در 12 مارس 2006 در شهر محمودیه حومه بغداد 5 تن از نیروهای ارتش آمریکا یک دختر 14 ساله عراقی را مورد آزار قرار دادند و سپس او را همراه خانوادهاش به قتل رساندند.
از زمان فاش شدن این واقعه 3 تن از این افراد محاکمه ومحکوم به زندانهای طویلالمدت شدهاند و محاکمه 2 تن دیگر در دادگاه فدرال هنوز خاتمه نیافته است.
اما این داستان واکنشهایی را در دنیای سینما به همراه داشت و برایان دپالما، سازنده فیلمهایی چون صورت زخمی و تسخیر ناپذیران را به حدی تحتتأثیر قرار داد که تصمیم به ساخت فیلمی بر اساس این داستان واقعی گرفت.
او این فیلم را تحت عنوان تدوین مجدد با عدهای هنرپیشه آماتور و با استفاده از دوربین HD ساخت و البته در آن از فیلمهای مستند شبکه الجزیره، تصاویر یک تیم مستند ساز فرانسوی و تصاویر شخصی گرفته شده توسط یک سرباز آمریکایی در عراق استفاده کرده است.
این فیلم در جشنواره فیلم ونیز با استقبال فراوان تماشاگران روبهرو شد و جایزه بهترین کارگردانی را برای دپالما به همراه داشت.
- گرچه فیلم شما براساس یک داستان واقعی است اما اخیرا در نیویورک تایمز شاهد یک داستان مشابه از عراق بودیم که طی آن 2 زن عراقی در یک پست بازرسی مورد هدف نیروهای آمریکایی قرار گرفته بودند. زمانی که فیلمی را بر اساس یک رویداد واقعی میسازید، چه اولویتهایی را در نظر میگیرید؟
متاسفانه ماباید کارمان را بر اساس جزئیات غیرواقعی در داستان انجام دهیم البته همه وقایع فیلم بر اساس یک حادثه کاملا واقعی است ولی به محض اینکه من کار روی این فیلم را آغاز کردم وکیلی به سراغم آمد و گفت که من نمیتوانم از این داستان عینا استفاده کنم. این نکته بسیار آزاردهنده است چراکه از این داستانها در روزنامهها و اینترنت و حتی یوتیوب استفاده میشود ولی برای ساخت یک فیلم باید آن را بازنویسی کرد وگرنه شانسی برای کار وجود ندارد.
- دلیل انتخاب این طرح در چنین زمانی چه بود؟
پارهای از اتفاقات باعث شد تا به این طرح علاقه مند شوم.یک روز با عدهای از دوستانم در رستوران بودم که یکی از تهیه کنندهها با من تماس گرفت و از من سؤال کرد که آیا میخواهم فیلمی 5 میلیون دلاری و به صورت دیجیتال بسازم؟
من به او گفتم که اگر فکرمیکند من میتوانم داستانی را در این شرایط به شکل موفق روایت کنم با آن مخالفتی ندارم. بعد من فیلمنامه را خواندم و بهنظر رسید به نوعی شاید در فیلم تلفات جنگ را تکرار خواهم کرد.بعد از آن قضیه به سراغ اینترنت رفتم وتصمیمم را برای ساخت این فیلم گرفتم.
- در پایان فیلم از تصاویر مجروحان جنگ عراق استفاده کردهاید اما صورت آنها محو شده است.آیا دلیل این جریان هم مربوط به مسائل حقوقی مرتبط با داستان است؟
دقیقاً همین طور است. آنها درست من را سربزنگاه گرفتند چرا که میدانستند که ما قصد داریم از این عکسها استفاده کنیم. آنها خیلی جدی به ما گفتند که در یک منطقه جنگی قرار داریم و نمیتوانیم از هر عکس به هر شکلی که مدنظرمان است استفاده کنیم و این قضیه به شدت من را ناراحت کرد چرا که آنها در پایان کار سراغمان آمده بودند و اگر زودتر به من اطلاع داده بودند روی برخی از عکسها بیشتر کار میکردم و به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم تا نام این فیلم را اصلاح مجدد بگذارم.
