دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۶ - ۰۴:۵۳
۰ نفر

مرضیه سبزعلیان: کسی در پیاده رو نیست. روی ویلچر نشسته، قدم‌هایش صدای قیژقیژ می‌دهند، کف دست‌ها را سر می‌دهد روی چرخ‌ها و راه می‌افتد.

چند متر جلوتر می‌ایستد، از شیب تندی که ورودی پارکینگ است نمی‌توان گذشت، نگاهش دنبال یک پل می‌گردد.

توی خیابان راحت‌تر می‌شود راه رفت. به پاها که نه، به دو چرخ بزرگ زل می‌زند. باید برگشت تا به یک پل رسید، به ساعتش نگاه می‌کند، «دیر شد. پس کجا است این پل؟»یک پل نیم بند شده باریک از پشت شمشادها پیدا است، برای رسیدن به خیابان صدای همه پیچ و مهره‌های ویلچر بلند می‌شود. هنوز چند متر بیشتر نرفته که می‌افتد توی یک چاله.

سنگینی بدنش رامی‌دهد جلو، انگشت‌ها لای پره‌های چرخ زخم بر می‌دارند.آدم‌ها از کنارش تند می‌گذرند، در هم می‌لولند، تاکسی‌ها که می‌رسند، آدم‌ها می‌پرند وسط خیابان، داد می‌زنند، رسالت؟ ونک؟ سرپل؟ مرد با کمی فاصله از دیگر آدم‌ها می‌ایستد، پشت قد بلند آنها گم می‌شود و هر از گاهی صدا می‌زند در‌بست! دربست!

حالا خیلی از کسانی که عصای سفید دارند یا پاهایشان رفیق نیمه راه بوده، آرزو می‌کنند که مدیران مشکلاتشان را درک کنند.

مثل مدیر طرح جامع دوم تهران که وقتی برنامه‌ریزی شهر را در دست داشت روی 2 پا راه می‌رفت. اما متأسفانه امروز در گروه افرادی قراردارد که امکان حرکت زیادی ندارند و معتقد است بیماری و مشکلات جسمی حرکتی او را به این باور رسانده که تا زمانی که مدیران و طراحان شهرسازی دچار مشکلات حرکتی نشوند هرگز نمی‌توانند شرایط نا بسامان زندگی و تردد افراد معلول و کم توان را درک کنند. هر چند که ذواشتیاق برای همه آنها آرزوی سلامتی می‌کند، اما باید پذیرفت که مدیران ما هرگز نتوانسته‌اند به اهمیت این موضوع پی ببرند.

همین اهالی ساختمان وزارت مسکن وقتی مصوبه «توانمند‌سازی ساختمان‌ها و شهر» را تصویب کردند، حواسشان نبود که اول باید همین ساختمان را بهسازی کنند. چه طور می‌شود قوانین ساخت و ساز یک کشور در ساختمانی تصویب شود که خودش بسامان نیست؟ همین که یک برف بزند رمپ‌هایی با سنگ گرانیکی چنان لغزنده می‌شوند که با 2 پای سالم هم نمی‌توان از آنها گذشت و جان سالم به در برد. حالا این که گذر افراد کم توان به آن جا بیفتد، خودش ماجرایی است. یا ساختمان نظام مهندسی کشور، آنجا هم اوضاع چندان مناسبی ندارد.

البته این ساختمان آسانسور دارد، اما برای رسیدن به آن باید زحمت بالا رفتن از حدود 6 پله ناقابل را به جان خرید، بعد مثل آدم‌های متمدن بدون آن که نفس نفس بزنید و به جان پای نداشته و تن رنجورتان نق بزنید سوار شوید و دکمه یکی از طبقه‌ها را فشار دهید، باور کنید تمام سختی راه،بالا رفتن از همان 5 یا 6 پله است.

