کیهان برزگر . استاد روابط بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« استراتژی «نگاه به درون» روش مواجهه با ترامپ»نوشت:
در آخرین تحول مربوط به برجام، وزیر امور خارجه کشورمان، دکتر ظریف، در مصاحبهای با رسانههای بینالمللی میگویند «حدس میزنم دولت آمریکا پایبندی ایران به توافق هستهای را تأييد نخواهد کرد». این احتمال وجود دارد؛ چون دونالد ترامپ علاوه بر اینکه خواهان «اوبامازدایی» از سیاست داخلی و خارجی آمریکا در تمام زمینههاست، تمرکز اصلی ضدیت خود با ایران را بر مبنای مهار نقش منطقهای کشورمان قرار داده که به طور سنتی تمرکز اصلی آمریکايیها در تنظیم روابط با ایران بوده است؛ اما سیاست کشورمان در برخورد با این وضعیت چگونه باید باشد؟ یک روش مواجهه با این سیاست احتمالی ترامپ، توسل به استراتژی «نگاه به درون» است که از یک دهه گذشته هم به نوعی زمینههای آن در سیاست خارجی کشورمان پدیدار شده است. این استراتژی مبنای تقویت قدرت ملی ایران در عرصه منطقهای و جهانی را بیش از هر چیز در «خوداتکایی اقتصادی» و «بهرهبرداری از برتری ژئوپلیتیک» خود میداند تا از این طریق نقش و ارزش استراتژیک ایران در عرصه سیاست خارجی افزایش یابد.در حوزه اقتصادی، تمرکز این استراتژی بر تعامل با دنیای خارج برای جذب سرمایهگذاریها بهویژه در حوزه انرژی و از این طریق افزایش ظرفیتهای ملی اقتصادی برای توسعه اقتصادی کشور قرار دارد. در حوزه سیاسی هم بهرهبرداری از برتری ژئوپلیتیک برای تقویت رویکردهای تعاملی و تلاشهای جمعی و چندجانبهگرا برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه حائز اهمیت میشود. بر همین مبنا بوده که پیشازاین دکتر ظریف، وزیر امور خارجه، دو اَبَراولویت سیاست خارجی ایران را تمرکز بر مسائل اقتصادی و تقویت روابط در حوزه همسایگی تعریف میکند.کارشکنی فزاینده دونالد ترامپ و آمریکا در اجرای اصول برجام و بازگشت دولت او به سیاستهای هدفمند مبتنی بر مهار قدرت منطقهای ایران از طریق تهدید و فشار سیاسی، در سخنرانی اخیرش در سازمان ملل آشکار شد (مانند زمان جورج دبلیو بوش) و این درس مهم را در پی داشته که بهترین روش برای مقابله با سیاستهای خصمانه آمریکا تکیه بر منابع قدرت ملی کشور است. اکنون بهانه اصلی ترامپ برای تمدیدنکردن برجام این است که ایران به روح برجام پایبند نبوده است.
از نگاه او نتیجه برجام که بايد مهار قدرت منطقهای ایران در چارچوب روندهای سیاسی-امنیتی مد نظر آمریکا را در بر داشته باشد، درست نتیجه برعکس داشته و بر نقش و قدرت منطقهای ایران افزوده است. البته این فرضیه آمریکاییها از اساس بر یک مبنای اشتباه قرار گرفته است؛ چون توافق هستهای همانگونه که وزیر خارجه کشورمان میگوید، ارتباط چندانی به مسائل منطقهای ندارد. قبلا هم گفتم که برخلاف برخی دیدگاههای غالب، مسائل منطقهای، ایران و آمریکا را از هم دور میکنند. این نه الزاما به دلیل دشمنی مداوم دو کشور، بلکه به دلیل جبر طبیعی منطقه و تضاد نقشهاست. دو کشور برداشتهای کاملا متفاوتی از روشهای حل مشکلات منطقهای، برقراری ثبات و امنیت، شکلگیری منشأ تهدیدات، مبارزه با تروریسم مثلا با داعش و... دارند. تجربه روابط بینالملل هم نشان میدهد که یک قدرت منطقهای هیچوقت نمیخواهد موقعیت و نقش مستقل و تأثیرگذارش را به نفع رقبای فرامنطقهای خود تعدیل کند. اتفاقا گسترش روابط اروپا، روسیه، ترکیه، چین و هند و دیگران با ایران بعد از برجام بیشتر به دلیل همین ظرفیتهای مستقل منطقهای کشورمان بوده است.
