مثل همین تعریفی که برای عدالت دارند: عدالت یعنی که هر چیزی را در جای خودش قرار بدهید. این تعریف قدیمیها، خیلی به تعریف واقعی عدالت نزدیک است.
عدالت هم که یک چیز خوب است و کسی اصلا ً از خودش سؤال نمیکند آیا ممکن است بد باشد! اساسا ً از نظر ما ایرانیها، هر چیزی که بار مالی روی دوشمان نداشته باشد و ممکن است که حتی چیزی هم عایدمان کند، بیبرو و برگرد حتما ً خیلی خوب است و خوب خواهد ماند.
حالا چرا این حرفها را زدیم؟ به خاطر هفته نیروی انتظامی که گذشت. هفته نیروی انتظامی یا همان پلیس خودمان که آمد و گذشت، صدا و سیماییها، حسابی با نیروهای پلیس صفا کردند تا حسابی بیحساب شوند. روانشناسان میگویند که وقتی بدیای در حق کسی کردی، باید پنج تا خوبی کنی تا مساوی کنی!
البته ما کاری نداریم که آن مصاحبه فرزاد حسنی توی برنامه کولهپشتی با رئیس پلیس ایران، اشتباه بوده یا نه، اما مثل اینکه صدا و سیماییها به این نتیجه رسیدهاند که لابد اشتباه بوده که صدای بعضیها در آمده. این است که مدام از مسئولان آن دعوت میکردند که تا یک جوری بگویند که بله، حالا طرف جوانی کرده و نفهمیده و اینها.
هفته پلیس هم که آمد، دیگر نورعلینور شد و این دفعه، صدا و سیماییها پیش افتادند و جشنواره فیلمهای پلیسی راه انداختند و کلی ویژهبرنامه و خلاصه گرد و خاکی برای خودشان راه انداختند که نگو و نپرس.
ما ایرانیها عادتهای فرهنگی، اجتماعی زیادی داریم که یا خودمان کسبشان کردهایم و اورجینال خودمان هستند، یا از روزگاران گذشته، آبا و اجدادمان که این آخریها فقط درگیر خیرات کردن زمین و هوا و دریای این کشور بودند، برای این که پیش ما سرافکنده و خجل نباشند، برایمان به یادگار گذاشتهاند.
یکی از این عادتها هم این است که تا یک نفر، یک وقتی، یک جایی، یک جوری کار خوبی انجام میدهد و کارش هم حسابی جواب میدهد، همین جوری حمله میکنیم طرف آن ایده و همچین دستکاریاش میکنیم که دیگر از مرحله مفید و بکر بودن، به مرحله کلیشه و نخنما شدن نقل مکان میکند.
این جشنواره فیلمهای پلیسی، کار خوبی بود که شبکه دو راه انداخت. اما از آنجایی که آدم، بنده عادتهایش است و مثل شتر مجنون هر کجا که ولش کنید، بر میگردد پیش بچهاش، تصور کنید چه اتفاقی برایش خواهد افتاد؟ ما این اتفاقها را پیشبینی میکنیم، شما خودتان صاحباختیارید که چه چیزهایی را از پیش، ببینید یا نبینید:
جشنواره فیلمهای پرستاری، پزشکی، نظامی، مدیریتی، نفتی و شغلهای دیگری که زیادی توی چشم هستند. البته فعلا ً، چون در مرحله تقلید هستند، رویشان نمیشود که فیلمها انتقادی پخش کنند. مخصوصا ً اگر طرفشان هم نیروی انتظامی باشد و مخصوصا ًاگر حساب حساب باشد و کاکا برادر. فیلمهای انتقادی بماند برای بعدها که رویشان بیشتر به هم باز شد.
جشنواره فیلمهای شغلهای درجه دوم مثل فیلمهای دورهگردی و دستفروشی، سیگار فروشی، سیدی فروشی و اینها. نگران فیلمهایش نباشید، یا دارند، یا میسازند. این که کاری ندارد.
هر هفته، یک جشنواره: باور کنید کار سختی نیست! آنها که دارند هر هفته کلی فیلم نشان میدهند، آنها که همه هفتههای سالشان میشود 52 تا، آنها که دست بده دارند و دست بگیر، خیلی راحت میتوانند جمع و جورش کنند. قربونش برم توی ایران هم که فعلا ً در و پنجره کپیرایت تخته است، دیگر نورعلینور!
جشنواره فیلم و مستند شغلهای در حال فراموشی: بالاخره این هم میتواند برای خودش ایدهای باشد. مثلا ً مگر جشنواره فیلمهای گرمابهای، که یکی از شغلهای در حال فراموشی است، چه اشکالی دارد؟ نترسید بابا، همه اتفاقهایش توی سالن میافتد.