 البته این شرایط نه تنها در تهران که همه جای کشور این‌گونه است، مثلاً بی‌راه نگفته‌ایم اگر بهسازی فضای ساختمان استانداری اصفهان را نامناسب بدانیم، همین چند سال پیش بود که آنجا را برای افراد معلول بهسازی کردند. اما کسی فکر نکرد که یک ساختمان بسامان نمی‌تواند روی سکو و مرتفع‌تر از سطح زمین اطرافش بنا شود.

تعداد پله‌های ورودی ساختمان آن قدر هست که آدم‌های سالم را هم بکشاند به شیبی که برای تردد ویلچرها در نظر گرفته شده، هر چند کمتر ویلچری را می‌توان آنجا دید، مگر آن که همراه فرد معلول یک رستم دستان باشد تا بتواند او و صندلی چرخدارش را از یک شیب 30 درجه بالا بکشد.

همه این ها بیانگر این هستند که ما ساختمان‌هایی داریم که یا بسامان نیستند یا در حد رفع مسئولیت، آن هم به شکل ناقص، بهسازی‌ شده‌اند.
در چنین شرایطی مردانی از وزارت مسکن که متولی شورای‌عالی شهر‌سازی کشور می‌شوند، بدون آن که ساختمان خودشان را بسامان کنند. چه طور می‌توانند از دیگر ارگان‌ها و نهادها انتظار داشته باشند که پایبند مصوبه (توانمندسازی شهر و ساختمان‌ها برای معلولان و افراد کم توان) باشند.

صمد ذو اشتیاق می‌گوید «هر چند حدود 20 سال از تصویب این مصوبه در شورای‌عالی شهر‌سازی می‌گذرد، اما هرگز اقدام سازنده‌ایی در جهت اجرایی شدن آن از طرف سازمان‌ها، مراکز دولتی و حتی شهرداری‌ها انجام نگرفته است.

 تنها درحدود سال 73 - 72 این مصوبه آن هم در حد دست و پا شکسته اجرا شد که هرگز موفقیت 100درصدی حاصل نشد. بهسازی فضای شهری، محدوده خیابان ولی‌عصر تا خیابان وصال شیراز و حد فاصل بلوار کشاورز تا دکتر فاطمی جزو این طرح بود که عمده آن اقدامات به هم تراز کردن سطح پیاده‌روها و پل‌ها با سطح خیابان محدود شد. صرف‌نظر از مصوبه‌ای که در کشور وجود دارد، حتی ساختمان‌ها و مراکزی که خودشان سنبل و نماد شهرسازی در ایران هستند هم نتوانسته‌اند فضا را برای استفاده این قشر از افراد جامعه آماده کنند.»

جریمه مشکل ساز نیست

وقتی یک ضابطه مشخص در ساخت و ساز نداشته باشیم، آن وقت همه مشکلات و قانون شکنی‌ها با یک برگه جریمه از طرف کمیسیون ماده 5 حل می‌شود. آن وقت در یک دست مالکان ساختمان‌های بلند، برگه‌های جریمه پرداخت شده است و دست دیگرشان پایان کار. وقتی مسئله به این سادگی حل می‌شود چه اصراری است که مالکان را مجبور به اجرای قوانین مصوبه «توانمند‌سازی شهر و ساختمان‌ها برای معلولان و افراد کم توان» کرد.

ذو اشتیاق می‌گوید:«درچنین شرایطی هرگز نمی‌توان به اجرایی شدن هیچ قانونی امیدوار بود. این مشکل همواره وجود دارد، مگر این که شهرداری‌ها بر 2بخش از کار ساخت و ساز نظارت دقیق‌تری داشته باشند؛ یکی نظارت و تأیید نقشه ساختمان و دیگری نظارت دقیق بعد از ساخت کامل.»

تاکنون ملاک شهرداری‌ها برای ساخت و ساز اصولی تنها توجه به 2 نکته جزیی بوده است، اول این که ساختمان‌های 4 طبقه به بالا آسانسور داشته باشند. دوم این که مقابل این آسانسور فضایی برای جا شدن یک ویلچر وجود داشته باشد. حال این که ویلچرها بتوانند وارد آسانسور شوند یا نه گویا چندان اهمیتی ندارد. ذو‌اشتیاق شاهد بوده که در فضای مقابل آسانسور یک ساختمان ویلچر جا می‌شده، اما باز و بسته شدن در آسانسور مانع از ورود ویلچر به آنجا می‌شد.

در چنین شرایطی دست کم فرد معلول بدون کمک دیگران قادر به استفاده از آسانسور نبوده است. مثل این که مجریان قانون فراموش کرده‌اند هدف از توانمند‌سازی شهر این است که افراد کم توان بتوانند، مستقل و بدون نیاز به همراهی دیگران از عهده امور عادی و روزمره خود برآیند. اما مشکلات، خارج از چار دیواری خانه و ساختمان‌ها وحشتناک می‌شوند.

مسئله نبود قانون نیست بلکه گاهی آن قدر زیادند که گاهی دست و پا گیر هم می‌شوند. مهم آن بخش اجرایی و نظارتی است که ضعف دارد. بیشتر جزئیات شهرسازی ما مثل کد رقوم (کد ارتفاعی معابر) قانون دارد و در آنها به صراحت گفته شده که باید ارتفاع معابر چه اندازه باشد یا این که نمی‌توانند متفاوت باشد. اما مگر می‌شود کسی با کلی مشقت مجوز ساخت بگیرد و با کلی امید و آرزو مشکلات بنایی را به جان بخرد، آن وقت پیاده‌روی خانه‌اش را طبق سلیقه اهل خانه نسازد؟

تمام این شرایط نا بسامان موجب می‌شود، نتوانیم جای مناسبی در نمودار استاندارد جهانی پیدا کنیم. ذواشتیاق فاصله به‌سازی فضاهای شهری درایران را با استانداردهای جهانی چیزی حدود 100 درصد می‌داند.

 او ادامه می‌دهد:«وجود یک شیب ملایم که پیاده‌رو را وارد خط‌کشی معبر خیابان می‌کند، ابتدایی‌ترین قانون بهسازی فضای شهری است که در همه جای دنیا به چشم می‌خورد. درحالی که در ایران نه تنها افراد معلول، بلکه زنانی‌ که با کالسکه فرزندشان بیرون می‌روند برای ورود به خیابان مشکل دارند.»اما معلولیت موضوع واحدی است که با2 نگاه مفهومی متفاوت دیده می‌شود.

از طرفی نماینده کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی معتقد است قوانین موجود معلولان را شهروند درجه 2 می‌داند. معلول در این نگرش عنصری هزینه ساز است که بر شهر تحمیل می‌شود. متأسفانه این نوع نگاه معلولان را شهروندی کامل تصور نمی‌کند. اگر چه در حد تشریفات و تعارفات از قوانین حمایتی و ایجاد تسهیلاتی برای این قشر از افراد جامعه همیشه حرف‌هایی به میان می‌آید، اما هیچ گاه به مسائل عمومی آنها با نگاهی زیر ساختی دقیق پرداخته نمی‌شود.

مرتضی طلایی در رویکرد دوم، فرد معلول و کم‌توان را مانند تمامی شهروندان می‌داند که حتی گاهی بیشتر از سایرین دارای حقوق شهروندی و شهرنشینی است. این دیدگاه نه تنها معلول را در حد یک نقش نمی‌بیند، بلکه آن را فرصتی برای شکوفا شدن استعدادها و توانایی‌ها می‌داند.

خوشبختانه امروز این نگاه دارد به‌عنوان نگاه قالب مدیریتی شناخته می‌شود و مدیران اجرایی پذیرفته‌اند که یک فرد معلول هم مانند دیگر شهروندان، حقوقی دارد که باید مدیریت شهری نسبت به حل و تأمین آنها بکوشد.

کد خبر 39281

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز