نامش «الواقع المصریه» و سال انتشار آن نیز 1828 بود. 3 سال پس از آن روزنامهای ترکی به نام «تقویم وقایع» منتشر شد و 8 سال بعد بود که «کاغذ اخبار» به کوشش میرزا صالح شیرازی - یکی از نخستین دانشجویان اعزامی به اروپا - انتشار یافت. چنانکه میبینیم روزنامهنگاری در منطقه خاورمیانه دستکم در چند کشور تقریبا همزمان آغاز شده که در ایران مصادف است با آغاز سلطنت ناصرالدینشاه قاجار و باز همزمان است با آغاز حرکت ژاپن به سوی توسعه. در همین زمان است که کارشناس و نظریهپرداز برجسته مسائل توسعه در ژاپن یعنی فوکوتساوا یوکیشی «نظریه تمدن» را منتشر میکند. توصیه فوکوتساوا این است که توسعه در سایه دموکراسی فراهم میشود و دموکراسی در سایه داشتن روزنامههای آزاد به دست میآید. در ایران میتوان گفت نخستین و مهمترین روشنفکری که هم عقیده با فوکوتساوا بود، میرزا حسین خان سپهسالار بود که در راه رواج روزنامهنگاری در ایران رنج فراوان کشید. به گزاف نگفتهاند که رستاخیز ملت ایران در آغاز قرن بیستم یک رستاخیز ادبی بود. تجلی عمده آن را در همین روزنامهها میبینیم. با توجه به اینکه در آن زمان وسایل تصوی‑ری و صوتی وجود نداشت و کتاب هم کم و بیش متاعی روشنفکرانه بود، روزنامه یکهتاز میدان شد. نخستین بار در زمان شاه عباس اول روزنامه و مجله وارد ایران شد. خارجیان مقیم ایران از جانب بستگان خود در خارج به همراه ملزومات، روزنامه و مجله هم دریافت میکردند ولی ظاهرا ایرانیان از وجود آن روزنامهها اطلاعی نداشتند و تاثیری هم از آن روزنامهها نگرفتند. در زمان فتحعلیشاه - که ایران در کانون توجه روس و انگلیس و فرانسه قرار گرفت - اصحاب جراید نیز نظری به سوی ما افکندند و چون در ایران جز تلخکامی چیزی ندیدند، زبان به انتقاد گشودند اما آنان گنگ خواب دیده بودند و فتحعلیشاه و درباریان تمام کر!
روزنامههای دولتی
«کاغذ اخبار» وقایع دارالخلافه ظاهرا ماهانه منتشر میشد، در 2 صفحه و غیرمنظم و ازنظر محتوا نیز نه چندان قوی و در حقیقت اخبار اندرونی را برای اندرونیان بازگو میکرد. تقریبا 10سال بعد میرزا تقیخان امیرکبیر دست به انتشار «وقایع اتفاقیه» زد که به صورت هفتگی در میآمد. امیرکبیر علاوه بر درج اخبار، وظایف آموزشی و اجتماعی را هم برای آن هفتهنامه در نظر گرفت. این روزنامه اولین سنگ بنای گفتمان سیاسی روزنامهای را بر جای نهاد. امیرکبیر در شماره هفتم، انتشار آن را از ابتکارات «ناصری» دانست و اینکه «امید کلی است که به واسطه انتشار این روزنامهها اطلاع و آگاهی و بینایی اهالی این دولت علیّه بیشتر شود». وقایع اتفاقیه از شماره 471 به بعد به نام روزنامه «دولت علیه ایران» منتشر شد. از شماره 591 به دستور ناصرالدین شاه به جای روزنامه مزبور 4 روزنامه دیگر منتشر شد؛ روزنامه دولتی بدون تصویر، روزنامه دولتی مصور، روزنامه ملتی و روزنامه علمی. در سال 1287 به جای این 4 روزنامه هفتگی، مقرر شد روزنامه «ایران» منتشر شود اما هفتهای 3 بار. این روزنامهها به وسیله همان منشیان درباری بیدرد و پر تکلف منتشر میشد. در نتیجه روزنامه نتوانست به میان مردم راه بیابد. میرزا حسینخان سپهسالار در نامهای به شاه، رسالت روزنامه را که بیدارگری است، گوشزد کرد؛ «از هنگام تاسیس روزنامه، وقایع بزرگ دنیا را ملت ایران اطلاع حاصل ننموده و روزنامه یک کلمه از این تحولات را درج نکرده تا چه رسد به وقایع اتفاقیه که بر سبیل استمرار در دول خارجه حاصل میشود و هر وقت روزنامه دارالخلافه، اخباری از دول خواست درج نماید، تفحص نموده یک حکایت مضحک که به هیچ وجه دخلی به اخبار ندارد، درج نمود». در ادامه میافزاید: «روزنامه