هادی مشهدی: کتاب مفهوم آیرونی اثر سورن کی‌یرکگور، فیلسوف برجسته‌ی دانمارکی، به تازگی با ترجمه صالح نجفی، به همت نشر مرکز منتشر شده است.

گزارش نقد و بررسی کتاب مفهوم آیرونی

این کتاب، رساله‌ی کي‌یرکگور است، رساله‌ای در باب آیرونی، به ویژه آیرونی سقراطی. کیي‌رکگور معتقد بود آیرونی برای فلسفه‌ی نظری از حیث نسبت نظرورزی با شک واجد اهمیت است. در عصری که همگان از اهمیت شک برای علم و دانشوری می‌گویند، باید گفت آیرونی همان نسبتی را با زندگی شخصی دارد که شک با علم. همان‌طور که دانشمندان معتقدند بدون شک هیچ علم حقیقی‌ای میسر نمی‌شود، می‌توان گفت بدون آیرونی هیچ نوع زندگی حقیقتاً انسانی‌ای امکان نمی‌یابد.
سه‌شنبه بیست‌سوم شهریورماه نشست نقدوبررسی کتاب «مفهوم آیرونی» در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد. در این نشست صالح نجفی، محسن ملکی و علی معظمی حضور یافتند.

• مفاهیم خاطره‌هایی دارند

مترجم کتاب مفهوم آیرونی در ابتدا روند گزینش، ترجمه و چاپ این کتاب را تشریح کرد؛ وی ضمن اشاره به مفهومی برگرفته از آرای کي‌یرکگور انجام‌یافتن این کار را نتیجه‌ی شانس دانست. نجفی در بخش دیگری از سخنانش پیشینه‌ی ترجمه‌ی آثار کی‌يرکگور در ایران را نیز به اجمال بازگو کرد. وی در ادامه به تشریح مولفه‌های معطوف به اهمیت کي‌یرکگور در گستره‌ی فلسفه پرداخت و در این‌باره گفت: به اعتقاد من کي‌یرکگور آغازگر یک انقلاب خاموش فکری در قرن نوزدهم است. من در یک پروژه‌ی فکری گام می‌زنم که مختصات آن را سه متفکر رقم زده‌اند: مارکس، فروید و نیچه؛ پل ریکور آنان را متفکران سوءظن می‌خواند. من بر آنم که باید رأس چهارمی به این ترکیب افزود و آن کي‌یرکگور است؛ برای تحقق این امر باید آرای او را در مقطع پس از مرگش مرور کرد. پس از درگذشت کي‌یرکگور دو جریان فکری و فلسفی از آثار و نظرگاه‌های او منشعب می‌شود؛ یکی از این خطوط همانی است که ما به‌عنوان اگزیستانسیالیسم می‌شناسیم‌اش (مجموعه‌ای از پروژه‌های فلسفی که حیات انضمامی انسان‌های واقعاً موجود را موضوع اصلی خود قرار می‌دهند؛ این رویکرد در تقابل است با شکلی از سنت فلسفی یا متافیزیکی که با مفاهیم مجرد و انتزاعی سروکار دارد).

وی ادامه داد: اگزیستانسیالیسمی که از اندیشه‌ی کي‌یرکگور منشعب شده است، طبیعتاً مسیحی است؛ اما یک مسیر الحادی نیز از آن برآمده که آن را به نام ژان پل سارتر می‌شناسیم. در پی مطالعه‌ی سارتر درمی‌یابیم او تفکری الحادی دارد، اما متأثر از چهره‌ای برجسته در گستره‌ی تفکر مسیحی؛ ضمن مطالعه‌ی نظرگاه سارتر می‌توان دریافت کي‌یرکگور در خطی انحرافی به شکلی از جریان چپ رادیکال در قرن بیستم متصل می‌شود. البته من این خط را خط اصلی منشعب از کي‌یرکگور نمی‌دانم؛ خط رادیکالی که از تفکر او منشعب می‌شود باید منتظر بماند تا در قرن بیستم بازخوانی شود. متفکری که در نیمه‌ی دوم قرن بیستم (در پی ترجمه‌های شگفت‌انگیز) دوباره احیا می‌شود، دو کار اصلی را صورت داده است. کي‌یرکگور کسی است که مراحل و سپهرهای هستی انسانی را بر اساس زیباشناسی، اخلاق و دین تعریف می‌کند؛ چراکه او سوژگی را در این سه حوزه می‌شناسد.

