بسياري از اسناد و پژوهشگران اين شهر را دهي خواندهاند از قراي شهر آباد و پررونق و تاريخي ري و از ديگر سو در اين سالها يافتههاي گاه و بيگاه باستانشناسان درپي اثبات هويت صدها و هزارانساله براي آن برآمدهاست. اما به راستي تهران از كجا آغاز ميشود؟ چه چيز، آن شهرك كماهميت را اينچنين به متن حوادث روزگار كشاند و براي قرنها صحنه رفتوآمدها و رويدادها و تحولات تاريخي ايران كرد؟ اين پرسش طي سالها از سوي پژوهشگران، مورخان و باستانشناسان با پاسخهاي مختلفي مواجه شده است، اما بهنظر ميرسد، چه تهران را شهري داراي سوابق كهن تاريخي و باستاني بدانيم و چه تاريخ آن را به همين چند سده اخير محدود كنيم، نميتوان انكار كرد كه اگر سرسلسله قاجاريه چشم عنايت بهمنظور پايتختي به آن نميدوخت، در يك فراموشي تاريخي، امروز هيچكس براي اين شهر در جستوجوي تاريخ هزاران ساله نبود.
- تهران تا پيش از پايتختي
نخستين بار كه منبعي در تاريخ ذكري از تهران به ميان آورده، مربوط به درگذشت يكي از اهالي نامدار اين شهر در سال 261ه.ق به نام ابوعبدالله محمدبن حماد تهراني رازي است كه از محدثان مشهور عصر خود بود. حدود 200 سال بعد، در سال 463ه.ق تاريخ درگذشت اين شخص در كتاب «تاريخ بغداد» ثبت شده و اين براي نخستينبار است كه ردي مكتوب از تهران در منابع ميتوان جستوجو كرد. اما سخن از شهر تهران با تأخر بيشتري همراه است و تا عبور سياحان سفرنامهنويس از اين شهر، همچنان ذكري از آن در منابع وجود ندارد. باغهاي معمور، ميوههاي مرغوب و هواي مطبوع تهران اشاراتي است كه بعدها در يادداشتهاي سفرنامهنويسان در رابطه با تهران، ميتوان جستوجو كرد. نخستين اين آثار «فارسنامه ابن بلخي» است كه در اشارهاي كوتاه از ميوههاي تهران و بهويژه انار آن به نيكي ياد ميكند. شهرت ديگري كه تهران در فاصله ورود به منابع تا رسيدن به پايتختي پيدا كرد، به سبب دستبردهاي متعدد ياغيان آن به كاروانهايي بود كه در تجارت با شهر پررونق ري از آن منطقه گذر ميكردند.
مقارن با حملات متعدد و ويرانگر مغولان به ري، اين شهر شهرت و اهميت خود را از دست داد و ديگر هرگز نتوانست با آن شكوه گذشته به صفحات تاريخ بازگردد، اما همزمان، ستاره اقبال تهران درخشيدن گرفت. مردمان آواره و كاروانيان خسته در جستوجوي مأوايي تازه به جاي ري، عازم تهران شدند. به اين ترتيب تهران شايد حيات نوين خود را برخلاف بسياري از شهرهاي آباد تاريخي ايران مديون حمله مغولان باشد.
نخستين اقبال جدي را در ميان حكومتها، سلسله صفويه و شخص شاه طهماسب به تهران داشت. بنابراين در زمانيكه قزوين پايتخت ايران بود، به شهري امن و معمور بر سر راه آن نياز بود تا هم امكان دفع حملات دشمنان فراهم شود و هم مايحتاج پايتخت از طريق آن تأمين شود. با توجه به اقبالي كه تهران پيشتر به واسطه نابودي ري يافته بود، اين شهر مورد توجه شاه طهماسب قرار گرفت. به همين مناسبت در سال 961ه.ق به فرمان وي حصار صفوي با 4 دروازه گرداگرد شهر كشيده شد. بنابراين به مرور، شهر تهران اهميت يافت و با اين حصار جديد بر امنيت آن افزوده شده و ساكنان تازه هر لحظه از راه ميرسيدند و به رونق شهر ميافزودند. همين اهميت باعث شد كه شاه عباس براي تهران بيگلربيگي تعيين كند كه اين امر به گسترش تأسيسات شهري انجاميد. روند رو به رشد شهر در دوره افشاريه نيز ادامه پيدا كرد. نام شهر در منابع اين دوره در مسير اردوكشيهاي نادر بيشتر از گذشته به چشم ميخورد. پس از آن مشهور است كه كريمخان زند تهران را بهمنظور پايتختي درنظر گرفته بود ولي بعدا از آن صرفنظر كرد.
