بيمهها ـ جز تعداد محدودي آن هم در بخش بيمه تكميلي ـ خدمات مشاورهاي را تحت پوشش قرار نميدهند و اين مسئله با توجه به هزينههاي بالاي خدمات روانشناختي، باعث اكراه برخي شهروندان از مراجعه به مراكز مشاوره و روانشناس ميشود. مسئله ديگر، عدمتمايل مردان در مراجعه به روانشناس است و اين مسئله در حل مسائل خانوادگي، بيشتر نمود پيدا ميكند.
- اكراه مردان از مراجعه به روانشناس
كلينيكهاي روانشناسي و اتاقهاي مشاوران مملو از دختران و زناني است كه براي حل مشكلات شخصي و روابط بينفردي خود به روانشناس مراجعه ميكنند اما آن چيزي كه بهوضوح مشخص است «مراجعه كم مردان براي دريافت خدمات مشاوره و روانشناسي» است و چقدر اين جملات براي ما روانشناسان، تكراري و آشناست؛ «شوهرم براي مشاوره مراجعه نميكند و اصلا اعتقادي به مشاوره ندارد»؛ «نميدانم پسرم را براي آمدن به مشاوره چطور راضي كنم»؛ «همسرم نميگذارد به مشاور مراجعه كنيم. ميگويد مگر خودمان نميتوانيم مشكلمان را حل كنيم؟».
ضمن تأكيد بر اين واقعيت كه «امروزه مردم، بسيار بيشتر از گذشته از خدمات روانشناسي استفاده ميكنند» پاسخ به اين سؤال مهم كه «چرا مردان كمتر نزد روانشناس ميروند؟» را ميتوان از منظرهاي مختلف و دلايل گوناگون داد. چيزهايي كه در اين نوشته به آنها اشاره ميكنم برخي از مهمترين دلايل اين موضوع ـ از نگاه علمي و البته تجربي ـ است. شايد مهمترين دليل، داشتن «بينش شهودي روزمره» باشد. ما ايرانيان به دليل تفكر خودمدارانه باور داريم كه كليد حل مشكلات ديگران در اختيار ماست و راهحل، بسيار آسانتر از آن چيزي است كه علم روانشناسي با تحقيقات فراوان به آن رسيده است. اين انديشه محوري خودمدارانه را كه برخاسته از زندگي عملي روزمره است بينش شهودي روزمره مينامند كه به تجربه ديدهايم اين نوع بينش در مردان، بيشتر از زنان است. حتما شما هم جملاتي شبيه اين شنيدهايد: «من آنقدر تجربه دارم كه ميتوانم مشكلات همه زنوشوهرها را حل كنم»؛ «من آنقدر تجربه دارم كه ديگران از من مشاوره ميگيرند»؛ «من خودم روانشناسم» و... . اينها مصاديق بينش شهودي روزمره است. بينش شهودي روزمره مجموعهاي از باورها و اعتقاداتي است كه مستقيما بهعلت فعاليت روزمره انسان و به پشتوانه سنتهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه، ايجاد ميشود و گسترش مييابد و بدون ترديد، صحيح انگاشته ميشود!
«ميل به اقتدارگرايي مردان» نيز از دلايل مهم ديگر است. بسياري از روانشناسان ميگويند كه اگر يك چيز، مردها را از زنان متفاوت كند، آن يك چيز، ويژگي رقابتجويي و اقتدارطلبي مردهاست. مردها از اول كودكي ياد ميگيرند كه رقابتطلب باشند تا موفق شوند؛ مانند پسربچههايي كه در بازي همديگر را هل ميدهند و به هم دستور ميدهند. در واقع بازيهاي مردان در دوران كودكي، بازيهاي رقابتطلبانه است؛ مثل تفنگبازي، كشتي، ماشينبازي و اكنون هم بازيهاي كامپيوتري. از طرفي هورمون تستوسترون يا همان هورمون مردانه هم آنان را براي اين رقابتجويي كه گاهي به پرخاشگري تبديل ميشود، آماده ميكند و اين ويژگي باعث نصيحتپذيرنبودن مردها ميشود.
