شاعران و نويسندگان زيادي براي غربت و تنهايي پرندگان در قفس مرثيه سرودهاند اما حتي انجمنهاي حمايت از حيوانات نيز كمتر به غربت ماهيها اشاره كردهاند و ميكنند. تا آنجا كه حافظهام ياري ميكند، تنها شاعري كه به فكر ماهيها بوده، زني است كه سروده است:
«تنها صداست كه ميماند!» پس حتي او نيز ناخواسته معتقد است از ماهيان خاموش چيزي نميماند.اين چند سطر را نوشتم كه بگويم: بعد از فاجعه ساختمان پلاسكو به ماهيهاي زيبايي فكر ميكنم كه در طبقه پايين ساختمان پلاسكو بودند! ماهيان آكواريومي و منحصر به فردي كه معلوم نبود زادگاهشان كدام اقيانوس دوردست بوده؛ اما سرانجامشان آتش بود! اصلا گيرم ماهيها در آتش گداخته نميشدند و به مرگ طبيعي ميمردند! براي ما چه فرقي ميكرد؟ ماهي چه در اقيانوس بميرد؛ چه در شعلههاي آتش، خاموش خاموش جان ميدهد!
من اما معتقدم نقطه عطفي در سرنوشت ماهيان رخ داده است. از اين پس ميگوييم: «ماهيان پلاسكو» و مقصودمان تمام ماهيان است! ماهيان عزيزي به جاي آب در آتش جاودانه ميشوند! ميگوييم «ماهيان پلاسكو» و خواننده را توجه ميدهيم به انسانهايي كه داوطلبانه آتش را به هوا و آتش را به آب ترجيح دادند تا به ديگران زندگي ببخشند.
اصلا بگذاريد خوانندگان ما ندانند كه در ساختمان پلاسكو ماهيان رنگارنگي اسير شعله آتش شدهاند؛ آن وقت مينويسي «ماهيان پلاسكو» و خوانندگان ميخوانند: «آتشنشانان خاموش!» مينويسي: «كسي به فكر ماهي نيست!» و ميخوانند: «آتشنشانها را دريابيم!» مينويسي ماهيها را از اقيانوسهاي دور به آن زيرزمين آورده بودند و خوانندگان ميخوانند: «آتشنشانهاي ما از زيرزميني تاريك به اقيانوسي روشن پيوستند».
نوشتهاند: كسي اشك ماهي ها را نديده است و مردم ميخوانند: كار آتشنشان گريه و زاري نيست. آتش نشان آتش احساسات خود را مهار ميكند!از اين پس سعي مي كنيم به فكر ماهيها باشيم!
- شاعر و پژوهشگر ادبيات
نظر شما