مترجم بر مقدمات این نظریه در آرای کي‌یرکگور تاکید کرد و از آن‌پس افزود: سه‌گانه‌ی معروف وی گاه خطی تعریف می‌شود و گاه حوزه‌ای؛ ترجمه‌ی رادیکال آن در تئوری لکان صورت یافته است؛ بر این اساس سه‌گانه‌ی یادشده به تصاویر خیالی، نظم نمادین و امر واقعی (جهش ایمانی در کار کي‌یرکگور) ترجمه می‌شود. خط دیگری که از آرای کي‌یرکگور جدا می‌شود به مفهوم اضطراب دلالت دارد. معمولاً اضطراب را به‌عنوان مفهومی اگزیستانسیال می‌شناسیم؛ اما در تفسیر لکان این مفهوم نیز به‌روز می‌شود. نکته‌ی در خور توجه این است که لکان در پی بسط نظریه‌ای اخلاقی بر اساس یافته‌های خود و بسط آرای فروید، رقیب اصلی خود را نظریه‌ای اخلاقی می‌دانست که تئوری آن بر فرضیه‌ای درباره‌ی عواطف و احساسات مبتنی است؛ لکان بر آن بود که تمامی عواطف و احساسات فریبنده هستند و نمی‌توان بر اساس آن‌ها نظریه‌ای اخلاقی را طرح کرد؛ به اعتقاد وی اضطراب تنها احساسی است که ما را فریب نمی‌دهد؛ کاشف این مفهوم نیز کي‌یرکگور است.

وی افزود: حائز اهمیت است که کي‌یرکگور ایمان را به امر ابسورد یا پارادوکس متصل می‌کند. این مضامین در فارسی به درستی ترجمه نشده است. آن‌چه در ترجمه‌ی آثار کي‌یرکگور به «امر محال» ترجمه شده است، ناظر بر مفهوم ابسورد است که نادرست می‌نماید. ابسورد یا پارادوکیسکال‌خواندن ایمان در اندیشه‌ی کي‌یرکگور نکته‌ای اساسی در تفکر الهیاتی او است؛ گویا راه الحادی‌خواندن تفکر وی نیز از همین نقطه آغاز شده است. بر اساس آرای وی جهش ایمانی به بن‌بست یا حد درونی آن‌چه به‌عنوان نظم نمادین یا گفتارهای سمبولیک می‌شناسیم بازمی‌گردد. در نظم نمادین لکان این مفهوم را به صورت پارادوکس تجربه می‌کنیم. این خط دوم وقتی به متفکرانی چون ژیژک می‌رسد، دوباره آرای کي‌یرکگور را به چپ رادیکال نزدیک می‌کند.

نجفی در قسمت انتهایی سخنان خود بر مفهوم آیرونی و چرایی درج اصل این واژه (به جای ترجمه) در کتاب تاکید کرد و اظهار داشت: بحثی را که در این بخش مطرح خواهم کرد، می‌توان فلسفه‌ی اسامی خاص نام نهاد. این دعوی نیز میراث کي‌یرکگور است که در همین رساله نیز طرح شده است. كي‌يرکگور بر این ادعاست که مفاهیمی چون آدم‌های واقعی خاطره دارند؛ مرور خاطرات یک مفهوم آن را به طراز یک اسم خاص می‌رساند. اقبال برخی مفاهیم پس از ورود به زبان فارسی این است که در برابر ترجمه مقاومت می‌کنند؛ از آن‌پس مفاهیم به طراز اسم خاص می‌رسند و گویا ما با آدمی واقعی (مهاجری غریبه) سروکار داریم؛ سرآخر این‌دست مفاهیم جای خود را در زبان فارسی باز می‌کنند. من به‌منظور توجیه این مساله به تعریف فلسفه از سوی آلن بدیو می‌پردازم و در انتهای این مسیر به مفهوم آیرونی می‌رسم.