عقيده «همهچيزداني» هم از دلايلي است كه ميتوان در ادامه دلايل قبلي به آن اشاره كرد. طبق اين عقيده، ما ـ بهخصوص مردان ـ معتقد هستيم كه همه چيز را ميدانيم و نيازي نيست كه از كسي ديگر كمك بگيريم. مثلا وقتي به برخي مردان ميگوييد «بيا از يك وكيل كمك بگيريم» يا «بيا با يك مشاور املاك مشورت كنيم» احتمال اينكه چنين پاسخي بشنويد زياد است: «من خودم وكيل و مشاور املاكي هستم»! در همين راستا چون معتقد هستيم كه همه چيز را ميدانيم، احساس ميكنيم از دريافت هرگونه كمك ازجمله خدمات روانشناسي نيز بينياز هستيم. به شوخي هم بايد بگويم كه گاهي كار آنقدر سخت ميشود كه مردها حتي از گرفتن آدرس در يك شهر ديگر هم خودداري ميكنند چه برسد به دريافت راهكار براي حل مشكل!
مردان نسبت به زنان در بيان احساسات و مشكلات خود ناتوانتر هستند و اين ميتواند دليل ديگري براي مراجعه كم مردان به مشاور باشد. مردان بيان احساسات را نشانه ضعف ميدانند و نميخواهند اقتدارشان زير سؤال برود. از سوي ديگر مردان كلا كمتر از زنان حرف ميزنند. در واقع براي مردها، گفتوگو راهي براي استحكامبخشيدن به وضعيت و مقام خود است. آنها براي حفظ آزادي و استقلال خود گفتوگو ميكنند. از طرف ديگر خانمها، براي ايجاد صميميت و نزديكي صحبت و گفتوگو ميكنند. براي زنها حرفزدن، ذات و جوهره صميميت است؛ از اين رو دوستي نزديك و صميمي براي آنها به معناي نشستن كنار هم و صحبتكردن است. پس حرفزدن در مورد مشكلات براي خانمها ذاتا كمككننده است اما براي مردها نشستن و حرفزدن در مورد مشكلات، شايد بيهوده به نظر برسد. «مكانيسم انكار» دليل مهم ديگري است.
انكار، يك مكانيسم دفاعي براي كاهش اضطراب دروني است. افراد، واقعيت بيروني را انكار ميكنند؛ «مشكل آنقدر بزرگ نيست كه بخواهم پيش روانشناس بروم؛ خودم ميتوانم حلش كنم.» و اين انكار تا آنجا پيش ميرود كه روزي چشمانمان را باز ميكنيم و ميبينيم فرزندمان، همسرمان و در نهايت زندگيمان را از دست دادهايم. مردي كه از سويي ميگويد خودم همهچيز را در مورد تربيت كودك ميدانم اما از سوي ديگر با فرزندش در مورد مسائل مختلف مشكل دارد و حواسش نيست كه چقدر فرزندش از او تنفر پيدا كرده است؛ مردي كه ميگويد همه براي مشكلات زناشويي از من سؤال ميكنند و حواسش نيست كه همسرش سالهاست ديگر او را به رسميت نميشناسد؛ اينها ميتواند ناشي از همين مكانيسم انكار باشد. ميل كمتر به دريافت حمايت در مردان هم قابل اشاره است. زنان هنگام مواجهه با مشكلات، تمايل بيشتري به دريافت كمك و حمايتهاي اجتماعي دارند اما مردان ترجيح ميدهند كه در غار تنهاييشان فرو بروند و مشكلات را بهتنهايي حل كنند. همين رفتار باعث ميشود كه زنان در برخورد با مشكلات روزمره خود، سريعا دريافت كمك كنند اما مردان انگار تا كارد به استخوان نرسد، نميخواهند كمكي دريافت كنند. به قول يكي از استادان «زنان تا بدنشان درد ميكند سريع به متخصص مراجعه ميكنند اما مردان تا تير به پايشان نخورد، دكتر برو نيستند»!
باورهاي غلط نسبت به خدمات مشاوره و خود روانشناسها نيز هميشه مورد توجه من بوده است. بسياري فكر ميكنند مشاور يك عقل كل است كه قرار است حلال تمام مشكلات باشد؛ يا مشاوره را يك كار لوكس و تجملاتي ميدانند كه فقط افراد ثروتمند از آن استفاده ميكنند. بسيار هم ديده و شنيدهام كه فرايند مشاوره را بيهوده ميدانند و ميگويند «مگر قرار است روانشناس به من چه بگويد كه خودم نميدانم؟»، «فلان روانشناس خودش طلاق گرفته و اگر قرار بود روانشناسان مشكل ديگران را حل كنند نبايد اين اتفاق براي او ميافتاد». اينها هم ناشي از يك باور غلط و از پيش تعيينشده نسبت به خدمات مشاوره است؛ درحاليكه اگر فرد، نزد يك روانشناس حرفهاي و باصلاحيت رفته باشد ميداند كه يك روانشناس به صورت علمي و تكنيكي سعي در شناسايي مشكل و البته مداخله در حل آن ميكند. روانشناسان مانند متخصصان تمام حرفههاي سلامت، سالها در دانشگاه بهصورت علمي به مطالعه مسائل روان ميپردازند و تلاش مي كنند كه بتوانند با استفاده از تحقيقات علمي به ارزيابي، تشخيص و درمان مشكلات و اختلالات رواني بپردازند.
