با گذشت سالهاي زياد از انتشار جنگ و صلح، همچنان اين رمان مشهور خوانده ميشود و همچنان نبوغ نويسندهاش خيرهكننده است. قرن نوزدهم دوران رمانهاي پر حجم بود. برخي از رمانهاي مشهور آن سالها، امروز بيش از حد مطول و كشدار بهنظر ميرسند ولي جنگ و صلح طولاني نيست، عظيم است. رماني با كاراكترهاي پرشمار كه تكتكشان چيدمان استانداردي در دل اثر دارند. اغراق نيست اگر بگوييم هيچكدام از شخصيتهاي جنگ و صلح اضافه نيستند و هركدام را كه بخواهيم حذف كنيم به رمان لطمه زدهايم.
سامرست موام، تولستوي را نويسندهاي مادرزاد ميدانست. نويسندهاي كه با غريزهاش مطالب را با موثرترين و شيواترين و جالبترين شيوهاي كه بتواند بيان ميكرد. ماكسيم گوركي به لحاظ ايدئولوژي با تولستوي اختلاف نظرهاي زيادي داشت ولي در مواجهه با خالق جنگ و صلح و آنا كارنينا، اختلافنظر سياسي چه اهميتي ميتوانست داشته باشد. خاطرهاي كه سالها پيش از گوركي درباره تولستوي خواندم را اينجا نقل ميكنم؛
كورگي ميگويد: با تولستوي كنار دريا قرار داشتم. به نزديكي ساحل كه رسيدم هم زمين را ميديدم، هم دريا و هم تولستوي؛ نزديكتر كه شدم در افقم ديگر زمين نبود و تنها دريا را ميديدم و تولستوي را. در اين فاصله پيش خودم فكر كردم كداميك عميقترند؟ دريا يا تولستوي؟!
رمان تولستوي به جنگ فرانسه و روسيه در قرن هجدهم ميپردازد. البته جنگ و صلح روايت تاريخ نيست و تولستوي رخدادي واقعي را دستمايه خلق اثرش قرار داده و جهانش را خلق كرده است؛ جهاني كه در آن حماسه از دل پيروزي اخلاقي متبلور ميشود. جهاني با شخصيتهاي زنده و ملموس و فضايي كه تولستوي در ترسيمش استادانه عمل كرده است.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما