البته از ميان 3 نوع زنبور «ملكه»، «زنبور نر» و «زنبور كارگر»، فقط نوع سوم است كه هم نيش دارد و هم شهد ميمكد. زنبور كارگر موجود عجيبي است. او با خروج از كندو، از شيره گلها عسل ميسازد، نوزادان كندو را تغذيه ميكند، براي ساخت و مرمت كندو صمغ توليد كرده و از اهالي كندو نگهباني ميكند. اما اصليترين كار او مكيدن شيره گياهان است، بهطوري كه برخي از نمونهها، هر ساعت شيره 200تا 300گل را مكيده و عسل ميسازند.
حال درنظر بگيريد اين موجود عجيب، رسالت اصلياش را فراموش كرده و با اختلال در انجام وظيفه، بعد از اين همه نوشيدن شهد، بيآنكه عسلي توليد كند، به بقيه نيش زده و آزار برساند. آن وقت منتقدانش به او خواهند تاخت كه تو قرار بود با عبور و مرور ميان گلها، عسل بسازي و اين نيش صرفا ابزار دفاعي تو بود، اما چه شده كه از وظيفه اصلي خودت فاصله گرفتهاي و مدام از نيش خود استفاده ميكني؟!
اين مقدمه علمي، زمينهاي بود براي فهم دقيقتر اين تمثيل از جناب سعدي: «يكي را گفتند عالم بيعمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بيعسل!» يكي از دردهاي مهم و خطرناك زندگي امروز ما آن است كه به اين آفت دچار شدهايم: چيزهاي زيادي ميدانيم و تقريبا به هيچ كدام از آنها عمل نميكنيم. در طرف مقابل هر روز حجم وسيعي از اطلاعات و دانشها به سمت ما هجوم آورده و ما با حرص زياد آن را ميبلعيم، اما در اجراييسازي آنها دچار نقص و واماندگي هستيم. اين مسئله را ميتوانيد در همه گروهها، از دانشآموزان تا دانشجوها و اساتيد و خانوادهها و سازمانها رديابي كنيد. حرص عجيبي به سراغ همه ما آمده كه هر روز چيزهاي بيشتري بدانيم بيآنكه براي به كارگيري آنها برنامهاي داشته باشيم، براي همين گروههايي از ما، پرمصرفهاي اطلاعات، دچار رودل ذهني شده و همين اطلاعات اضافي، روزگارمان را خراب كرده است. ثمره علم، بايد عمل باشد؛ حال هركس ميتواند سهم خود را از اين عتاب و تذكر بيابد؛ فقط قدري تأمل لازم دارد!
نظر شما