محمد تركمان
- حمايت از خدمات روانشناسي
بيشتر مراجعان به روانشناسان در پي حل مشكلات در يك جلسه هستند اما درواقع در يك جلسه هيچ اتفاقي نخواهد افتاد و روانشناس، جلسه اول مشاوره و رواندرماني را صرف ريشهيابي مشكل ميكند. اما اگر روانشناس، كار خود را درست انجام دهد، مراجعان با جلسات طولاني، مشكلي نخواهند داشت؛ از آنجا كه آنها روند تغيير را در خود احساس ميكنند بهراحتي تعداد جلسات مراجعه بيشتر را ميپذيرند.
بيشتر مراجعهها در حوزه كودك است كه طيف وسيعي از اختلالات را در بر ميگيرد. دومين علت مراجعه ايرانيها به روانشناس، مشكلات خانوادگي ـ بهخصوص اختلافات زناشويي و طلاق ـ است و سومين عامل نيز اختلالات فردي ـ بهخصوص اختلال وسواس بهويژه در بانوان ـ است.
90درصد مراجعهكنندگان به روانشناسان خانمها هستند. اين مسئله بهدليل تفاوتهاي جنسيتي است و نه فقط در كشور ما كه در همه دنيا همينطور است. اگر ريشه تاريخي اين موضوع را بررسي كنيم بايد بگوييم خانمها از ابتداي تولد وابستهتر بار ميآيند و آقايان احساس استقلال بيشتري دارند. اين تفاوت از نگاه باليني مشكلساز است؛ چراكه معمولا آقايان بهخصوص در حوزه مشكلات زناشويي از مراجعه به مراكز روانشناختي و روانشناس اكراه دارند و اغلب، همراه همسران خود براي پيگيري روند مشاوره، مراجعه نميكنند؛ بنابراين اينكه بانوان بيشتر به مراكز مشاوره و روانشناس مراجعه ميكنند يك اتفاق خوب محسوب ميشود. در طول سالهايي كه كار كردهام روند روبهرشد مراجعه به روانشناس را احساس كردهام. بهتازگي از روستاها هم براي مشاوره قبل از ازدواج به من مراجعه ميكنند. جالب است بدانيد كه مشاوره قبل از ازدواج، ديرتر از هر نوع مشاورهاي جا ميافتد و در حوزههاي ديگر بهخصوص حوزه باليني و درماني تعداد مراجعان بيشتر است. با وجود اين، معتقدم كه بايد بيشتر روي اين مسئله كار شود تا شهروندان با مزاياي خدمات مشاوره و روانشناختي بيشتر آشنا شوند.
تحت پوشش بيمه قرارگرفتن خدمات مشاوره و روانشناختي، جريان مشاورهها را تسريع ميكند. روانشناسان به تحقق اين مسئله علاقهمند هستند اما موضوع بايد از سوي سازمان نظام روانشناسي كشور و سازمان بهزيستي بهصورت جدي پيگيري شود. البته سازمان نظام روانشناسي پيگير موضوع هست اما با مشكلات اداري مواجه شده است. سازمان بهزيستي نيز براي مددجويان تحت پوشش خود و همچنين افراد كمبضاعت يارانههاي مشاوره و خدمات روانشناختي در نظر گرفته است اما سازمان نظام روانشناسي كشور به دنبال حل مشكل به صورت ريشهاي است. لازم است از سوي هيأت دولت، به شركتهاي بيمه ابلاغ شود تا اين شركتها موظف به پوشش خدمات مشاورهاي و روانشناختي شوند اما هنوز اقدامي در اين زمينه نشده است. البته برخي بيمههاي تكميلي اين خدمات را تحت پوشش قرار دادهاند اما در متن قراردادها ذكر شده كه اين خدمات، محدود است.
رسول كردنوقابي
نظر شما