پیشازاین ایران به این تصمیم درست و استراتژیک رسیده بود که حل معضل هستهای با قدرتهای جهانی بهویژه آمریکا بر ظرفیت قدرت ملی ایران به نفع توسعه و ثبات کشور میافزاید. بر همین مبنا، زمینههای توافق هستهای حتی قبل از دولت حسن روحانی و در یک روند چندساله فراهم شده بود. در واقع، این روند مذاکرات هستهای بود که گفتمان سیاست داخلی را به سمت عملگرایی و تعادل در سیاست خارجی تغییر داد.اکنون هدف اصلی استراتژی «نگاه به درون» افزایش ظرفیتهای استراتژیک ایران در یک محیط رقابتی از طریق حمایت متقابل اقتصاد و سیاست خارجی کشور از یکدیگر است؛ یعنی تکیه همزمان بر ظرفیتهای اقتصادی داخلی و پیشبرد سیاست تنوعسازی روابط اقتصادی با منطقه و جهان برای تقویت قدرت متناسب اقتصادی که قادر به پشتیبانی از نوعی از سیاست خارجی مداوم، منافعمحور و مبتنی بر اصول باشد که قدرت ملی ایران را در عرصه منطقهای و جهانی افزایش دهد.مسائل منطقهای بهویژه ظهور تروریسم و افراطگرایی تکفیری از نوع القاعده و داعش، چالشهای جدیدی برای دولت ملی ایران با قرنها سابقه تاریخی و تمدنی به همراه آورده است. واکنش ایران به این تهدیدات مثلا در سوریه و عراق به صورت «پیشگیری» از تهدید از طریق واکنش سریع به تهدیدات در منطقه با بهرهبرداری از موقعیت برتر ژئوپلیتیک خود بوده است. بیطرفی ایران در بحران قطر و مخالفت آن با همهپرسی اخیر استقلال اقلیم کردستان عراق، بهدرستی بر مبنای تأثیرات منفی آنها بر ابعاد گستردهتر بیثباتی در منطقه بهویژه مبارزه با تروریسم قرار دارد که تداوم آن میتواند به بهای توسعه و امنیت کشور باشد. نهایتا اینکه هدف عمده ترامپ از تمدیدنکردن برجام، ارسال این پیام است که آمریکا به سیاست سنتی خود در منطقه یعنی مهار قدرت ایران وفادار میماند. در این شرایط، بهترین سیاست برای ایران تمرکز بر استراتژی «نگاه به درون» است که با تکیه بر منابع قدرت ملی تلاش میکند تا ظرفیتهای مستقل اقتصادی و سیاسی- امنیتی کشورمان را برای یک سیاست خارجی فعال، تعاملی و چندجانبهگرا در جهت مواجهه با ترامپ فراهم کند.
- تقويت حركت جبههاي چپ و راست
مرتضي مبلغ عضو شوراي مركزي حزب اتحاد ملت ايران در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
امروز احزاب، جايگاه قدرتمندي در سپهر سياسي كشور پيدا نكردهاند. اصلاحطلبان و اصولگرايان به دليل همين مشكل با تكثر احزاب و تشكلهاي سياسي مواجه هستند كه هيچ كدام كارآمدي لازم را ندارند. جريانهاي سياسي اصلي كشور بر اين اساس براي اينكه بتوانند وضعيت مناسبتر و بهتري را به دست بياورند بايد دو اقدام اساسي را به سرعت در صدر سياستگذاريهاي خود قرار دهند. اول آنكه احزابي كه از اصالت و توانمندي بيشتري برخوردار هستند با سرعت و جديت تمام اهتمام خود را براي بالا بردن ضريب قدرت و توان تشكيلاتي شان هزينه كنند و شاخصهاي يك حزب كارآمد را آهسته و پيوسته براي خود ايجاد كنند. دوم آنكه احزاب اصلاحطلب و اصولگرا در سطح كلان حركت جبههاي موثري را در خود ساماندهي كرده و نوعي وحدت راهبردي را دنبال كنند. اصلاحطلبان در اين سالها سعي كردند كه ضمن تقويت جوهر حزبي در قالب فرآيند جبههاي ذيل شوراي عالي سياستگذاري حركت كنند و البته بايد به اين مساله اعتراف كرد كه جريان سياسي اصلاحات در حال حاضر در آغاز حركت جبههاي خود قرار دارد و بايد براي تقويت آن برنامهريزي و اقدامات جديتري صورت پذيرد.
براي عملياتي كردن اين اتفاق تعيين راهبردهاي حركت جبههاي و شاخصهاي روشن و شفاف براي آن ضرورت دارد. به اين ترتيب شرايط و سازوكارهايي از نظر تشكيلاتي، سازماندهي و نحوه مديريت بايد تبيين شود تا همافزايي در اردوگاه اصلاحات هر چه بيشتر اتفاق افتد. حركت جبههاي وضعيت مناسبي براي سامان دادن تشكيلاتي اصلاحطلبان و رفتن به سمت احزاب فراگير خواهد بود. اصولگرايان هم به عنوان يك جريان مهم سياسي با همين مكانيزم ميتوانند از بنبستي كه در آن گرفتار شدهاند خارج شوند. ضرورت وجود استانداردهاي فعاليت جبههاي و انضباط تشكيلات سياسي بيشك مديريت كشور را بهبود خواهد بخشيد. امروز كمتر كسي در دو جناح اصلي سياسي كشور پيدا ميشود كه بر اين مساله معترف نباشد كه مديريت كشور با احزاب موثر و فراگير به مراتب داراي محاسن بهتري نسبت به مديريت بدون احزاب مقتدر است. از همين رو دو جناح كشور بايد چند حزب قوي و بزرگ داشته باشند تا هر يك پايگاه اجتماعي و طبقاتي خاص خود را در جامعه نمايندگي كنند.
حركت جبههاي اصولا در ادبيات سياسي حركتي موقتي و اقتضايي است. در برخي از مقاطع به دليل مسائل ملي احزاب تشخيص ميدهند كه در آن مورد خاص اجماع داشته باشند و هماهنگ عمل كنند. وقتي موضوع منتفي شد يا هدف محقق شد، حركت جبههاي هم از بين ميرود. در شرايط امروز جامعه حركت جبههاي در ايران معنايي فراتر از معناي متعارف آن در ادبيات سياسي پيدا كرده و بايد پيدا كند. در حال حاضر بايد جريانهاي سياسي وحدت فراگير را در اردوگاه خود محقق كرده تا بسترهاي تحقق تحزب در كشور فراهم شود. از سوي ديگر احزاب بايد با از خود گذشتگي منافع ملي را دنبال كنند و هر دو جناح كشور بايد تلاش كنند تا خود را در قالب احزاب فراگير شكل دهند. اساسا حركت جبههاي نميتواند اصالت دايمي پيدا كند.
اين هم خود نوعي انحراف خواهد بود كه دايما همين يك نوع حركت دنبال شود. در اين صورت شاهد نوعي عقبگرد در كشور خواهيم بود. بنابراين حركت جبههاي در شرايط امروز دو ويژگي دارد. اول اينكه اقتضاي زمان است و دوم اينكه بايد بسترساز شكلگيري تحزب در كشور شود. غفلت از اين دو هدف به ضرر كشور خواهد بود.
در چنين شرايطي ميتوان اميد داشت كه با اقدامي موازي يعني تقويت احزاب و پيگيري حركت جبههاي به سمت ايجاد تشكيلات كارآمد و نظام حزبي پيش برويم.
- ابرشهيد دهه هفتادي
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
نکتهاي هست... ؛ و آن اين که در روز جزا، همه ما به شهيدان راه حق غبطه ميخوريم، افسوس. و يا ليتنا کنا معهم فنفوز فوزاً عظيما...؛ اين قبول، ولي شهيدان نيز به مقام عباس عليه السلام رشک خواهند برد. شهيدي که بي سر و بي دست، «يک تنه» غوغاي سرتاسر تاريخ شد. و در اين ميان، و از ميان شهيداني که همه ما به مقام آنها غبطه خوردهايم و خواهيم خورد، شهيد جوان هفتاد و يکي، از نجفآباد اصفهان، در يک موقعيت عباسوار، ناگهان يک «غوغاي سرتاسر» شد، و باز اين محرم بود که اسلام را در هياهوي زنجيرهايهاي بيحيا و غربزده، زنده نگاه داشت، و تبليغات معاويه صفت آنها را شست و برد.
ما در جريان نسل سوم شهداي وطن، در جبهههاي دور دست حريم آل الله، سرداران بزرگي را از پير و جوان تقديم کرديم که به مقام تک تک آنها و خانوادهها و فرزندان مطهرشان رشک ميبريم و تقديم احترام ميکنيم؛ و يا ليتنا کنا معهم فنفوز فوزاً عظيما...؛ اين قبول، ولي از ميان همه آنها، يک شهيد جوان هفتاد و يکي، عباسوار، بيدست و بيسر، «يک تنه»، «غوغاي سرتاسر» اين موطن شد.