مترجم کتاب مفهوم آیرونی تصریح کرد: بدیو بر این عقیده است که فلسفه یک فعالیت فکری است، مشروط به رخدادهایی که بیرون از دایره‌ی فعالیت فکری موسوم به فلسفه رخ می‌دهند؛ این فعالیت فکری همچنین به پاگرفتن رویه‌های ساختن حقایق نو بر اساس وفاداری به رخدادهایی که فکرکردن به حقیقت نو را ممکن کرده‌اند نیز مشروط است؛ این رخدادها در میدان‌هایی صورت می‌یابند که از حیث آنتولوژی نه انسان‌شناختی یا جامعه‌شناختی، از یکدیگر مستقلند؛ چراکه در همه‌ی میدان‌ها موجودی به نام انسان فعالیت می‌کند. او از منظری وجودشناختی چهار میدان را برشمرده است: علم، هنر، سیاست و عشق. بنابراین اگر از فعالیتی فکری به نام فلسفه می‌گوییم، به این اعتبار فعالیتی یونانی است که چهار شرط یادشده یک‌بار تصادفاً در تاریخ تفکر بشر احراز شده است؛ جز این شاید امروز چیزی به نام فلسفه (در شکلی که می‌شناسیم) وجود نداشت.

وی تاکید کرد: فلسفه خاستگاهی جزئی دارد و خطابی کلی؛ شاید فلسفه تصادفاً در آتن متولد شده و رشد کرده است، اما آن‌چه به نام فلسفه می‌شناسیم خطابی کلی دارد. یکی از شروط کلی‌بودن خطاب فلسفه مقاومت واژه‌ی فلسفه در برابر ترجمه است؛ یعنی خاطره‌ی آتنی فلسفه را همواره به یاد می‌آوریم، به این سبب که واژه‌ی فلسفه با مقاومت در برابر ترجمه، آن خاستگاه جزئی یا خاطره‌ی آتنی را با خود حمل می‌کند. از این‌روی با فلسفه چون اسمی خاص برخورد می‌کنیم. فلسفه چون غریبه‌ای به هرکجا که پا می‌گذارد مزاحم و مخل نظم و رسوم جاری و مستقر است؛ اگر چنین نباشد اصلاً فعالیت فلسفی نیست؛ فعالیت فلسفی باید کسانی را که درگیر آن می‌شوند ناراحت کند.

نجفی مصادیقی را در تأیید معنای یادشده برشمرد و اظهار داشت: برای روشن‌شدن فلسفه‌ی اسم‌های خاص، به دو تعبیر متفاوت یا حتا متباین آن‌ها در سنت فکری غرب اشاره می‌کنم؛ این ایده به ژیژک تعلق دارد و برای توجیه ورود واژه‌ی آیرونی به زبان فارسی نیز از آن بهره می‌جویم. می‌دانیم معروف‌ترین مثال برای بیان تقدیر یک اسم خاص در سنت فکری غرب، ماجرای کسی است که ما او را به اسم ژولیوس سزار می‌شناسیم؛ نام او در زبان‌های مختلف به اشکال مختلف بیان می‌شود. هگل بر این اصل مهم تاکید می‌کند که این فرد (با نامی خاص) باید در مقام یک فرد با ویژگی‌های فردی خود می‌مرد تا اسم خاص او به یک مفهوم عام تبدیل شود. پس از کشته‌شدن او با مفهومی کلی با عنوان «سزار» سروکار داریم که در زبان‌های مختلف به اشکال مختلف تلفظ می‌شود.