- تولد تهران
اگرچه تمامي آنچه گفته شد، به روند تدريجي اهميت يافتن شهر تهران اشاره دارد، نميتوان انكار كرد كه اين شهر هنگام انتخابشدن بهعنوان پايتخت ايران، يكي از شهرهاي نه چندان مهم ايران به شمار ميرفت و از لحاظ فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي از ديگر شهرهاي بزرگ آن زمان مانند اصفهان، شيراز، تبريز و كاشان عقبماندهتر بود. با اين حال آغامحمدخان ترجيح داد از پايگاه ايلي خود در استرآباد دور نيفتد. به اين ترتيب در سال 1200ه.ق (1164ه.ش) نخستين شاه در تهران تاجگذاري كرد و به نام او در اين شهر خطبه خوانده شد و از اين تاريخ تهران بهعنوان دارالخلافه ايران قرار گرفت. البته اين بهمعناي آن نبود كه بلافاصله زيرساختهاي مورد نياز يك پايتخت در اين شهر بنا شد؛ چرا كه تمام دوران حكمراني نخستين شاه قاجار، صرف نزاع با مدعيان داخلي، ترس از آغاز جنگ با روسيه و حفظ مرزهاي خود شد.
محلههاي شهر در اين هنگام عبارت بودند از: محله عودلاجان، محله چالهميدان، محله ارگ، محله بازار، محله سنگلج، محله عربها و محله يهوديها. از اين ميان، شاه، محلهارگ كه داراي چند بناي قديمي حكومتي مربوط به دوره زنديه ازجمله حصار و قنات بود و نسبت به ديگر محلهها مركزيت داشت را بهعنوان محل استقرار خود انتخاب كرد و در اين دوره تنها منطقهاي كه در تهران نسبت به گذشته آباد شد، همين محله بود.
جمعيت شهر هنگام انتخاب به پايتختي بين 10تا 20هزار نفر تخمين زده ميشود ولي در همين فاصله تا مرگ آغامحمدخان 15تا30هزار نفر برآورد شده است. تهران در حالي پايتخت شده بود كه عموم صنعتگران، پيشهوران و صاحبان هنر و حرف در ديگر شهرهاي بزرگ ايران مشغول بهكار بودند، اما بنابر نياز پايتخت و همچنين گسترش دستگاه ديوانسالاري و نظامي آن، به مرور بر شمار مهاجران به تهران افزوده شد. در اين هنگام بخش عمدهاي از شهر زير پوشش باغها و مزارع قرار داشت و براي ساخت زيرساختهايي نظير خيابان، كوچهها، گسترش بازار، افزايش ساختمانهاي دولتي، ايجاد مساجد و مدارس ديني، ساخت خانهها براي جمعيت روبه افزايش و... به مرور از حجم اين پوشش گياهي كاسته ميشد.
- تهران مدرن
روند تغييرات در تهران با آهنگ كندي از دوره فتحعليشاه آغاز شد. در اين زمان به سبب آغاز جنگهاي ايران و روس، مسئله ايجاد قشون در صدر دغدغههاي دولت قرار داشت و همين امر به افزايش جمعيت و زيرساختهاي نظامي در شهر منجر شد. اين روند در دوره محمدشاه نيز دنبال شد و روند رشد جمعيت ادامه پيدا كرد. تحول در سيماي شهر تهران از دوره ناصرالدين شاه به وضوح احساس شد. در اين زمان حكومت قاجاريه به ثبات نسبي رسيده بود و ميكوشيد با ايجاد تمركز بر قدرت خود بيفزايد. به علاوه در اين دوره شاه به مرور با مظاهر مدرنيته آشنايي پيدا كرد و اين امر به ايجاد ساختمانهاي جديد در شهر منجر شد. دارالفنون و مدارس جديد، دفتر روزنامه، حمام، عكاسخانه، مطعبه (چاپخانه)، مطبپزشك، رستوران، شفاخانه و بيمارستان و... بناهايي بودند كه رفتهرفته چهره شهر را دگرگون ميكردند.
