در واقع هيچچيزي مهمتر از اخلاق نداريم. جامعهاي ميتواند سالم ارزيابي شود كه رعايت اخلاق اجتماعي را سرلوحه قرار دهد و به حقوق شهروندان احترام بگذارد. در غيراين صورت مجموعه رفتارهاي شهروندان با سوءتفاهم، بيمهري، بيتفاوتي و بياحترامي به ديگران شكل ميگيرد.
طبيعي است كه نشود انتظار داشت در يك جامعه، تكتك شهروندان به رعايت اخلاق و احترام به حقوق ديگران اهتمام بورزند. در بهترين جوامع هم وقتي بهصورت مصداقي وارد ماجرا شويم افرادي يافت ميشوند كه اعتنايي به اخلاق ندارند كه البته در اين موارد هم نبايد با بيتفاوتي از كنار موضوع گذشت چون هميشه اين احتمال وجود دارد كه عارضهاي فردي گسترش يافته و به بيماري اجتماعي مبدل شود.
در يك نماي عمومي آنچه در كلانشهرها و بهخصوص شهر تهران مشاهده ميكنيم، نشان از گرفتاري ما در حوزه اخلاق اجتماعي دارد. به شهادت مشاهدات عينيام، از لحظه خروج از منزل و ورود به خيابان ميشود نشانههايي از رعايت نكردن حقوق ديگران را مشاهده كرد و باعث تأسف است كه برخي موارد آنقدر تكرار شده كه ديگر براي مردم عادي شده است. خيلي ساده وقتي با اتومبيلتان از پاركينگ خارج ميشويد موارد مكرري پيش ميآيد كه ديگران به سادگي حقوق شما را زير پا ميگذارند چون ميخواهند زودتر به مقصد برسند.
يعني از همان كوچه كه بيرون ميآييد ماجرا شروع ميشود و اين مقدمهاي است براي ورود به اجتماعي كه در آن برخي بهراحتي بهخود اجازه ميدهند حقوق شما را پايمال كنند. نتيجهاش هم رانندگي ما ايرانيهاست كه در رعايت نكردن مقررات صاحب شيوهاي عجيب و غريب و منحصر به فرد شدهايم.
اگر قرار به مقايسه باشد ميتوان اذعان كرد كه در تهران چند دهه پيش كه هم جمعيت و هم اتومبيلها بسيار كمتر از امروز بود، شرايط بهمراتب بهتري داشتيم. موضوع فقط رانندگي نيست و ما در بسياري از روابط اجتماعيمان دچار مشكل هستيم. متأسفانه گاهي وقتها بهنظر ميرسد احترامگذاشتن به ديگران را كسر شأن خود ميدانيم يا چنان با اين مفاهيم بيگانهايم كه گويي تاكنون هيچ آموزه اخلاقياي به گوشمان نرسيده. همه اينها در حالي است كه ما ملتي با پيشينه فرهنگي بسيار غني هستيم. فرهنگ و تاريخي كه بسياري از كشورها فاقد آن هستند ولي به دلايل متنوع و متعدد، از برخي جوامع كه پيشينه فرهنگي چندان قابلتوجهي هم ندارند، عقب ماندهايم.
شايد نياز به يك عزم جدي در زمينه رعايت اخلاق اجتماعي باشيم. شايد نياز باشد نگاهي به گذشتهمان بيفكنيم و ببينيم وارث چه فرهنگ و تمدني هستيم. شايد وقت آن رسيده باشد كه بسياري از رفتارهاي غلطي كه از فرط تكرار جزو عاداتمان شده را مورد بازخواني قرار دهيم و در عادتهاي زشت و ناپسند اجتماعي تجديدنظر كنيم. در گام اول كافي است در هر كنش و واكنش اجتماعي به ظاهر سادهاي، صرفا بهخودمان فكر نكنيم و ديگران را هم ببينيم. فردي كه كوچه يكطرفه را خلاف ميآيد و راه را بر ديگران ميبندد تنها بهخودش فكر ميكند.
بهخودش حق ميدهد چون كار دارد و بايد زودتر به مقصدش برسد. چنين فردي احتمالا در بقيه شئون زندگي هم خودخواهانه رفتار ميكند. اگر اين رفتارها را نقد كنيم و به حقوق ديگران، نه از سر ناچاري كه با اعتقاد قلبي احترام بگذاريم، ميشود به پررنگ شدن رعايت اخلاق اجتماعي در اين شهر شلوغ و خاكستري اميدوار شد.
- بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون
نظر شما