مترجم کتاب مفهوم آیرونی ضمن اشاره به داستان ژولیوس سزار، به مفهوم خیانت شرافتمندانه برگرفته از آرای نیچه اشاره کرد و افزود: در این داستان شاهد ظهور مکر عقل (به تعبیر هگل) هستیم؛ بر این اساس نام سزار به یک اسم عام در همه‌ی زبان‌ها تبدیل شده است. این داستان یک قرینه‌ی منفی دارد که ریشه‌ی آن در الهیات مسیحی است؛ می‌دانیم که خیانت علیه مسیح بخشی از نقشه‌ای است که خداوند برای نجات آدمیان درانداخته که هسته‌ای انحرافی دارد؛ به این ترتیب خیانت یادشده به حد اعلای ایثار و وفاداری تبدیل شده است. در اندیشه‌ی كي‌يرکگور گذار از سقراط به مسیح یکی از مهم‌ترین مفاهیم است. بنابراین دو داستان وجود دارد؛ سزار نام خاص فردی یکتا است که مرگ او موجب می‌شود به مفهومی عام تبدیل شود (بازگشت انتقام‌جویانه‌ی نام وی به صحنه‌ی تاریخ)؛ در مقابل نام مسیح (به معنای مسح‌شده) یک مفهوم یا صفت عام است؛ در این‌جا اتفاقی وارونه رخ می‌دهد و این اسم به اسمی خاص تبدیل می‌شود.

نجفی در پی شرح تقدیر اسم خاص «فلسفه» به تببین خاستگاه این واژه پرداخت و تصریح کرد: اسم خاص فلسفه آن را به «علم عشق» ترجمه می‌کند؛ این تنها تعلیق در خور دفاع است؛ یعنی شکلی از دانایی که به هیچ کاری نمی‌آید؛ اما برای دریافت وجه آیرونیک این مساله باید دریابیم علم و عشق کجا به یکدیگر پیوند خورده‌اند. در رساله‌ی آپولوژی افلاطون سقراط تاکید می‌کند بر این‌که خود را آدمی فرزانه نمی‌داند (من خود می‌دانم که از دانایی کم‌ترین بهره‌ای ندارم)؛ آیرونی سقراطی از همین جمله آغاز می‌شود؛ او می‌گوید: «من با کسانی که خود را دانا می‌دانند از حیث نادانی برابرم؛ ولی از همه‌ی آن‌ها داناترم، چون می‌دانم نادانم». در رساله‌ی ضیافت نیز سقراط ضمن اصرار بر نادانی خود تاکید می‌کند که تنها هنر عاشقی را می‌داند. در این جمله‌ی سقراط سه شرط از شروط فلسفه در کنار هم قرار گرفته است. اگر این دو عبارت را کنار یکدیگر قرار دهیم درمی‌یابیم چه رخ می‌دهد.

مترجم به مباحث افلاطون در حوزه‌ی زبان اشاره کرد و افزود: سیاست و هنر به‌عنوان دو شرط دیگر فلسفه بر این امر صحه می‌گذارند که فلسفه فعالیتی است مشروط به وقوع رخدادی در عرصه‌ی کنش جمعی آدم‌ها که تنها در شهر اتفاق می‌افتد؛ ما این رخداد را دموکراسی می‌نامیم. فلسفه مشروط است به وقوع رخدادی در عرصه‌ی سیاست به اضافه‌ی وقوع رخدادی در عرصه‌ی زبان که شعر خوانده می‌شود (واقعه‌ای درون زبان که آن را شکنجه می‌کند)؛ البته شکلی از شعر را شرط فلسفه می‌دانیم که شعر دراماتیک خوانده می‌شود. بنابراین می‌توان تاکید کرد بر این‌که آن‌چه به‌عنوان تآتر می‌شناسیم نیز در نتیجه‌ی تلاقی شعر و سیاست (تراژدی و دموکراسی) رخ می‌دهد؛ به این ترتیب منظومه‌ی واژه‌هایی که در برابر ترجمه مقاومت می‌کنند آغاز می‌شود؛ تآتر، دموکراسی، تراژدی، دیالکتیک و پارادوکس از آن‌دست هستند.