ظاهر ماجرا اين بود که مشهد و تهران و اصفهان و نجفآباد، به قيامت کبرا بدل گرديد، و هر يک از اين شهرها مراسمي را در خاطر خود ثبت کردند که نمونه کامل عيار آن را پيشتر نديده بودند. بله؛ ظاهر ماجرا اين بود، و همين ظاهر، عظيم و آيت حق شد.
ولي، بيش از اين ظاهر تابناک، باطن ماجرا اين بود که در مراسم تدفين اين شهيد رفيع، از سر تا سر ايران به نجفآباد شتافتند، و اين، نشان ميداد که کل ايران، موطن شهيدان، براي اين شهيد جوان هفتاد و يکي، به علامت احترام به پا خاست. حقيقتي که کمتر ديده شد و پوشش رسانهاي چنداني نيافت.
براي برخي، همچون اهالي يکي از روزنامههاي رنجيرهاي و «آمد نيوز»، اين، نشان از توطئه دروني سرداران سرسپرده وطن داشت؛ بله آنها که توطئههاي بيروني را توهم ميدانند، به درون که ميرسند، دنبال «پشت صحنه» ميگردند، و همه چيز را توطئه ميبينند و ذهن «روشنفکر» خود را براي فهم حکمت ژرف ماجرا به زحمت نمياندازند. خب؛ به قول جلال، تقصيري ندارند؛ روشنفکر هستند ديگر، و از آنها بيش از اين توقعي نيست...
بله؛ براي برخي، التفات عظيم مردم اين موطن به شهيد محسني حججي، جوان هفتاد و يکي، ناشي از کجفهمي مردم يا دسيسه سرداران سرسپرده وطن است. ولي، براي اهل ايمان، که جمله امير المؤمنين عليه السلام را به ياد سپردهاند که «خداوند را در سستي عزمها يافتم»، هوش و حواس را به سمت «غيب» معطوف ميدارند؛ «ذلک الکتاب لاريب فيه؛ هدي للمتقين؛ الذين يؤمنون بالغيب».
شهيد محسن حججي جوان هفتاد و يکي، بيدست و بيسر، «يک تنه»، به يک جنبش عظيم فرهنگي بدل شد، که حيثيت «آمد نيوز» و رنجيرهايها را شست و برد. در فهم پديده شهيد جوان هفتاد و يکي، ذهن مؤمن از ذهن سست ايمان متمايز ميشود. اين که وقتي جواني ملهم از شهادت ثار الله عليه السلام، خالصانه از خدا ميخواهد تا شهادتش، ريختن قطره قطره خونش، موج آفرين شود، دستي از غيب براي استجابت دعاي معصومانه و خالصانه او بر ميآيد که، حتي، نحوه بريدن سر او توسط اشقيا شرايط يگانه تاريخي را رقم بزند که
آنچه او خواست را من حيث لايحتسب فراهم کند. قطره قطره قطره و ذره ذره ذره خون مطهر آن شهيد آرام و مطمئن، در صحنهاي بزرگ مکرراً رؤيت شد و ضمن اشک و دريغ، از فرط عظمت و شکوه، خاطره شهادتهاي راز آميز کربلا را زنده کرد. خدا به همه ما از آن روزيهاي «من حيث لايحتسب» عنايت بفرمايد و حيات و ممات ما را همچون حيات و ممات محمد و آل او عليهم السلام، مبارک گرداند. آمين.
- محرم است رفیقان، نفسی تازه کنیم
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
امام رضا فرمود اگر خواهان شریک شدن در ثواب حسین علیهالسلام هستی، هر وقت یادش افتادی بگو «یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم فوزاً عظیماً... » ای کاش من با شما همراه بودم و به همراهتان به پاداش و پیروزی بزرگ میرسیدم.(1) این کمترین کاری است که از ما ماندگان بر میآید و آرزویی است که بر جوانان عیب نیست ولی آنان که عمرشان ریشه در خاک گرفته، خود میدانند که سنگین است. سنگین است جوانانی نورسیده در شبی، ره دهها ساله پیمایند و دهها سالههایی هنوز در خم یک کوچه گرفتار باشند. رفیقان؛ سنگین است ببینی آنانکه دیر آمدند، زود رفتند و از ما نشستگان، کسی سراغی نمیگیرد. سنگین و سخت است عاشقان، که در معرکه مدعیان عشق، نورستگان محبت را انتخاب کنند. سخت است مؤمنین، در زمانهای که از صف آخر مخلصین را گلچین میکنند ما در صف اول تقلای جا کنیم. سخت است پشت تابوت جوانان قدم زدن برای آنکه در این راه مویی سپید کرده است.
