اين جمله شايد صادقانهترين تعبير درباره مستندي باشد كه تابستان گذشته سيفالله صمديان به سفارش فرزند زندهياد عباس كيارستمي براي ارائه به مراسم بزرگداشت كارگردان فقيد در جشنواره ونيز از دل ساعتها راش و فيلمهاي خصوصي و پشت صحنه بيرون كشيد؛ فيلمي كه پس از آن در جشنوارهها و بزرگداشتهاي مختلف به نمايش درآمد و در دوره بهار گروه سينمايي هنر و تجربه در ايران روي پرده رفت.
- دقيقههاي كوتاه، عمرهاي كوتاه
صمديان بهعنوان يكي از صميميترين دوستان كيارستمي و فيلمبردار 3فيلم او شايد يكي از مهمترين دريچههاي ورود به زندگي هميشه آرام و سراسر خلاقيت فيلمساز نامدار بود. صمديان حالا با فيلمش هم بهخوبي توانسته ابعادي كمتر ديدهشده از روحيه آقاي كارگردان را پيش چشم علاقهمندان او و سينمايش بگذارد. فيلم با برف و پاترول آغاز ميشود؛ تركيبي كه حاصلش براي كيارستمي به مدد دوربين عكاسي، سفر بود و قابهايي كه برف و جاده و درخت عناصر ثابتش. وسواسهاي او براي عكاسي در مناطق بكر برفي شايد براي تماشاگر غافلگيركننده باشد؛ وسواسي كه به ناگاه و مثلا در يك صحنه در هواپيما بدل ميشود به شوخيهاي مكرر با همراهان و البته با صمديان كه كيارستمي با همان لحن شيرين صمدآقا ميخواندش.
- كار خلاق، خلاقيت كار
76دقيقه و 16ثانيه با كيارستمي در گوشه و كنارش پر است از كارهاي خلاقانه كيارستمي؛ از ساختن درختهاي نمايشي خانه هنرمندان تا تلاشهاي او براي ثبت صداي راه رفتن پرندگان در ساحل به مدد خاكرس و تكان دادن لباس. از تلاش براي عكاسي از سوژههاي ناب در روزهاي باراني و برفي تا وسواسهايي كه براي چاپ هر عكس اعمال ميكرده است.
در كنار همه اينها بايد دقيقتر شد در احوال كارگرداني كه در قله سينما ميدرخشد اما حتي براي كوتاهترين لحظههاي زندگي هم سناريو دارد. مصداق اين جمله پشتكار عجيب او در شعرخواني و جمعكردن گزيدههايي از شعر شاعران محبوبش است. كيارستمي در لحظههاي بيكاري كتاب در دست دارد و مدام يادداشت برميدارد. شايد فقط كسي مثل كيارستمي بتواند از تفريح ادبي خود در ايام بيكاري هم به انتشار كتابهايي پرفروش برسد.
- زير درختان مهرباني
كيارستمي با همه اقتدارش در سينما، مهربان است. اين را شايد بتوان در جايجاي مستندي ديد كه نام آن اشاره دارد به 76سال و 15 روز زندگي كيارستمي در اين دنيا. چند نمونه آن را ميتوان در سرزدن بدون اعلام قبلي به خانه بازيگر فيلم «زير درختان زيتون»، راحت بودن هنرجويان در كارگاههاي فيلمسازي او و البته خريدن روزنامه براي ژوليت بينوش ديد. فيلم شايد براي آنها كه چندان با دنياي كيارستمي آشنا نيستند پر است از فرصتهاي آشنايي و براي آنها كه كيارستمي را خوب ميشناسند، سراسر خاطره است و البته افسوس از نبودن فيلمسازي كه مرگش هم مثل فيلمهايش ساده بود.
نظر شما