- پديده اجارهنشيني
محلههاي شهر به مرور شكل ميگرفت و هر محله مكان استقرار يك گروه جمعيتي شد. شاه و خانوادهاش به همراه شماري از شاهزادگان و شماري از درباريان در ارگ اقامت داشتند. اين محله از كمترين وسعت در ميان محلههاي تهران برخوردار بود ولي بسيار سرسبز و آباد بود و بهترين خانهها در آن قرار داشت. محله بازار، محل استقرار كسبه و اهالي بازار بود ولي شماري از رجال دولتي نيز در آنجا زندگي ميكردند. بزرگترين محله تهران در آن زمان عودلاجان بود. شمار خانههاي اين محله در مقايسه با ديگر مناطق بيشتر بود و تعدادي از رجال و درباريان نيز به سبب نزديكي به محله ارگ در آنجا اقامت داشتند. همچنين اقليتهاي مذهبي ازجمله زرتشتيان، يهوديان و ارامنه در اين محله سكونت پيدا كردند. سنگلج در مقايسه با ديگر محلههاي شهر به استثناي ارگ، محلهاي اعياننشين به شمار ميرفت و اغلب بزرگان و درباريان، اين محله را براي سكونت ترجيح ميدادند.
چالهميدان اما به داشتن اهالي تندخو شهرت داشت و كمتر كسي از بزرگان اين محله را بهعنوان سكونتگاه انتخاب ميكرد. به اين ترتيب شمال و غرب شهر عمدتا به ثروتمندان اختصاص يافت و جنوب و شرق آن در اختيار نوكران و افراد كمدرآمد قرار گرفت. با افزايش جمعيت، كمبود محل اسكان براي مهاجرين تازه به وضوح احساس ميشد. به اين ترتيب افرادي كه به لحاظ مالي نيازمند بودند، تعدادي از اتاقهاي خانه خود را به اين جمعيت تازه از راهرسيده اجاره ميدادند. مطابق آمار در سال 1286ه.ق حدود 20درصد جمعيت شهر مستأجر بودند كه بيشترين آنها در عودلاجان سكونت داشتند.
- دردسرهاي اداره شهر
شهر بدون آنكه گنجايش جمعيت رو به ازدياد را داشته باشد، گسترش مييافت و از هيچگونه زير ساخت مناسبي بهمنظور بهبود كيفيت زندگي برخوردار نبود. بارونفيودوركورف يكي از ديپلماتهاي روسي كه مقارن با سلطنت ناصرالدينشاه از تهران ديدن كرده است، در سفرنامه خود به خوبي شرايط دردناك تهران در آن روزها را توضيح ميدهد: «خيابانهاي تهران از روزي كه اين شهر را ساختهاند، يكبار هم كه شده، جاروب نخورده است. تاكنون هيچكس نسبت به اينكار احساس نياز نكرده است و كسانيكه علاقهمند باشند، ميتوانند علم كالبدشناسي تمام جانوران را در اين خيابانها بياموزند. در جاي ديگري از جهان بهخاطر وجود اين كثافات مهلك، ممكن بود نيمي از سكنه تلف شوند ولي در اينجا خشكي هوا به قدري شديد است كه اجساد قبل از اينكه بپوسند غالبا خشك ميشوند. اين را هم بگويم كه انتخاب مكان براي بناي شهر تهران زياد مناسب نبوده است؛ شهري كه از هر سو به وسيله كوهها و تپههاي نسبتا دور و نزديك احاطه شده است و كاملا در گودي قرار دارد. بهخاطر وجود كوهها نسيمهايي كه به هوا لطافت ميبخشد، نصيب شهر نميشود ولي طوفانهاي شديد براي مدت طولاني تهران را در بر ميگيرد». اين وضعيت تقريبا تا دوره مظفرالدينشاه و انقلاب مشروطه كه به تأسيس اداره بلديه با قوانين و شرح وظايف مشخص بهمنظور كنترل و اصلاح امور شهر منجر شد، ادامه پيدا كرد.
منابع:
1) جعفر شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ج1، 1369.ژ
2) منصوره اتحادیه، اینجا تهران است، نشر تاریخ ایران، 1377.
3) داریوش شهبازی، برگ¬هایی از تاریخ طهران، ثالث، 1390.
نظر شما