرده است. به هر حال در صورت درخواست کتبی آنها ما کارشناس میفرستیم برای برآورد هزینه و طی سال آینده بنا را مرمت میکنیم. اما این امکان وجود ندارد که مالک بدون حضور کارشناس سازمان تعمیری انجام دهد. چون معمولاً تعمیر با تغییر همراه میشود و کلاً پیدا کردن افراد وارد به معماری قدیمی کار آسانی نیست.»
پروین را میشناسند
خانواده «آداب» میگویند: «خانه پروین» و دربارهاش توضیح میدهند؛ درباره خانه، پروین، برادرش که خانه را به آدابها فروخته و... هنوز مهر پروین روی قاب چوبی بوفههای کار شده توی دیوار یکی از اتاقها دیده میشود. خانم آداب میگوید: «حتماً اینجا اتاق پروین بوده، نگاه کن هنوز همه چیز را حتی جای مهر را حفظ کردهایم.» آنها میگویند و خانهشان را نشان میدهند انگار تمام شهرت و پرکاری اعتصامی بزرگ ،پدر پروین، لابهلای محبوبیت دخترش گم شده است.
حال آنکه «موسوی» درباره «اعتصامالملک و دخترش پروین» میگوید: « پدر «پروین» «یوسف اعتمادی آشتیانی» و مادرش «اختر فتوحی» از فرهیختگان روزگار بودند. اعتصامی در سال 1243 در تبریز به دنیا آمد و همانجا تحصیل کرد. معلومات عمومی او بالا و تسلطش به زبانهای عربی، فرانسه، ترکی استانبولی و فارسی زبانزد بود. همچنین مطالعاتی در باب فقه و اصول و حکمت عالی داشت.
«میرزا یوسف خان» چند کتاب به زبان عربی نوشته که بابت آنها در «مصر» به شهرت رسیده بود. او با تاسیس چاپخانهای که تنها کتب فرهنگی جهانی را به چاپ میرساند و چاپ 40 عنوان کتاب ادبی، محبوبیت بسیاری در تبریز پیدا کرد. بعد با راه یافتن به دوره دوم مجلس شورای ملی به عنوان وکیل به تهران آمد و با اتمام دوره وکالت به کتابخانه رفت.
مسئولیت آنجا را تا آخر عمر عهدهدار بود. «اعتصام الملک» در سال 1316 از دنیا رفت. اما دخترش در سال 1285 در تبریز به دنیا آمد. «پروین» تیر ماه سال 1313 با پسر عموی پدرش (رئیس شهربانی کرمانشاه) ازدواج کرد.
اما 3-2 ماه بعد از او جدا شد و به خانه پدری در تهران آمد. «پروین اعتصامی»در سال 1315 اشعارش را که حدود 248 قطعه شعر بود، به چاپ رساند. بعد هم به خاطر شعرهایش نشان درجه 3لیاقت برایش در نظر گرفته شد که نپذیرفت. او حتی پیشنهاد «رضاخان» برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد را نپذیرفت.
«پروین» اما تنهایی و سکوت را دوست داشت؛ خصلتی که بعد از فوت پدر شدت گرفت. پروین اعتصامی 4 سال بعد از پدر و حدود سال 1320 از دنیا رفت. در کل به نظر میرسد با وجود پدری آنقدر ادیب و فرهیخته، دختری چنین بزرگ عجیب نیست.»
هوا تاریک است خانه «اعتصامالملک» را ترک میکنیم، با دیوارهای غم زده، کف مرطوب، دیوار سیمانی حیاط که غریبه است، در و پنجرههای آلومینیومی و...
چند کوچه آن سوتر جلسه شعر برپاست. دخترهای جوان از روی دفترهای خوش آب و رنگ اشعارشان را میخوانند و بعد لابد راه میافتند سمت آپارتمانهای نماسنگی، آجر سهسانتی، سیمانیو... .
خانه هیچ کدام از دخترهای جوان حوض ماهی ندارد. هیچ کدامشان نمیتوانند خیره شوند به نمای زیبای خانهشان و حس کنند لبریز شدهاند از آرامش و... .
کوچه اطراف سه راه سرچشمه شلوغ و پر رفت و آمد است. خیلی از خانههای قدیمی خاک گرفته و متروک ماندهاند. شهرداری منطقه 12 در همکاری با سازمان میراث فرهنگی اجازه تخریب را به سختی میدهد و بعد باید هنگام ساخت بنای جدید خانه همخوان با بافت قدیمی «عودلاجان» باشد. این میان اما خانه پدری شاعره ایرانی «پروین اعتصامی» نیاز به مرمت دارد.