در کشورهای بزرگ دستگاه منحصر به فرد است؛ در ایران ما به روزی افتاده که به هیچ وجه در داخله مملکت منافعی که از روزنامه مطلوب است، حاصل نشده و در خارجه اسباب مسخره است». میرزا حسینخان درد روزنامهها را خوب تشخیص داده بود؛ وابستگی به دربار. پس از آنکه روزنامههای وابسته به دربار نتوانستند انتظارات نو جویان را برآورده سازند، فکر نشر روزنامه مستقل در داخل کشور قوت گرفت. میرزا حسینخان سپهسالار دست به کار شد و بنیان انتشار 4 روزنامه مستقل را ریخت؛ «عدلیه»، «نظامی»، «مریخ» و «وطن».میرزا جعفر حکیمالهی یکی از مجتهدان روشنبین آن زمان از تاسیس روزنامههای مستقل حمایت و اظهار امیدواری کرد که روزنامه «مقدمه فکر و دانش و بینش» شود و «بسط عدالت و بساط عمارت از آن به وجود آید». اما «سلطان صاحبقران» تا زنده بود، اجازه نداد که آن مقصود حاصل شود ولی موج «جهانیشدن» بر گردونه خویش محکم و استوار سوار بود؛ روزنامههای داخل و خارج قوتی ورای حد تصور گرفتند!
روزنامههای غیردولتی
نخستین روزنامه مهم غیر دولتی داخلی، روزنامه «تربیت» بود که اولین شمارهاش پنجشنبه 29محرم 1325 منتشر شد. ناشر آن ذکاءالملک فروغی بود؛ روزنامهای نفیس و خوش ظاهر و این هم نمونهای کوتاه از مطالب آن: «فرنگ چه شد که اینطور ظریف و قشنگ شد؟ به سحر سحره یا به کرامت برره؟».روزنامه دیگر «ادب» نام داشت که در 1316 به همت ادیبالممالک فراهانی منتشر شد؛ ابتدا در تبریز و سپس در تهران. به طور کلی روزنامههای داخلی - چه وابسته و چه مستقل - در مقایسه با روزنامههای غیر دولتی خارج از کشور تاثیر کمی در گفتمان سیاسی مشروطیت داشتند. وجه مشترک هر دو گروه این بود که برآمدنشان تقریبا همزمان با پایان عصر ناصری بود.
اختر
پیشاهنگ روزنامههای انتقادی و معترض «اختر» است که سردبیران نامدار آن میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی بودند. این نشریه بهتنهایی کار یک حزب را میکرد. طرفداران این روزنامه با شوق فراوان به تبلیغ خط مشی روزنامه میپرداختند و چنان بود که عوام، هواداران اختر را «اختری مذهب» میخواندند. حکومت قاجاری نتوانست جلوی نفوذ این روزنامه را بگیرد؛ هرم شعلهاش نه تنها ایران که هند و عراق و قفقاز را نیز گرفت. کسروی در مورد تاثیر این روزنامه از قول میرزا حسن رشدیه - بنیانگذار مدارس جدید - مینویسد: «مرا به رفتن بیروت و یادگرفتن شیوه نوین آموزگاری، یک گفتاری از اختر بر انگیخت. روزی با پدرم آن را میخواندم. دیدم نوشته در اروپا از هزارتن، 10تن بیسواد ولی در ایران از هزاران تن، تنها 10 تن با سواد میباشند و انگیزه این عاملش، بدی شیوه آموزش و دشواری درس الفباست. باید در ایران دبستانهایی به شیوه اروپا بنیاد یابد. این نوشته در من و پدرم سخت هنایید [اثر نهاد]».(2) کار بزرگ اختر تهیه گزارشهای زنده و جامع از وقایع جاری سیاسی بود.
قانون
در بالای اولین صفحهاش نشان زیر درج میشد.
قانون
انفاق، عدالت، ترقی
در زیر این نشان نوشته میشد: «قیمت اشتراک: یک ذره شعور و فهم کلی». در صفحه دوم شماره دوم آن، قانون چنین تعریف شده است: «قانون عبارت است از اجتماع قوای آحاد یک جماعت به جهت حفظ حقوق عامه». میرزا آقاخان کرمانی در ضمن نامهای به میرزا ملکمخان در مورد اهمیت تالیف کتاب تاریخ احوال قاجاریه و بیان سبب ترقی و تنزل احوال دولت و ملت ایران و نیز نوشتن کتاب دیگری در معلومکردن تکالیف ملت چنین مینویسد: «به جهت قلع و قمع ریشه این جانوران تعدی و این لاشخوران منفور و پاک شدن ایران از عفونت و کثافت وجود نالایق ایشان بعد از این روزنامه «قانون»، هیچ چیز بهتر از 2 کتاب فوق نیست».