نجفی افزود: داستان آیرونیک‌شدن تاریخ فلسفه برمی‌گردد به پارادوکس سیاسی فلسفه؛ فلسفه یک فعالیت فکری است مشروط به دموکراسی؛ در این فضا انسان‌ها خود را ممیزی نمی‌کنند؛ این‌گونه وجه منفی و سلبی فعالیت فکری فلسفی شناسایی می‌شود. فلسفه یعنی زیرسوال‌بردن انتقادی همه‌چیز و همه‌کس؛ اما فلسفه پس از آغاز مهم‌ترین شرط خود را نیز زیر سؤال می‌برد؛ بیان آزادانه‌ی عقاید به معنی هم‌ارزش‌بودن آن‌ها نیست؛ باید آن‌ها را دسته‌بندی کرد. بنابراین فلسفه از ابتدا فعالیتی پارادوکسیکال است؛ ایدئولوژی و افکار عمومی را اذیت می‌کند و دموکراسی را زیرسوال می‌برد. بر این اساس به نظر می‌رسد باید به فهرست مفاهیمی که در برابر ترجمه مقابله می‌کنند، آیرونی را نیز افزود.

  • آیرونی و خطوط معوج روایت

ملکی ترجمه‌ی کتاب مفهوم آیرونی را رویدادی مهم در گستره‌ی زبان فارسی و نقد ادبی ارزیابی کرد و گفت: همواره در نقد ادبی دو رویکرد رایج بوده است؛ یا به بیوگرافی‌نویسی متمایل بوده‌ایم یا رویکردی را برگزیده‌ایم چون آن‌چه در کتاب «از کوچه‌ی رندان» لحاظ شده است؛ همچنین در برخی آثار در حوزه‌ی نقد ادبی نوعی درک از فرم ادبی به مفاهیمی ناچیز چون کشمکش در داستان تقلیل یافته است. این اثر مجالی را فراهم می‌کند برای فراتررفتن از دوراهی یادشده؛ می‌توان از ورای مطالعه‌ی این کتاب در حوزه‌ی نقد ادبی به مفاهیم پرداخت. آیرونی یکی از مفاهیمی است که می‌توان به مدد آن قدری تحلیل مبتنی بر فرم را در شکلی جدی‌تر دنبال کرد؛ البته در این‌جا آیرونی به مثابه منفیت دیالکتیکی (آن‌چه كي‌يرکگور خود می‌گوید) مطرح است.

وی در تعریف مفهوم آیرونی از نظرگاه كي‌يرکگور اشاره به برخی آرای ژیژک را ضروری دانست و تصریح کرد: ژیژک بر آن است که در دوره‌ای که تفکر پست‌مدرن بسیاری از مقوله‌های اصلی ماتریالیسم دیالکتیکی را به شکلی انگل‌وار از آن خود کرده است (تنازع اضداد) مطلوب است از مفهوم تنش درونی بگوییم. به اعتقاد او باید شکلی از تفاوت را در نظر آوریم که موجب می‌شود یک کل با خودش یکی نشود؛ شکلی از منفیت که این امر را در پی دارد. به اعتقاد ژیژک رادیکال‌ترین شکل تفاوت، تفاوت سوسوری بین یک عنصر و عناصر دیگر نیست؛ در این‌جا تفاوت یک عنصر با خودش مطرح است؛ هر کلی درون خودش نوعی عدم تقارن دارد که موجب می‌شود با خودش یکی نشود.

ملکی ضمن اشاره به مثالی در شرح مفهوم یادشده تاکید کرد: ژیژک برای شرح آیرونی و کلیت انضمامی، مفهومی با عنوان «شکست کلیت‌سازی» را مطرح می‌کند. بر اساس این نظریه در هر کلیتی یک منفیت وجود دارد که پیشاپیش از کل‌شدن آن جلوگیری می‌کند. این مفهوم درباره‌ی رمان مدرنیستی نیز صادق است. ژیژک وقتی درباره‌ی رمان لوسینده آزمایشی غریب را تجربه می‌کند؛ او فرضی را مطرح می‌کند مبنی بر این‌که هگل تمام ماشین مفهومی خود را برای طرح مفاهیم جنسی به کار گیرد. از ورای این آزمایش تاثیری غریب بروز می‌یابد. وقتی یک کل مفهومی را با مثالی تحمل‌ناپذیر رویارو کنیم اتصالی کوتاه بین دو سطح مطرح می‌شود که از حیث آنتولوژیک ارتباطی با یکدیگر ندارند (والاترین سطح مفهوم‌پردازی فلسفی و جزئیات مبتذل رابطه‌ی جنسی). شلگل در رمان لوسینده همین رویکرد را به کار بسته است.