محرم است رفیقان نفسی تازه کنیم و گره بغض از گلو باز کنیم. محرم است و برکت حسین است که عالم را مبارک نموده که حسین نور عالم است و اگر او نبود، دنیا برامان طاقتفرسا بود و بهشت بیمسمی. آنکه پدرش پدر خاک و مادرش مادر آب، خود دفن نشد و تشنه جان داد ولی قرنهاست که خاک زمین را به عرش و خلایق لایق را به خدا رسانده است. تنها او که کشتی نجات است و در هدایت انسانها اسرع و اوسع است میتواند خیل آخرالزمانیان را بسامان کند. محرم است مؤمنین خیمه عزا به پا کنید که سرادق ملکوت سیاهپوش گشته و ملائک پیراهن خونین یوسف فاطمه را که دست به دست انبیاءست و چشم از آن روشن میکنند، از عرش آویختهاند و تا روز عاشورای هر سال، این شمیم حسین است که چون شیشه عطری که درش گم شده باشد عالم را مدهوش خود میکند و پس از آن نیز یاد مصیبتهای او آتش زیر خاکستر دلهای عاشق است که فرمود از قتل او حَرارَهًًْ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ أبَداً.(۲)
ای مردمان! این حسین است که آموزگار آدمیان است و تا ابد رسم جوانمردی و آزادگی به پاکان روزگار میدهد و هرکه درس از او نگرفت طومارش را روزگار سختی، به سختی به هم پیچید. آنکه در فتنهها و حوادث و گردنهها، الگو نداشت، عاقبتی جز حسرت ندارد. درس حسین درس زندگی است. درس چگونه زندگی است. زندگانی، نه زنده مانی. زندگی قیمتی، نه زندگی به هر قیمتی. در مکتب حسین است که مرگ با عزت بر زندگی با ذلت میچربد. و در مکتب او سردادن بر سرافکندگی میارزد. در مکتب حسین، مرگ سرخ برتر از حکومت ری میگردد. در مکتب حسین است که دست دادن به راه او، بر دست دادن با دشمنش شرف دارد. و این حسین است که امان عالم است نه اماننامه شمر و یزید. و هرکس به اماننامه دشمن دلخوش گشت، رسوای عالم گشت و جز ذلت و خفت و خسران تاریخی چیزی به کف نگرفت که صراط حق صراط حسین است والسلام.
محرم است و به لطف انقلاب عظیم خمینی که روح خدا بود و بسیجیانش که حواریونش بودند، عالم کمکم حسین را میشناسد. اگر انقلاب ما بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست، دفاع مقدس ما نیز بینام و نشان حسین، با جنگهای جهان قابل تمیز نیست. آنکه فرق دفاع مقدس با جنگ را نمیداند، فرق اسلام ناب با بدلیجاتش را نمیداند و فرق مروارید را با خرمهره. آنها که جنگ تحمیلی بعثیان علیه ایران را جنگ مسلمان با مسلمان میدانند، قرآن نمیخوانند(۳) و در فهم جمل و صفین و نهروان نیز درمیمانند. اگر در آن معرکه هشتساله، حقانیت با رزمندگان این ملت نبود، قهرمانان افسانهای، سلحشوران و جوانمردان جهان، سرداران ما نبودند. جهانیان بیدار، حسین را میشناسند که پای عزتشان ماندهاند. اگر شور حسین نبود کجا لبنان و سوریه و عراق و یمن و بحرین و نیجریه و شیعیان حجاز و افغانستان، سالیان متمادی مقاومت و مبارزه میکردند؟
امروز طنین حسین از آمریکا به گوش میرسد گوش کنید. صدای عاشورا را در انگلیس نمیشنوید؟ این به این معنی است که حب حسین در خانه شمر و یزید نیز رفته است و اهل آن خانه نیز هوای حسین به سر دارند. گمان مبرید که زوزه کدخدای زمینگیر شده بیجهت است. و گمان نکنید پریشانگویی و مهملسرایی سران صهیون که محبوب پنگوئنها و ترامپ است، بیسبب است. امروزه برای علیاصغر حسین، روز جهانی گذاردهاند و دنیا به احترامش، کودک خود را سرِ دست میگیرند. دنیا حیرتزده اربعین هر ساله حسین است. امسال را ببینید که لشگر ارباب چهها میکند. نام حسین، بانگ آزادی است کز خاوران خیزد و فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد و اعلام طوفانهاست کز هر کران خیزد. و آتشفشان محبین حسینی و مقلدین خمینی است که دودمان شیطان را به باد میدهد. و استقامت 39 ساله مردم ایران اکنون به الگوی جهان تبدیل گشته است.