- در ساخت این فیلم از دوربین دیجیتال استفاده کردید.این مسئله چه تأثیری بر شیوه کارتان داشت؟
این موضوع در ساخت فیلم بسیار مؤثر بود، چون به من اجازه استفاده آسان از منابع اینترنتی را میداد. در اینترنت حتی یک سایت به نام لگوفست وجود داشت که تمامی این ماجرا را به کمک اسباب بازی لگو بازسازی کرده بود البته من بهدلیل وجود کپی رایت نمیتوانستم از آن استفاده کنم.
- آیا در این منابع اینترنتی تصاویر ویژهای از سربازان آمریکایی وجود داشت که شما بتوانید بهعنوان الگو از آنها استفاده کنید؟
خیر تمامی اطلاعات من برای ساخت این فیلم از منابع متنوع بود و الگوی خاصی برای این شخصیتها نداشتم.من به واسطه اینکه نمیخواستم برای کسب حق کپی رایت هزینهای صرف کنم، ناچار بودم از خیلی چیزها چشم پوشی کنم و این هم یکی از آن موارد است.
- آیا بهدست آوردن حق کپی آنها مشکل است؟
بله به خاطر اینکه کسانی که حقوق این مسائل را در اختیار دارند به شکل غیرحرفهای با مسئله برخورد میکنند و تهیه کنندهها هم میانه خوبی با این افراد ندارند.
- برخی از منتقدین مطرح کردهاند، تصویری که شما از سربازان آمریکایی ارائه داده اید، صرفا آنها را مقصر این جریان نشان نمیدهد و این سربازان هم به نوعی قربانی این موضوع هستند.
فکر نمیکنم که این طور باشد احتمالا منظور آنها چیزی شبیه فیلم تلفات جنگ بوده است ولی من در این فیلم بهطور ویژه تأکید کردهام که آنها همچون سیبهای کرمویی هستند که در شرف فساد کامل قرار دارند و در یک سکانس طولانی در لابلای حرفهای آنها این موضوع کاملا مشخص است.
من در مورد حوادثی از این دست در تاریخ آمریکا بررسیهایی انجام دادم و نمونه خوب آن قتلعام جوزف یابلونسکی کارگر معدن بود که همراه خانواده اش در دهه 1980 به قتل رسید.برای انجام این قتل نیز آنها مدتها بهدنبال یافتن افراد مناسبی بودند که بتوانند این قتلها را همانطور که مدنظر است انجام دهند، چرا که انجام قتلهایی از این دست نمیتواند از عهده هر کسی برآید.
- آیا دوره خدمت نظام را در جوانی گذراندید؟
خیر، ولی پدر من در دوران جنگ دوم جهانی در یک کشتی پزشکی در اقیانوس آرام خدمت میکرد ولی نکته جالب این بود که هرگز در مورد تجربیاتش در کشتی صحبت نمیکرد و این مسئله بسیار مهمی است که شما هیچ وقت نمیتوانید در مورد تجربیات واقعی سربازها اطلاعاتی داشته باشید.
مورد خاص آن مربوط به چارلی دارنینگ میشد که من از او در یکی از فیلمهای ابتدای کارم استفاده کرده بودم و گرچه میدانستم که او زمانی در جنگی حضور داشته اما مدتها طول کشید که بدانم او در جنگ دوم جهانی جزو سربازانی بوده که نشان شجاعت دریافت کرده است ولی او همیشه به نوعی برخورد میکرد که گویی یک سرباز عادی بوده و تجربه چندانی ندارد.
یکی دیگر از فیلمهای کوتاهی که من اخیرا دیدهام و به شدت من را تحتتأثیر قرار داد فیلم دیجیتالی اتاق اورژانس بغداد بود.من خودم سابقه حضور در اتاق اورژانس را دارم و میدانم که شرایط در این شهر تا چه حد سخت بوده است.
هفته نامه نیوزویک
نوامبر 2007