وی به مصادیقی برگرفته از رمان یادشده اشاره کرد و افزود: نکته‌ی در خور توجه این است که ما در فرم ادبی با نوعی مضاعف‌سازی درونی رویاروییم؛ یک فرم روایی وجود دارد که هم‌زمان بالاترین تاملات فلسفی و مفاهیمی پرنوگرافیک را طرح می‌کند. به نظر می‌رسد برقراری اتصال کوتاه میان امر والا و امر مبتذل بهترین مصداق آیرونی است. شلگل به مفهومی با عنوان «آشوب شکل‌دار» اشاره می‌کند که می‌تواند مفهوم آیرونی را مطلوب‌تر بازنمایی کند. در این‌جا کلی بزرگ وجود دارد که از درون خود را نابود می‌کند؛ بر این اساس آیرونی به مثابه منفیت در فرم ادبی است.

ملکی برای تبیین این بحث به مصادیقی برگرفته از رمان اولیس اشاره کرد و گفت: در رمان اولیس دو قاب وجود دارد؛ یکی زندگی روزمره‌ی لئوپولد بلوم را در بر می‌گیرد؛ دیگری قابی اسطوره‌ای است که از اودیسه گرفته شده است. نکته‌ی مهم این است که مضاعف‌شدن قاب درونی است؛ در واقع قابی که زندگی روزمره‌ی شخصیت اصلی را در بر می‌گیرد از درون مضاعف می‌شود. در این رمان نیز با برقراری اتصال کوتاه میان امر والا و امر جزئی رویاروییم. وجه دیگر آیرونی در این رمان را می‌توان در شکل روایت یافت؛ در بخش اول این اثر والاترین تکنیک‌های مدرنیسم دیده می‌شود؛ اما از میانه‌ی آن تکه‌ای از روایت جدا می‌شود و هرآن‌چه ساخته شده است را ویران و نابود می‌کند. این مصداق همان‌چیزی است که می‌توان ماشین آیرونیک خواند؛ منفیتی در فرم اثر هنری وجود دارد که اجازه نمی‌دهد اثر به یک کل بدل شود.

وی در ادامه شکل به‌کارگیری آیرونی در برخی آثار گلشیری (آینه‌های دردار، جن‌نامه) را تشریح کرد و از آن پس افزود: آیرونی شکلی از منفیت است که موجب می‌شود قصه‌گفتن ناممکن شود. در رمان مدرن این شکل از آیرونی مطرح می‌شود؛ امکان طرح خطی و مستقیم قصه یکی از پرسش‌های مهم در حوزه‌ی رمان مدرن است؛ آیرونی موجب می‌شود روایت رمان در مسیری مستقیم و خطی ناممکن بنماید.

  • حقیقت فراچنگ موجودات میرا نخواهد آمد

معظمی در ابتدای سخنان خود بر مصادیق موفقیت نجفی در ترجمه‌ی این اثر تاکید کرد؛ وی از آن‌پس به شرح نکته‌ای درباره‌ی اهمیت مفهوم آیرونی پرداخت و تصریح کرد: این اثر رجوعی است به اوج فلسفه در یونان باستان برای بازآوری یک مفهوم. مهم است بدانیم، كي‌يرکگور در قیاس بین افلاطون و گزنفون، انتقاد بر گزنفون را روا می‌دارد؛ به اعتقاد او گزنفون جایگاه مباحث را نمی‌فهمید و سعی داشت وجهه‌ی مطلوبی برای سقراط فراهم آورد (او سعی داشت اثبات کند سقراط آدم مضری نبوده است). فهم این‌که این مفهوم کجا متولد شده است می‌تواند در دریافت ارتباط آن با ما مؤثر باشد. در آن مقطع شاهد اوج فلسفه‌ی یونان هستیم، نه زایش آن. فلسفه‌ی یونان مدت‌ها پیش از آن در دولت‌شهرهای غیردموکراتیک و استبدادی ساخته شده و در این میان اوج دموکراسی نیز تجربه شده بود. باید در نظر داشت وقتی افلاطون مشغول نوشتن محاورات است، سیاست یونان رو به افول دارد.