ای کاش به آن اندازه که خارجیان به انقلاب و امنیتمان غبطه میخورند، برخی از مدیران مدعی که موی تجربه در آسیاب آمریکا و انگلیس سفید کردهاند، به داشتههامان غیرت میداشتند تا پای قدرتمند خود را با عصای کج دشمن عوض نکنند و میدانستند، عمرسعد به طمع ملک ری به ابن زیاد دل بست و ابن زیاد به طمع عراق به یزید خود را فروخت و کدخدا یزید ریسمان آمالشان را برید. آنکه به عزت حسینی پشت کرد تا ابد در حسرت از کف دادهها ماند. حسین زنده است و زنده میماند چراکه حیات بشر بسته به اوست. او آرمان آزادیخواهان عالم است. نمیتوان با او بود و دل در گرو غیر او داشت. همانگونه که نمیشد نماز را به علی اقتدا کرد و بر سفره معاویه نشست. آنکه مدعی است با علی است ولی همنشین فتنهگران است، نمیفهمد معنی «ما جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه»(۴) را و گویی تاریخ را نمیداند که گاهی سقوط نتیجه سکوت و سکونی بود که برای خدا نبود.
امسال دفاع مقدس ایرانیان از انقلاب اسلامی مصادف با دفاع مقدس حسینیان از اسلام شده است. که هر دو از یک جنسند و به یک هدفند و هر دو جهانیاند و 8 سال دفاع مقدس مردم رشید ایران را شاید بتوان اولین تجربه پیروزِ نشأت گرفته از قیام حسینی دانست و قرار است الگوی قیامات اصلاحگرایانه مظلومان باشد. حسین، آرام جانم، سر برآر و امت جدت را ببین که چگونه گرفتار طاعون صهیون شده است و هر روز با حیلتی جدید و خباثتی نو، مسلمانان را تکهپاره میکند. برخیز و ببین آن کژراهه و اعوجاجی که در دین خدا به وجود آمد و امروز به وهابیت رسیده، چگونه مسلمانان را به وبای سعودی مبتلا نموده است. برخیز ای که بر مناره نی اذان مظلومیت سر دادی، برخیز و اذان وحدت و پیروزی بگو و ما مردگان این جهان مادی و مادون را زنده کن. برخیز که عاشقان تو کم نیستند و ببین چگونه جمجمه به خدا سپردهاند و بسم الله و بالله و علی ملة رسولالله، در این بزم عاشقانه، عارفانه سر میاندازند.
حسین مولای مظلومان عالم، برخیز و سیل رفیقان حججی را ببین که برای انتقامش آرام ندارند. اکنون هزاران هزار لشگر لبیکگوی شیعه و سنی داری. از فاطمیون و زینبیون و علویون و حزبالله و حشدالشعبی و انصارالله و ارتش دلاور و... گرفته تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به کوری دشمنان برای تو نیرو میسازد تا روز روشن را بر اولاد یهودا تیره و تار کنند. بیچارگان و بدبختان بزدل چه میگویند و از پرچم بلند و برافراشته این سپاهت چه میخواهند. عزت ندارند و شرافت نمیشناسند. فرمانده؛ ببین که ادامه راه تو، روزهایمان را به هم دوخته و روزگارمان را حسینی نموده و نام و یاد تو از لبهامان نمیافتد. قربان آن شهید که به حق جان نثار کرد / اسلام را به دادن جان پایدار کرد / کاخ ستم به اوج فلک سر کشیده بود / با سیل خون خویش خراب آن حصار کرد / آموخت درس رادی و مردانگی به خلق / با نهضتی که آن شه والاتبار کرد. با این اشعار و شعار است که دشمنان ریز و درشت ما، نمیتوانند هیچ غلطی بکنند و سیل خون و اشکی که از عاشورای تو در تاریخ روان گشته است کاخ ظلم ستمگران را فروخواهد برد.
نظر شما