یکی از علل بیهمتا بودن قانون، مشاهدات و تجربیات شخصی ملکمخان بود به همراه قریحه و دانش لازم. وی نه تنها با نشریات ایران که هنوز در مرحله ابتدایی قرار داشتند، آشنایی داشت بلکه ژورنالیسم پربها و توسعه یافته عثمانی را نیز میشناخت. «تصویر افکار»، «ترجمان احوال»، «مخبر و مجموعه فنون» و... البته احتمالا «حریت» بیش از سایر جراید ترکی زبان در «قانون» تاثیر داشته است. یکی از نکات جالب توجه در مورد قانون این است که به گفتمان مذهبی- سیاسی توجه دارد. این مسئله تا حدودی به خاطر مصاحبت ملکم با سید جمال الدین اسدآبادی است. شاید هم او به موثر بودن مذهب در انگیزش مردم پی برده است. از این رو قانون در نزد وی باید هم متاثر از قوانین اروپایی باشد و هم متاثر از تعالیم اسلامی جمیع انبیا؛ آنچه فرمودهاند برای تقویت و اجرای قانون بوده است (قانون، شماره1 و2) و در جای دیگر نوشت: «کل ائمه اطهار، پیران طریقت و حکمای راشدین، همهوقت و همهجا در ظاهر و باطن، مروج اصول دولت حقه بودهاند». در هر حال، چه صادقانه و چه از روی ریا و به خاطر مصلحتگرایی، او گفتمان مذهبی را وارد دنیای ادب و سیاست کرد. به بیان دیگر به گفتمان سیاسی خود صبغه مذهبی داد؛ مسئلهای که فوقالعاده مهم بود و یقینا از جانب سید جمال و اقبال لاهوری - مصلحان مذهبی آن روز - حمایت و تعقیب میشد. بیشترین کارایی و تاثیر این گفتمان در سالهای 57 – 1350شمسی نمودار شد.
حبل المتین
«حبل المتین» یکی از وزینترین روزنامه هاست که شماره اول آن روز یازدهم جمادیالثانی 1311 قمری در کلکته منتشر شد. کسروی با وجود همه صفاتی که برای این روزنامه برمیشمارد آن را «سودجو و چاپلوس» میداند ولی این روزنامه هم از قانون و اصلاح ساختار سیاسی جامعه سخن به میان میآورد و با توجه به اینکه بنا به گفته کسروی، روزنامه بدون پول، برای علمای نجف و دیگر جاها فرستاده میشد، بین علما و روزنامه، الفت و صحبت مستمری برقرار شد و با توجه به اینکه از «قرضهها» به شدت انتقاد میکرد و از گرفتاریهای سیاسی مردم سخن میگفت، دلبستگی زیادی به این روزنامه پیدا کردند. میزان تاثیر آن را بر گفتمان سیاسی میتوان از روی نوشته ثریا (سال ششم چاپ تهران) فهمید که نمی تواند گفتار حبلالمتین را برتابد و در انتقاد از آن روزنامه چنین مینویسد: «در پادشاهی که اسخی از تمام سلاطین سلف و اعدل از ملوک دادگستر جهان است، خرافات و ترهات سلطنت مشروعه و غیر مشروعه چرا میبافی و هر آهنگر و عمله و بقال را محق در ترقیات امور دولت میشماری ... این سخنان مشابه کلام جنزدگان است... این بوالفضولیهای مردود از سیدجمال معهود است...».
ثریا
روزنامه «ثریا» تا آن زمان که هنوز در تهران چاپ نمیشد، روزنامه پر ارزی بود اما از سال ششم به بعد - که به وسیله سید فرجالله کاشانی در تهران به چاپ رسید - در ردیف حامیان حکومت قاجاری قرار گرفت که نمونهای از نوشتههایش را در نقد حبل المتین، پیشتر خواندیم. شماره اول آن در روز شنبه چهاردهم جمادی الآخر (1898=1316) منتشر شد. در نخستین شماره ناشرش - علیمحمد کاشانی - در لزوم نشر روزنامه و اهمیت آن مینویسد: «این بنده - علی محمد کاشانی - هنگام توقف و تحصیل در علیه اسلامبول گاه گاه که با دوستان وطن پرست ملت دوست ملاقات کرده، صحبت از دولت خواهی و ملت پرستی به میان میآمد؛ جمعی که مدتی در بلدان خارجه مانده. و معنی جمهور ملک و کشور بر هر فردی از افراد ملت واجب و فریضه است که خدمت وطن را دست هر کس هر چه بر آید کوتاهی نکند (دستت نمیرسد که بچینی گلی ز شاخ / باری به پای گلبن ایشان گیاه باش). امروز برای تنبیه و آگاهنمودن ابنای وطن... هیچ از نصیحت نیست... و جولانگاه این میدان جراید است».