وی ضمن شرح برخی مناسبات سیاسی در دوره‌ی یادشده افزود: در این دوره فلسفه در اوج خود است و به آغازگاه مرجع سنت فکری و فلسفی غرب بدل شده است؛ اما دموکراسی و سیاست افول کرده است. سقراط در برابر دموکراسی محاکمه می‌شود و به قتل می‌رسد. این آغاز بدبینی افلاطون به سیاست (نه فقط دموکراسی) است. در این مقطع شقاق بین فلسفه و سیاست آغاز می‌شود (در روایت افلاطون). افلاطون هرچه افلاطونی‌تر می‌شود، گسست بین سیاست و فلسفه عمیق‌تر می‌شود. هرچه افلاطون پیش می‌رود، به آن‌چیزی نزدیک می‌شود که می‌توان استبداد حقیقت خواند. حال آن‌که به زعم سقراط حقیقتی در کار نیست؛ او بر این عقیده است که حقیقت فراچنگ موجودات میرا نخواهد آمد.

معظمی تاکید کرد: كي‌يرکگور پس از تاکید بر ناموجه‌بودن روایت گزنفون سعی دارد سقراط تاریخی را از بطن افلاطون برکشد. بر این اساس نشان‌دادن مکرر نادانی بشر شانی است که آیرونی دارد؛ آن‌چنان‌که گفته شد این رویکرد را کسی صورت می‌دهد که بر نادانی خود معترف است. در بطن دموکراسی یادشده سقراط خود را در مقابل سوفیسط‌ها می‌دید و تصور می‌کرد کار اصلی‌اش مقابله با آن‌ها است. به زعم او آن‌ها کسانی بودند که گفتن می‌دانستند نه گفت‌وگو؛ بدتر این‌که آن‌ها کسانی بودند که گفتارشان را به پول می‌فروختند. از این‌روی بر خلاف آن‌چه به نظر می‌آید (تک‌گویی از حقیقت) سقراط حقیقتی بر سوفسطاییان متصور نیست. اهمیت سیاسی آیرونی در این وضعیت نمایان می‌شود؛ سقراط می‌خواهد در جامعه‌ای با دموکراسی فاسد نادانی طرف‌های صحبت خود را نشان دهد.

وی به مضامین پیش‌پاافتاده در برخی رسالات افلاطون اشاره کرد و گفت: این رویکرد محل پرسش است؛ ورود آیرونی‌های فرعی به فرم کلی از این‌روست که موضع بالای متکلم دگرگون شود. پس از مرگ سقراط تلاش آیرونیک او بی‌ثمر می‌ماند؛ دفاعیه او به مثابه رویکردی است که موجب بدبینی افلاطون به سیاست می‌شود. یونانی‌ها حرف‌زدن و به‌کارگیری فن ترغیب را وجه تمایز خود با بربرها می‌دانستند؛ اوج فن ترغیب در دفاعیه‌ی سقراط دیده می‌شود؛ این همان‌جایی است که او ناکام است و نمی‌تواند آتن را بر بی‌گناهی خود متقاعد کند. در نقطه‌ی مقابل شاگردان سقراط برای نجات او می‌کوشند؛ اما او تاکید می‌کند بر این‌که نباید علیه سلامت سیاسی (از آن دفاع کرده است) اقدام کند. سقراط با آیرونی در پیش‌برد خطابه شکست می‌خورد؛ در این‌جا فلاسفه تصور می‌کنند فاصله‌ای بین آن‌ها و عوام درافتاده است.

معظمی تاکید کرد: آیرونی در فضایی به دور از گفت‌وگو مجال بروز نمی‌یابد؛ با تک‌گویی نمی‌توان نادانی مخاطب را بازگو کرد. در چنین فضایی باید امکان اقامه‌ی گفتار آیرونیک مهیا باشد؛ در این‌جا سیاست در اوج می‌تواند ممکن باشد؛ در واقع امکان آیرونی، امکان سیاست نیز است؛ باید بتوانیم در پی گفت‌وگو نادانی یکدیگر را نمایان کنیم.

کد خبر 346675

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha