30 روز شب: با آنکه نام سام ریمی از سلاطین سینمای وحشت هم به عنوان تهیهکننده در آن به چشم میخورد، تفاوت چندانی با سری فیلمهایی که هالیوود در این سالها، جلوی دوربین برده، ندارد. ماجرای فیلم چنانکه از نامش برمیآید در شهری از آلاسکا میگذرد که در طول سال به مدت یک ماه، خورشید طلوع نمیکند.
اینکه یک فیلم وحشت سراسر ماجراهایش در شب بگذرد میتواند، موهبتی برای سازندگانش باشد تا یکسره تعلیق بیافرینند. منتها دیوید اسلید کارگردان «30 روز شب» در بیشتر سکانسها درگیر کلیشههای مستعمل فیلمهای وحشت بوده و به ندرت توانسته ایدهای تازه رو کند.
«30 روز شب» تا جایی که سر و کله خونآشامان پیدا نشده، روال نسبتاً پذیرفتنی دارد. کلانتری که مشکل شخصی دارد و با همسرش دچار مشکل شده است، با بازی جاش هارنت قرار است قهرمانی باشد که تماشاگر با او و مسائلی که در طول فیلم با آنها دست به گریبان است همدلی و همراهی کند. با ورود خونآشامها به شهر، کارگردان همه چیزهایی را که در چنته دارد خیلی زود رو میکند و در مسیر آنقدر دچار افراط میشود که انبوه جنایتهای گروه خونآشام به رهبری دنی هیوستن، در ایجاد حس تعلیق و وحشت در تماشاگر ناکام میماند و به نوعی مخاطب در مواجهه با انبوه خشونتهای مشمئزکنندهای که در سراسر فیلم مشاهده میشود، به نوعی واکسینه میشود.
تنها چیزی که میتوانست فیلم را تا اندازهای از ورطهای که دچارش شده نجات دهد، کاراکترهای مثبت، یعنی کلانتر و همسرش بودند. کسانی که در برابر خونآشامان میایستدند و میدانیم که در نهایت قرار است بر آنها غلبه کنند. اما این روایت همیشگی پیروزی خیر به شر، به واسطه کاراکترهایی که نه از دل مناسبات درام (که از میان انبوه کلیشههایی که تماشاگر مشابه آنها را بسیار دیده است برآمدهاند، به ندرت میتوانند، حسی را در مخاطب ایجاد کنند.
اره 4: مثل سری فیلمهای قبلی «اره» این یکی هم فیلمی است که تنها به کار ایجاد حس اشمئزاز در مخاطب میآید. باز هم قرار است بدون داشتن یک خط داستانی پر و پیمان، شاهد تلههایی باشیم که قربانیان را در آخرین ساعتهای زندگیشان، زجرکش میکند. اینکه چگونه میتواند با حداقل مصالح داستانی و دغدغه روایت و شخصیتپردازی و به صرف نمایش پرتفصیل شکنجه و سلاخی، به تولید انبوه فیلمهایی پرداخت که اتفاقا گیشه پررونقی هم دارند؛ از نوعی هوشمندی در بازاریابی و جذب مخاطب میدهد.
این تجارت پرسود، البته فاقد هر دستاوردی به لحاظ سینمایی است.البته فیلمهایی از جنس «اره 4» تماشاگران مخصوص خود را دارند؛ مخاطبانی که قناعت، مهمترین وجه مشخصهشان است. کسانی که از تماشای «اره»های قبلی لذت برده، احتمالا با «اره4» هم ارتباط برقرار خواهند کرد و سازندگان فیلمها هم به پشتوانه چنین تماشاگرانی است که از حالا نوید اره 5 و 6 را دادهاند.
در حالی که در پایان «اره3» به نظر میرسید که توبینبیل بازیگر نقش اره و دستیارش مردهاند، دارین لین با یک راه میانبر، تماشاگر را دوباره به همان مسیر آشنا باز میگرداند، تا بساط شکنجه و سلاخی دوباره پهن شود. همه چیزهایی که هم به عنوان انگیزههای روانی و نقشههای خطرناک سلاخ در فیلم به چشم میخورد، بهانههاییاند برای خشونت بیشتر .در ساختار سینمایی «اره4»هم ، تفاوتی با دنبالههای قبلی ندارد و باز هم شاهد برش خوردن نماهایی به یکدیگر هستیم که مثلا قرار است به ریتمی تند و تکان دهنده بینجامند ولی در عمل چیزی جز مجموعهای مغشوش از پلانهایی نیستند که بدون هیچ قاعدهای کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.