اما اگر پیش از روبهرو شدن با مرگ، مذهب نقش مؤثری در محیط خانوادگی کودک نداشته باشد، ممکن است او در مقابله ناگهانی با تعاریف و ارجاعات مذهبی دچار اضطراب و پریشانی شود، کودکان توضیحات روشن و دقیق را ترجیح میدهند.
تبیین و توضیحهای مذهبی که بزرگسال را به آرامش میرساند ممکن است کودک را متزلزل کند. مثلا پاسخهایی از قبیل اینکه «این خواست خدا بوده» و «برادرت پیش خدا رفته» میتوانند بیش از آرامش بخش بودن برای بچه ترساننده باشند؛ او نگران میشود که شاید خداوند تصمیم بگیرد بیاید و او را هم مثل برادرش ببرد.
همچنین دریافت پیامهای متناقض، بیمها، اضطرابها و کج فهمیهای کودکان را نسبت به مرگ تشدید میکنند. جمله ای مشابه «شخص مرحوم حالا در بهشت شاد و در کنار فرشتگان است» در برابر اندوه شدید و آشکار اطرافیان، کودک را به تردید وا میدارد که به کدامیک باید اعتماد کند.
آنچه را میبیند بپذیرد یا آنچه را که میشنود؟ با خود فکر میکند اگر شخص مرده شاد و خرسند است پس چرا دیگران برایش سوگواری میکنند؟ در چنین مواقعی کودک باید علاوه بر اعتقادات مذهبی ما، بداند که تا چه اندازه از مرگ یکی از عزیزانمان غمگین هستیم.
اگر آرامش و نیروی باورهای دینی را در نظر نگیریم، مرگ باعث از دست رفتن یک شخص زنده (غیبت فیزیکی) میشود و این دلیل اندوه و سوگواری است.
بسیار اهمیت دارد که کمک کنیم کودک واقعیت مرگ و سوگ را بپذیرد. اگر تلاش کنیم تا کودک را با انکار چنین مفاهیمیاز غم و غصه محافظت کنیم؛ فرصت آگاه شدن از احساسات واقعیاش را از دست داده ایم و نمیتوانیم از او و عواطفش در وقت مناسب پشتیبانی کنیم.
آموختن باورهای مذهبی به کودکان سودمند است مشروط بر آنکه دقت کنیم کودک از واقعه روی داده و توضیحاتی که به او میدهیم چه برداشتی دارد و آیا برداشت او صحیح است یا خیر.
بسیار اهمیت دارد که بدانیم کودک از وقایعی که در اطراف او جریان دارد و از چیزهایی که میبیند و میشنود چه استنباطی میکند. اگر احساسات ما درگیر موضوع مرگ نباشد راحتتر میتوانیم راجع به آن صحبت کنیم.
پس بهتر است از موقعیتهایی که میشود با کودک راجع به گلهای پژمرده، درختان خشکیده و حشرات یا پرندگان بیجان صحبت کرد، استقبال کنیم. بعضی خردسالان به حشرات و حیوانات مرده توجه ویژه ای نشان میدهند.
ممکن است بخواهند آنها را از نزدیک معاینه کنند یا سؤالات جزئی تری درباره تغییرات فیزیکی جسم بعد از مرگ بپرسند. با وجود این که چنین گرایشی از دیدگاه ما غیرعادی و مشمئزکننده است اما راهی برای شناختن مرگ است.
بچهها نباید به خاطر کنجکاویشان احساس گناه و شرمساری کنند. توجه نشان دادن آنها این فرصت را برای ما فراهم میکند تا برای اولین بار برایشان توضیح دهیم که همه موجودات زنده میمیرند و این راهی است تا موجودات جدید متولد شوند و زندگی بر روی کره زمین ادامه یابد.
چنین توضیحی ممکن است برای لحظه ای خاطر کودک را خشنود کند اما به سؤالاتی درباره فناپذیری نوع بشر میانجامد. پاسخهای صادقانه، واقع گرایانه و در حد امکان ساده مورد نیاز است.
ما باید به یاد داشته باشیم هر بار که با یک کودک صحبت میکنیم، او میتواند حجم محدودی از اطلاعاتی که در اختیارش میگذاریم را بفهمد.
ممکن است با دقت گوش بدهد اما بعد بازیگوشانه بگوید خب من که قرار نیست بمیرم. نباید احساس کنیم ناچاریم که با کودک مخالفت کنیم و یا اینکه تلاش بیهودهای کردهایم. باید راه را برای کودک گشوده بگذاریم تا با سؤالات بیشتر بازگردد.