«ثریا» در ادامه همان مقاله میافزاید: «روزنامه آیینهای است که میتوان حسن و قبح را در آن دید و معیاری است که با آن میزان دانش و بینش مملکتی را میسنجند». نویسنده در ادامه میگوید: «آمریکاییان در تمدن و ترقی بر اروپاییان سبقت گرفتهاند زیرا تعداد روزنامههای آن کشور نسبت به جمعیت، بیش از اروپاست». آن روزنامه در ادامه علت غایی ترقی اروپا را افزون بر ازدیاد روزنامهها و طبع مطبوعات انتقاد بیمحابای روزنامهها از ملت و دولت میداند و سپس چنین نتیجه میگیرد: «در این صورت امروز برای ما ایرانیان - که طالب خدمت وطن هستیم - به شرط قدرت قلم و قوت قدم، خدمتی بهتر از نشر روزنامه و همت و اقدام در این امر نیست».
چند روزنامه هم در شهرستانهای بزرگ پخش شد که از آن جمله است «آذربایجان تبریز» و «اتحاد» (در تبریز) «نامه فارس» (در شیراز) «نامه فرهنگ» (در اصفهان) و روزنامه «ادب» (در خراسان) که ادیب الممالک فراهانی گاهی بعضی از اشعار خود را در آن روزنامه چاپ میکرد. در مجموع روزنامههای داخلی در مقایسه با روزنامههای خارجی از حیث کمی و کیفی تا اوایل انقلاب مشروطه و آمدن روزنامههایی مثل «نسیم شمال» از نفوذ چندانی برخوردار نبودند اما در آنها نیز میشد طلوع سپیدهدمان را مشاهده کرد؛ بهویژه در نیم دهه آخر دولت مظفری. در این زمان دیگر ترس ناشی از استبداد خاقانی و صاحبقرانی که سالها سایه شومش را بر ایران گسترده بود، از میان رفت. روزنامهها نیز دیگر ریشهای گرفته بودند و چند سالی را پشت سر نهاده بودند؛ از اینرو در سالهای آخر منتهی به عدل مظفر بر کم و کیف روزنامهها افزوده شد. ادیبالممالک - که خود یک چند در کاروان مداحان بود - حال تبدیل به روزنامهنگاری مجرب و شاعری پخته و اندیشهگری سخته شده بود. او برای روزنامههایی مثل حیات آذربایجان و ادب خراسان نیز شعرهای وطنی میفرستاد که شاید گزیدهترین آنها مسمطی باشد که به مناسبت ولادت پیامبر اسلام (ص) سروده و در شمارههای 26 و 29 و 30 ادب خراسان در 1220 قمری به چاپ رسیده است با مطلع:
برخیز شتربانا بربند کجاوه / کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه
اما در مورد عمل گسترش دامنه نفوذ و افزایش تعداد روزنامهها در آغاز قرن بیستم، ذکر چند نکته ضروری است. روزنامهها به عنوان یکی از مهمترین تجلیات مدرنیته، از سویی معلول آن هستند و از سوی دیگر خود به گسترش و نضج آن در ایران مدد رسانیدهاند. در اینجا هم علت بودهاند و هم معلول. دیگر آنکه در زایش و بالش روزنامهها نمیتوان فضای کم و بیش به دور از خشونت- اگر نگوییم دموکرات منش- دوران مظفرالدین شاه را از نظر دور داشت.
گفته ادوارد براون را نباید نادیده گرفت که ناصرالدین شاه نیمقرن پادشاهی کرد و دوام حکومتش با همه نکته هایی که بر آن میتوان گفت، مایه وضع ثابتی شد و این ثبات کم و بیش در گسترش فرهنگ و ادب سودمند افتاد. انحطاطی که از روزگار صفویان در این رشته آغاز شده بود، دیگر ادامه نیافت و پیشرفتهایی نیز نصیب فرهنگ ملی شد. سرانجام اینکه افزایش روزنامهها با مسئله گستره همگانی هابرماس همخوانی دارد گستره همگانی یکی از مباحث مهم در اندیشه و در مجموعه نظریات هابرماس به شمار میرود که هم با جهان زیست و گفتمانی و مبحث مکالمه بیپایان او ارتباط دارد و هم با مباحث مربوط به مدرنیسم و پسامدرنیسم و هم مربوط به رسالت و محتوای علم سیاست یا کنش متقابل است و نیز با حوزه عمومی و عمل سیاسی هانا آرنت